بازار

خیابان امامت ۲۸؛ بورس تعمیر لباس
علی زارعی می‌گوید: اوایل که لباس مجلسی زنانه می‌دوختم روی دیوار برای خودم تبلیغات می‌کردم. بعد که کارم را به تعمیرات اختصاص دادم خجالت می‌کشیدم تبلیغات بنویسم. به خواهرم که با او کار می‌کردم می‌گفتم زشت است بنویسم تعمیرات. مشتری‌های تعمیرات خیلی زیاد بود، طوری که در بعضی ایام مثل شب‌های عید، پشت در مغازه صف می‌کشیدند. آن‌زمان بیشتر لباس‌های نو را می‌آوردند و برایشان اندازه می‌کردم.
زندگی در سعدآباد؛ کارآفرینی در نوده
زهره دوره‌های خیاطی‌اش را که تمام می‌کند با همان دوخت‌ودوز سرش را گرم می‌کند تا اینکه در سال1378کارگاه کوچکی را در منزل پدری‌اش به راه می‌اندازد؛ در این دوره بیشتر وقتم به دوخت لباس، چادر و جانماز برای آشناها و همسایه‌ها می‌گذشت. سال1380 با همسرم که او هم خیاط بود، آشنا شدم و بعد از مدتی با همدیگر ازدواج کردیم. چون همکار بودیم کارمان را توسعه دادیم. درجریان حضور و رفت‌وآمدم در محله متوجه شدم که زنان سرپرست خانوار بسیاری در آنجا ساکن هستند که نیازمند درآمد و کار هستند اما چون مهارتی ندارند مجبور به انجام کارهای خلاف مثل فروش مواد هستند.
خیابان جنت، پیاده‌راهی برای گام‌های دیروز و امروز
«جنت» یکی از پیاده‌راه‌های باقی مانده از مشهد قدیم است که در دل یک بافت تاریخی شکل گرفته است. بیشتر مردم خاطرات بسیاری از بازار پررونق آن دارند. این پیاده‌راه تاریخی با وجود خانه‌های قدیمی و فرهنگ‌سرای بهشت به‌عنوان یکی از خیابان‌های هویتی محسوب می‌شود که گوشه‌ای از تاریخ شهرمان را به نمایش گذاشته است.
رفاقت کسبه قدیم مثال زدنی بود
حاج‌اصغر اغطایی متولد 1336 و از قدیمی‌ترین کاسب‌های محله کاشانی است که در بین مردم محله به مردم‌داری و خوش‌خلقی شناخته می‌شود. آن‌قدر خون‌گرم و صمیمی است که خیلی زود حرفمان گل می‌اندازد. حاج اصغر در میان راه‌انداختن کار مشتری‌هایش از گذشته برایمان می‌گوید: خاطرم هست یک روز پربرف وقتی برادر بزرگم برای انداختن برف‌ها ‌بالای پشت‌بام رفت، کارش که تمام شد از همان بالا خودش را روی برف‌ها ‌‌انداخت. برف تا سه‌ و نیم‌متر ارتفاع گرفته و تا لبه پشت‌بام بالا آمده بود.
انگشترسازی با آب کردن ظروف نقره
اکنون 42سال از آن‌زمان می‌گذرد و «عباس لسانی» متولد 1347 به یکی از اوستاکاران حرفه انگشترسازی تبدیل شده است، هر چند تعداد انگشترهایی که در این سال‌ها ساخته را به خاطر ندارد، اما لبخند و رضایت مشتری همیشه قوت قلبی برای ادامه کارش بوده است. با این شهروند محله عنصری ساعتی در بازار رضا، محل کسب و کارش، هم‌صحبت شده‌ایم.
حکایت صد ساله نی و نبات در کارگاه صنوبری‌ها
مسعود صنوبری می‌گوید: تا جایی که می‌دانم پدر پدربزرگم هم شغل نبات و آبنبات‌پزی داشت. از سال1300 تاکنون این شغل در خانواده ما موروثی است.نبات، آبنبات و شکرپنیر همیشه مشتریان خود را دارد و شاید جزو معدود خوراکی‌هایی باشد که از گذشته تا به امروز توانسته جایگاهش را در سبد خرید تمام نسل‌ها حفظ کند. ولی فروشندگان و تولیدکنندگان آن در گذر سال‌ها تغییر کرده‌اند .دلیل اصلی‌اش هم این است که در این‌کار، کیفیت حرف اول را می‌زند.
خیابان چمن باطاقه‌های پارچه معنا پیدا می‌کند
از چهارراه چمن که چند قدمی را به سمت خیابان سرخس پیش بروی، کم‌کم طاقه‌های پارچه‌ای را جلوی دکان‌ها داخل پیاده رو می‌بینی. پارچه‌هایی رنگ به رنگ از همه طرح و همه جنس. در هر مغازه‌ای هم چند تا مشتری پیدا می‌شوند که مشغول وارسی پارچه‌ها هستند. اما شلوغ‌ترین دکان درست در میانه این مسیر قرار دارد. اسم و رسم‌دارترین پارچه‌فروشی این راسته که به گفته بازار ی‌ها، قدیمی‌ترین هم هست! ملیحه فرقانی و یحیی محمددوست گردانندگان این مغازه هستند. زوجی که برای سال‌ها اینجا را سر پا نگه داشته‌اند.