نوجوان

اصلاح به سبک شاه‌غلام
غلام عباس کیهانی‌منش آرایشگر قدیمی محله پورسینا است که حالا آرایشگاهش چند وجب بیشتر جا ندارد، همه محله قبولش دارند و همیشه خدا مشتری دارد. او چند سالی است که عضو پایگاه شهید کاوه این محله شده و کار افرادی را که از طرف پایگاه معرفی شوند رایگان راه می‌اندازد.
آشتی کودکان با ورزش باستانی در زورخانه شهید احمدی
زورخانه شهید احمدی در محله خیرآباد، سال‌هاست که مأمن ورزشکاران باستانی است. این زورخانه افزون بر برنامه‌های متعارف دیگر زورخانه‌ها، برنامه‌هایی ویژه کودکان و نوجوان ان دارد که پیش از تعطیلی اماکن ورزشی به علت کرونا سه نوبت در هفته برپا می‌شد. گود شهید احمدی توانست این تصور که ورزش باستانی ویژه بزرگ‌سالان و کهن‌سالان است را تغییر دهد و بین نسل نوجوان و این ورزش اصیل، الفتی تازه برقرار کند.
داستان گروه شهید سلیمانی کوی کارمندان | جوانان عمود این خیمه هستند
قرارگاهشان اتاقی کوچک است در زیرزمین مسجد امام رضا (ع) واقع در محله کارمندان دوم. اتاقی که در و دیوارش را با عکس شهدا تزیین کرده‌اند و هدف و رسالتشان هم این است که راه آن‌ها را ادامه بدهند. اسم گروهشان هم هر بار نام یک شهید است و حالا گروه شهید قاسم سلیمانی نام دارد. گروهی هفت نفره که بیشترشان نوجوان انی هستند که ابتدا عضو بسیج مسجد و پایگاه شهید مدرس شده‌اند و بعد جذب این گروه مردمی که هدف آن کمک به نیارمندان است
آموزش رایگان مربیِ نوجوان به نوجوانان
از کودکی به رشته‌های مختلف ورزشی علاقه داشته اما فقط یک سال از ورود جدی‌اش به ورزش تکواندو می‌گذرد. در همین یک سال سه مقام استانی کسب کرده و حالا مربی کودکان و نوجوان ان مستعد محله پورسیناست. مهدیه پیوندی که تمام عشق و علاقه‌اش در ورزش تکواندو خلاصه می‌شود اهداف و آرزوهای زیادی در سر دارد.
قاری باید تفسیر بداند
امیرمحمدخالقی دارای رتبه اول کشور در جشنواره ترنم وحی سال 99و نیز رتبه دوم جشنواره تلاوت‌های مجلسی کشور در سال گذشته است. همچنین عضو و یکی از تک‌خوان‌های گروه بین المللی تواشیح «شمس الهدی مشهد» است.
با کتاب‌خواندن اوریگامی یادگرفتم
محمدطاها حشمتی که یکی از فعال‌ترین اعضای کتابخانه محله‌اش است و هر روز یک کتاب می‌خواند، به مهارت‌های زیادی دست پیدا کرده است
ماجرای نوجوانی که به خاطر یک جفت کفش اسکیت حافظ کل قرآن شد
به منزل مادربزرگم رفته بودم، بزرگ‌تر‌ها با هم صحبت می‌کردند. به خاطر ندارم که حرف سر چی بود که عموحسن برگشت و به من گفت تو حتی نمی‌توانی سوره توحید را حفظ کنی! این حرف به من سنگین آمد. می‌دانستم بزرگ‌ترین سوره قرآن، «بقره» نام دارد. جلوی جمع برگشتم و به عمویم گفتم می‌خواهی سوره بقره را حفظ کنم؟ عمویم خندید و گفت اگر حفظ کردی برایت یک جفت اسکیت می‌خرم. همین شد که حفظ قرآن را شروع کردم و درحالی‌که حتی روخوانی را هم تکمیل نکرده بودم، در کمتر از ۵۰ روز سوره بقره را حفظ کردم