مسعود شیخیزاده، کارگر ساکن محله بهمن، کارگر هنرمند و اهل دلی که از کودکی خط مشق میکرده است. او که سال 1386 به عنوان پاکبان وارد شهرداری میشود، با پشتیبانی و حمایت مدیران شهرداری منطقه3، امروز به هنرمندی تبدیل شده است که نقاش یدیواریهای بسیاری در سطح منطقه دارد. مسعود چند روزی است که رنگ سفید بر تن دیواری میزند که شعلههای آتش وجببهوجب آن را سیاه کرده بود. او خانه شهروندی کمبضاعت و نابینا را نقاش ی میکند، خانهای که طعمه حریق شده بود. مسعود میخواهد با این کار باری از دل صاحبخانه بردارد.
داستان زندگی پاک دستانی که چرخ شهرمان با زور بازوی آن ها می چرخد
محمدجعفر پاکروان میگوید: دلم میخواست حیوانات، گلها و تصاویر نقاش یهایم ساخته ذهن خودم باشد. پذیرش این موضوع برای خیلیها سخت بود. بهویژه که میدیدم بیشتر افراد دنبال تصاویر طبیعی زیباشناسانه هستند. بعد رو میکند به تابلویی که بالای سرش است و توضیح میدهد: این گلها و حیواناتی که میبینید تصویری است که بهطور ذهنی به آن رسیدهام و فقط در آثار خودم وجود دارد. تا این زمان تابلوها و آثار نقاش ی او در نگارخانهها نمایش داده میشد و فقط بدین طریق بازخورد آنها را میگرفت.
هستی زامهران میگوید: وقتی مدرسه میروم مدام معلمهایم از نقاش یهایم تعریف میکنند و بچهها کنارم مینشینند تا برایشان نقاش ی بکشم و آنها رنگ کنند. هستی در هفتسالگی به کلاس نقاش ی میرود و چند تکنیک مدادرنگی را یاد میگیرد. تابستان گذشته هم یک ترم کلاس سیاه قلم رفته است و با همین اندوختهها و استعداد ذاتی خودش، در حال تمرین و خلق تصاویر است.
پرنیکا توکلینسب در برنامه «آبنبات چوبی» که از شبکه خراسان پخش میشود کتابش را معرفی کرده است. او سال گذشته رتبه اول قصهگویی را در ناحیه6 آموزش و پرورش مشهد به دست آورده و شب یلدای امسال برای یک مؤسسه فرهنگی هنری در همدان اجرای آنلاین شاهنامهخوانی داشته است. همچنین در دو تیزر تبلیغاتی و یک فیلم کوتاه مستند داستانی به کارگردانی جواد علیزاده با موضوع جانباز بازی کرده که از شبکه خراسان رضوی پخش شده است.
هادی خورشیدی میگوید: گل و مرغ شرح عشق است و داستان شیدایی بلبل و مرغ در مقابل گل را توصیف میکند که کاملا با مضامین ادبیات ما مرتبط است. گل و مرغ یکی از گرایشهای خاص نقاش ی ایرانی محسوب میشود که از اواخر دوره صفویه نخستین نمونههای آن در فرهنگ ایران از سوی محمد شفیع عباسی، شاگرد برجسته رضا عباسی، آشکار شد و ظهور پیدا کرد.
فائزه حسینی هنوز 6سالش نشده بود که با تشویق اطرافیان متوجه شد که با دیگر هم سن وسال هایش فرق می کند. در یازده سالگی بی آنکه بداند نقاش ی هنر است و می تواند حرفه محسوب شود، اولین سفارش طراحی را پذیرفت. پدرومادرش تبعه هستند و از کشور افغانستان، اما خودش متولد ایران است و بزرگ شده این خاک و بوم. شانزده ساله و ساکن محله طلاب است. او نقاش ی را از کودکی شروع کرد. در همان شش هفت سالگی و زمانی که می خواست خواندن و نوشتن را یاد بگیرد، فهمید که چقدر در این زمینه مستعد است و می تواند پیشرفت کند.