دانش آموز

بارها خودم را به جای شخصیت‌های داستانم گذاشته‌ام
انشانویس خوبی بودم و همیشه سر کلاس انشا حرفی برای گفتن داشتم. سال پیش همان جلسه اول، دبیر ادبیات از من خواست که یکی از دست نوشته‌هایم را بخوانم. وقتی دست‌نوشته را خواندم کلی تشویقم کرد. گفت که استعداد خوبی در نوشتن دارم و حتما داستان‌نویسی را هم تجربه کنم.
کاپیتان عرفان
عرفان اباذریان، متولد مهرماه سال1385 است. علاقه‌ به ورزش از همان کودکی در درون او نمود داشته است و به قول مادرش بی‌تحرکی و یک جا نشستن را نمی‌پسندد. خودش می‌گوید: ورزش را دوست داشتم و خانواده‌ام در این زمینه من را حمایت کردند تا بتوانم در رشته‌های مختلف مهارت کسب کنم. به همین دلیل از زمانی که وارد مدرسه شدم در کلاس‌های شنا، والیبال، بسکتبال، اسکیت و فوتبال آموزش دیدم.
معلم‌یار "شرافت"
فاطیما تیموری 11سال دارد و در کلاس پنجم درس می‌خواند. او که همراه خانواده‌اش در محله وکیل‌آباد ساکن است توانسته از دوران دبستان، عضو شوراهای دانش‌آموزی باشد و علاوه‌براین در کلاس درس هم جزو شاگردان ممتاز و مسئولیت‌پذیر است و به‌عنوان«معلم‌یار»، مربیان مدرسه شرافت را همراهی می‌کند.
نوجوان محله استاد یوسفی؛ نفر اول استان در جشنواره خوارزمی
از سال94 تا 97 کانون پرورش فکری کودک و نوجوان او را به عنوان نخبه کتاب‌خوان کشور معرفی کرده است. غزل خاکسار طی این سه سال درمجموع 667کتاب خوانده است. در خانواده‌ای اهل مطالعه بزرگ شده است. مقام اول استانی در رشته پژوهش جشنواره نوجوان خوارزمی سال‌های 98 و99 و رتبه دوم استان در رشته سفالگریِ سی و نهمین مسابقات فرهنگی و هنری دانش‌آموزان فردا) در سال تحصیلی 1399-1400 از دیگر موفقیت‌های این نوجوان نخبه است.
مأنوس با قرآن‌ پیروز میدان
از شش‌سالگی با شرکت در جلسات حفظ و تفسیر قرآن با معجزه وحی آشنا می‌‌شود. در ده‌سالگی تصمیم می‌گیرد در کنار تحصیل و فراگیری قرآن، ورزش هم بکند؛ تصمیمی که موفقیت‌های زیادی برایش به‌همراه آورده‌است. او از همه مسابقاتی که در آن شرکت کرده، با دست پر بیرون آمده. سحر توانسته‌است در 2سال 7مقام به دست بیاورد و حالا به پوشیدن لباس تیم‌ملی کشورمان فکر می‌کند. سحرسادات سیدی در چهارده‌سالگی موفقیت‌های زیادی دارد که می‌تواند به آن‌ها تکیه کند. در شش‌سالگی جزء30 قرآن را حفظ کرد و پس از آن 4جزء دیگر قرآن را به حافظه‌اش سپرد و در ادامه از یادگیری قرائت و تفسیر قرآن غافل نماند.
مدرسه‌ شبانه‌روزی «حاج‌رضا مقدم»، خانه‌ای عیالوار است
هیچ‌کس در مدرسه‌ شبانه‌روزی «حاج‌رضا مقدم» خودش را فقط یک دانش‌آموز نمی‌داند؛ بلکه چونان خانه‌ای است که یک خانواده عیالوار صدنفره دارد و هر یک از دختران عضوی از آن هستند.
معلولان باید بتوانند روی پای خودشان بایستند
معصومه صالح‌آبادی شبیه همه زنان کارمند شب قبل، ناهار روز بعدش را پخته و خانه‌اش جمع‌و‌جور است. از وقتی که خانه‌اش مستقل می‌شود، می‌آموزد خودش است و خودش! یاد می‌گیرد که چطور غذا بپزد و ظرف بشوید. تکیه می‌کند به کابینت کنار گاز و ناهارش را می‌پزد. بیشتر وقتش را به مطالعه می‌گذراند تا شاید آموخته‌هایش گره‌گشای یکی از دانش‌آموزانش باشد. او امید بچه‌هاست. وقتی کودکی که روی ویلچر می‌نشیند می‌بیند که معلمش هم وضعیت او را دارد به این خوش‌حالی می‌رسد که من هم می‌توانم. حتی یکی از دانش‌آموزانش به او می‌گوید: «خانم وقتی شما را دیدم آن‌قدر خوش‌حال شدم که شما هم مثل منی.»