راسته کوچه عیدگاه به عنوان یکی از کهن ترین کوچه های شهر مشهد از منظر جغرافیایی در محدوده جنوبی حرم مطهر رضوی قرار گرفته است. این کوچه که بخشی از آن به موازات بازار رضا واقع شده اکنون میدان 17 شهریور و محدوده های اطراف آن را به ورودی باب الرضا(ع) حرم مطهر رضوی و با اندکی اغماض میدان بیت المقدس کنونی و فلکه آب قدیم وصل می کند.
محمدرضا زمردنایی فکرش را هم نمیکرد شش ماه مستأجری در خانه یکی از اقوام در شهر، کار دستش بدهد. او وقتی جوان بود برای کار به مشهد آمد. دل باخته دختر صاحبخانه شد و حالا بیش از 40سال است با همسرش زندگی خوبی دارد. آقا محمدرضا متولد 1331و یکی از اولین ساکنان کوچه حجت18است که از سال1359در این کوچه در محله شهید مطهری ساکن است.
ساکنان اولیه بدون برق، گاز و تلفن در آن ساکن شده بودند. اکنون این مجتمع در میان آبادیها و ساختمانهای نوساز الهیه و اقدسیه رنگ باخته و مشکلات آنزمانش که دوری از مناطق مسکونی و تجاری بوده، برطرف شده و مشکلاتی ازجمله فرسودگی جایش را گرفته است. تعداد زیادی از ساکنان آنزمان نقل مکان کردهاند، اما بسیاری از آنها در قید حیات هستند و خاطرات شنیدنی و جالبی دارند.
قدمت آتشنشانی در ایران، معاصر با دوره قاجار است؛مجموعهای با کمترین امکانات که تابلو«اطفائیه» همه شناسنامه آن بوده است. قصه آتش و مردانش اما با گذشت سالها تصاویر دیگری به خود میگیرد؛ درست یک قرن پیش با خرید ماشینهای آبپاش همگام با دنیا و امکاناتش، نوین میشود و با وسایل و امکانات به روزش به مصاف آتشمیرود.
حتی بسیاری نمیدانند چه مردان و زنانی مرارتها کشیده و زخم چه طعنها و جفاها به جان خریدهاند تا سنگ بنای نخستین این مدرسهها گذاشته شود؛ یکیشان بانو فروغالسلطنه آذرخشی است که حوالی یک قرن پیش، نخستین مدرسه دخترانه مشهد را ساخت و اولین چراغ تحصیل دختران را روشن کرد. سطرهای بعدی، یادی از او و چالشهایی است که در این راه پشت سر گذاشت.
درست چند روز قبل از اینکه کرونا نفسهایش را تمام کند. مطالبی که حالا در قالب یک کتاب با عنوان«منظومه مشهدیهای قدیمی» جمع شده است. در واقع مجموعه تصاویری از گذشتههای مشهد و مردمش، فرهنگ و آداب و رسوم و اخلاق اهالی ارض اقدس را میتوان در این کتاب که خودش آن را«یکشهرانگیزبلند» توصیف کرده، دید. آمدن 10مهر که سالروز تولد او به سال 1327خورشیدی است، سببی شد تا چند سطرهایی از او، کتابش و شعرهایی که مشهد قدیم در آنها به یادگار مانده، بگوییم.
میدان عدالت مشهد یا آنگونهکه اغلب مردم این شهر از آن نام میبرند، «میدان اعدام» یکی از این دست تغییرات است که در طول زمان هر سه عامل، در دگرگونیهای صورتگرفته در آن مؤثر بودهاست. تغییر نامی که البته مانند بسیاری از موارد مشابه در مرتبهای مورد پذیرش عام قرار گرفته و در مرتبه دیگر از این پذیرش برخوردار نبوده است تا تقریبا هیچکس از آن محدوده بهعنوان دروازه پایینخیابان یا در لهجه مشهدی «دروازهتهخیابون» یاد نکند و کمترکسی هم آن را میدان «عدالت» بداند، اما همگان آن را به میدان «اعدام» بشناسند، گویی که هویت خود میدان هم برای همیشه در آن اعدام شده است.