سیدحسین هاشمیپناه 45ساله، 20سالی میشود که در کتابخانه مشغول به کار است. او که فعالیت خود را اول با نگهبانی و برچسبزدن به کتابها و چیدمان آنها در قفسهها آغاز کرده است، اکنون در بخش سختافزار حفاظت منابع دیجیتال کتابخانه مرکزی آستان قدس رضوی واقع در حرم مطهر رضوی کار میکند.
یکی از مسیرهای اصلی و قدیمی تشرف مشهدیها به حرم مطهر امام مهربانیها، از انتهای میدان تهپلمحله بود. با گذشت سالها، مسیرهای پیاده و کوچهپسکوچههای اطراف حرم از بین رفت، اما در طرح بهسازی و نوسازی بافت پیرامون حرم مطهر رضوی مصوب شد که مسیر خیابانهای شعاعی به سوی حرم مطهر پس از تقاطع شارستان، به شکل راههای پیاده سبز یا همان رهباغها ادامه یابد.
کوچه هفده شهریور4 با وجود اینکه کمتر از 200متر طول دارد، به دلیل مجاورتش با جایگاه سوخت و انسداد دیگر معابر فرعی خیابان 17شهریور- از حد فاصل چهار راه نخریسی تا تقاطع عنصری- یکی از پرتردد ترین معابر فرعی در محله 17شهریور است. این معبر از حاشیه خیابان 17شهریور آغاز و تا حاشیه خیابان نسترن خاتمه پیدا میکند.
محمدعلی درزی، دانشآموز مدرسه استعدادهای درخشان شهید هاشمینژاد و رتبه 58کنکور سراسری انسانی1400 ساکن محله سیدی است. او برخلاف بسیاری از همسن و سالانش اهل مشاوره تحصیلی و کلاسهای کمک درسی پی در پی نبوده است. آنطور که میگوید با توجه به استعداد و تواناییای که در خودش میدیده در خانه برای درسخواندن برنامهریزی کرده است. ساعت درس خواندن هم برایش مهم نبوده و آموختن اولویت اولش بوده است.
علی یوسفی جوانی آرام و خوشروست که دلیل کارش را یک اتفاق ساده میداند و تعریف میکند: «2سال قبل یک شب فراموش کردیم شیلنگ تنظیم باد را داخل مغازه بگذاریم، روز بعد یکی از ساکنان محله به مغازهمان آمد و حسابی تشکر کرد و برای آمرزش پدر و مادرم دعا کرد. با خودمان فکر کردیم چه اتفاق تصادفی خوبی بود که اینطور دعای خیر را به دنبالمان داشت. برای همین تصمیم گرفتیم از همان ساعت همیشه شیلنگ را بیرون بگذاریم تا مردم از آن استفاده کنند.
درد از فشار سیمهای خارداری بود که بعثیها دستانش را با آن بسته بودند و میخهای کوچک روی سیم در دستانش فرو میرفت. درد به حدی بود که حضور ترکش درون گردنش را حس نمیکرد. تعداد اسرا زیاد بود و جایی برای محمد نبود. یکی از سربازان عراقی او را به بالای برجک تانک برد و 2دستش را از بین لوله تانک رد کرد و او آویزان شد، این بار با دیدن دوستان همرزمش که با بدنهای تاول زده از سلاح شیمیایی روی زمین افتاده بودند درد دستش را هم از یاد برد. چشمان اشکبارش به اطراف میچرخید و زیر لب اسم دوستانش را صدا میزد. محمد چشمانش را بست و دیگر چیزی نفهمید.
ترور شهید صیادشیرازی انتقامی چندوجهی بود. این امیر ارتش جمهوری اسلامی در طول 8 سال جنگ تحمیلی به فراخور نبوغ و استعداد ذاتیاش و همچنین اشراف و تسلط بر طراحیها و اجرای نقشههای نظامی، بهکرات اسباب نقشه بر آب شدن نقشههای ارتش بعث را فراهم کرده بود. از طرف دیگر، شهید صیاد شیرازی محور اصلی شکست منافقین در عملیات فروغ جاویدان و حماسه مرصاد بود. از همین رو بود که هم صدام و هم منافقین کینهای تاریخی از او داشتند. بنابراین این ترور در یک همکاری کامل میان رژیم صدام و گروهک منافقین صورت گرفت.