سیدحسین کاظمیان سه قاب زندگی متفاوت دارد. هنرمند است و خط مینویسد، ورزشکار است و تکواندو کار میکند و درنهایت به قول همسرش پدری نمونه است و این نمونه بودن را میگذارد پای داشتن ۷ فرزند.
سرنوشت عمادالدین، گره کوری با تنهایی و فقدان خورده بود. سهساله بود مادرش رفت، ششساله بود پدرش رفت، سیزدهساله بود پدربزرگ تنهایش گذاشت و بعدتر در اوج جوانی، به تماشای مرگ نابهنگام همسرش نشست.
نازنینزهرا قرهباغی، دختر کلاسپنجمی، حافظ جزء سی قرآن کریم و دارنده مدارک روخوانی، روانخوانی، تجوید مقدماتی و تکمیلی است. حالا او انگیزه پیدا کرده است که حفظ را از جزء یک شروع کند و بیشتر در مسیر قرآن بماند.
رضا محمدی در کودکی تصمیم میگیرد چهره یکی از همسایههایشان را بکشد که اتفاقا خیلی خوب از آب درمیآید و دیگران او را به نقاشی و ادامه این کار تشویق میکنند.
فریبا سعیدی بانوی هنرمند منطقه ۱۰ است که راه و مسیر اشتغالش را با شمعسازی روشن کرده است. او میخواهد یک کارگاه کوچک برای زنان سرپرست خانوار راه بیندازد.
خانهای بزرگ در سناباد یک است که حدود یکسالی میشود به فضایی هنری تبدیل شده و کارگاههای رشتههای مختلف هنری ازجمله سفالگری، معرقکاری، ویترای، قالیبافی، نقاشی، حکاکی روی سنگ و خوشنویسی در این خانه فعال است.
استاد احمد تولایی میگوید: دلم میخواست شخصیت و روحیات افراد را بتوانم در پرتره هایم در بیاورم. در نقاشی میتوان ویژگیهای شخصیتی افراد را قویتر یا ضعیفتر نشان داد.