بازنشستههای محله کارمندان دوم بهواسطه سالها همسایگی نهتنها خیلی خوب یکدیگر را میشناسند که به یک خانواده بزرگ شبیه شدهاند و پیوند همسایگی خود را از گذشته تا امروز حفظ کردهاند.
خیرانی از محله ثامن و دیگر محلات اطراف پای کار آمدهاند و با دارایی یا کالای تولیدی خود یک فروشگاه متفاوت را ساختهاند به نام «فروشگاه مهربانی» که درقبال خرید هیچکدام از کالاهایش پولی دریافت نمیشود.
غلامحسین خوشعاطفه، کارگر شهرداری باوجود هزینه سخت بیماری فرزندش دربرابر مبلغی که پیدا کرد، وسوسه نشد. او میگوید: دوست دارم وقتی زائری به شهرش برمیگردد به همه بگوید چه بچهمشهدی باحالی!
نام منتصرالملک، نخستین شهردار مشهد بهدلیل وقفهای بزرگش در خاطرهها ماندگار شده است.
«اگر بنای تعطیلکردن مغازهتان را داشتیم، از شما دعوت نمیکردیم اینجا تشریف بیاورید.» این جمله، آغاز تلاش اعضای شورای حل اختلاف است که رویه دیگری برای رسیدگی به پروندههای ارجاعشده در پیش گرفتهاند!
آرایشگران جوان محله خاتمالانبیا (ص) یک روز در ماه را صرف اصلاح رایگان کودکان کمتوان ذهنی و جسمی میکنند. داوود گرمرودی که چهار انگشتش قطع شده، بانی این کار خیر است.
دکتر شاهینفر میگوید: ساخت بیمارستان را واقعا از صفر شروع کردم. ابتدا خانهمان استیجاری، ولی بزرگ بود. بعد، آن را از صاحبش که از بستگان همسرم بود، با قیمت مناسب خریدیم. همانجا کار و زندگی میکردم.