امیرعلی تمرینهای حرفهای را پیش میگیرد و حدود 4ماه بعد، یعنی پاییز سال96 راهی مسابقات کشوری میشود. سال97 که مسابقات استعدادیابی تیم ملی برگزار میشود، او همراه تیم، مقام چهارم کشور را به دست میآورد.
چیزی بهجز علاقه، دانشآموزان را در المپیاد نگه نمیدارد چون بسیار سنگین است و این خطر را دارد که زمان کافی برای قبولی در کنکور نداشته باشی. من برای موفقیت در المپیاد و هدفم که قبولی در رشته پزشکی است بهطورمیانگین روزی 8 تا 9ساعت مطالعه میکنم. البته من هم مانند دیگر دوستانم گاهی خسته میشوم اما میدانم آینده شغلیام به تلاشم در این سن بستگی دارد.
همین که علیرضا یوسفی به سن نوجوانی رسید علاقه داشت وارد عرصه طلبگی شود، اما معلمش از او میخواهد برای این تصمیم عجله نکند. او امروز این راهنمایی معلمش را توصیهای عاقلانه میداند چراکه میبیند کسانی که در سنین بالاتر وارد مدارس حوزه میشوند با انگیزه و اعتقادات محکمتری راهشان را ادامه میدهند. او به توصیه معلمش تحصیلاتش را تا پایان پیش دانشگاهی ادامه میدهد حتی کنکور شرکت میکند و در دانشگاه فردوسی قبول میشود، اما تصمیمش را میگیرد و برای ادامه تحصیل وارد حوزه علمیه میشود
این مقامها که روزی برای محمدرسول در حد دریافت جایزه ارزش داشت، اکنون روزنه امیدی است تا فراتر از کسب جایزه و مقام به فکر انجام رسالتش که از نظر خودش زمینه سازی ظهور است، باشد. او دیگر دغدغه دریافت جایزه را ندارد، میخواهد آنقدر اطلاعاتش را افزایش دهد تا سربازی برحق برای امام زمانش(عج) باشد و فراتر از دعا برای ظهور، گامی عملی در این راستا بردارد.
سال اول دبیرستان به سمت علاقهاش رفت و با وجود ممتاز بودن در مدرسه نمونهدولتی و توان قبولی در رشتههای علومتجربی، دور همهچیز خط کشید. از مدرسه نمونهدولتی بیرون آمد و هنرستان فاطمةالزهرا(س) خیابان پنجتن را برای خواندن رشته تربیتبدنی انتخاب کرد. رشتهای که به قول خودش از اول راهنمایی رؤیای حضور در آن را داشت. در این بین پشتکار و علاقه، کار خودش را کرد و تکرقمی کنکور شد.
دختر مبتکر و خلاق محله امیریه برای ساخت دستگاه «خانهدار کوچک» تقریبا هیچ هزینهای را متحمل نشده است، چراکه این دستگاه از لوازم بازیافتی تهیه شده و بسیار مقرون به صرفه است، او در این باره توضیح میدهد: یک مسواک کهنه، لوله جاروبرقی، آرمیچر کوچک از اسباببازیهایی که دیگر قابل استفاده نیست، باتری و یک مقدار سیم، همه آن چیزی است که در ساخت «خانهدار کوچک» استفاده شده است.
فکر میکردم صدا و سیما فقط من را کم دارد و ورود به این سازمان راحت است و حتما من را قبول میکنند! با همین فکر یک روز به خیابان نوفل لوشاتو و سازمان صدا و سیما میرود و از آنها میخواهد به عنوان مجری با او همکاری کنند! آنجا از او میخواهند ابتدا کلاسهای این حرفه را بگذراند و به او کلاسهای گویندگی باشگاه خبرنگاران جوان را پیشنهاد میدهند. یگانه به همراه مادرش در کلاسهای این باشگاه ثبتنام می کند. بعد از اتمام این دوره با پاتوق گویندگی مشهد هنرمند آشنا میشود و از این دورهمی دوستانه درسهای زیادی میآموزد.