عشق به اسب در خانواده «خاکساری» موروثی است. سال1386 وقتی سارا متولد شد، پدرش پرورش اسب داشت و او با اسب و سوارکاری بیگانه نبود. تا اینکه در سال92 پدرش تصمیم به تأسیس یک باشگاه سوارکاری در مجاورت شهرک طرق گرفت. اینکار پدر زمینهساز علاقه و کسب مهارت سوارکاری در سارا شد به طوری که او توانست با اسب ترکمنی که خودش در تربیت آن نقش داشت در مسابقات سوارکاری شرکت کند.
شمرده شمرده کلمات را کنار هم میچیند و با اعتماد به نفسی خاص از علاقهاش به مداحی میگوید. محمدرضا جلایی مداح کوچک محله اروند، 10سال دارد. علاقهاش به آوای نوحه و مداحی از 2،3سالگی نمایان میشود. مادر که این موضوع را متوجه میشود و استعداد پسرش را کشف میکند، از همان کودکی حمایتش میکند. محمدرضا در کلاسهای مختلف مداحی شرکت میکند، در مساجد مختلف مکبری میکند و حالا در محله اروند، مداح کوچک شناخته شدهای است.
«3سالی میشود که کنار هم هستیم. با هم تمرین میکنیم، سرود میخوانیم، میخندیم، گریه میکنیم... حالا تبدیل به یک خانواده شدهایم.» اینها را یوسف نیکوخلق میگوید. مؤسس گروه سرود شمیم مهدوی. خودش از همان کودکی دستی در سرودخوانی داشته اما سال٩٧ تصمیم میگیرد بچههای خوشصدای محله را دور هم جمع کند. ابتدا یک گروه کوچک محلی بودند که در مساجد به مناسبتهای مختلف برای هممحلهایهایشان سرود میخواندند. حالا اما اسم گروهشان خیلی جاها پیچیده، در سالنهای بسیاری در شهر اجرا داشته و به هر مناسبتی خواندهاند.
علیرضا رسولی پور متولد سال1391 است و ساکن و بزرگشده محله طلاب؛ پسری بانمک و دلنشین که امسال پایه سوم تحصیلی را شروع میکند. هم نقاش سیاهقلم است، هم خط خوبی دارد و هم عاشق دنیای ادبیات است. به قول مادرش در وقتهای فراغتش روایت ضحاک را نقالی و یا در مسجد فقیه سبزواری مکبری میکند.
این ورزش بر درس و زندگی النا کامراننیا تأثیر بسزایی داشته است. این نوجوان باانگیزه توضیح میدهد: شطرنج گرچه بازی آرامی است، استرس و هیجان دارد و حس رقابتکردن در فرد ایجاد میکند. هم استرس دارد و هم خوشی، هم برد است و هم باخت. با این حال از باختها درس میگیرم و به آن بیشتر به عنوان تجربه نگاه میکنم. بهدلیل شطرنج در مدرسه و در زندگی موفق هستم.آموختهام زندگی هم مانند شطرنج است، برد و باخت دارد. برای آنکه چیزی را به دست آوری باید تلاش کنی.
از کودکی عاشق دوچرخه بازی بوده است ولی هیچ وقت کسی فکر نمیکرد روزی مقام قهرمانی کشوری این رشته را کسب کند. او و خانوادهاش تا سال۹۹ در شهرستان اسفراین زندگی میکردهاند و از آن پس به مشهد آمدهاند.سال ۹۷ در شهرستان اسفراین مسابقات ورزشی برگزار میشود.پدر، مانا را تشویق به شرکت در رشته دوچرخهسواری این مسابقات میکند و خودش او را به تمرین میبرد تا آمادگی بیشتری داشته باشد. مقام اول شهر و سپس در مسابقهای دیگر، نفر برتر خراسان شمالی را کسب میکند و راهی مسابقات کشوری شده که آنجا هم مقام اول قهرمانی کشور در رده سنی نوجوان ان را به دست میآورد.
خانواده ژینا تصمیم گرفتند برای پیشرفت بیشتر بچهها در این رشته به مشهد بیایند اما آمدن آنها به مشهد همزمان شد با شیوع کرونا و ژینا تنها مدت کوتاهی فرصت کرد در سالن حمیدی با اکرم حصاری یکی از مربیان مشهدی تمرین کند. البته او پس از آن با همراهی خواهرش نگین تمرین را رها نکرده است.