کارخانه

اگر سرمایه‌گذار پیدا شود می‌توانم مصرف گوشت استان را تأمین کنم
محمدحسین خوشدل دامدار ساکن محله دانشجو می‌گوید: من از محل فروش ۱۰ واحد آپارتمان، این مزرعه را راه‌اندازی کردم و تصمیم دارم در آینده از محل سود آن به صورت داوطلبانه و خیرخواهانه یک مدرسه یا بیمارستان برای مردم بسازم. اکنون هم کارم را با همین ۱۵۰ رأس گوسفندی که دارم ادامه می‌دهم، اما اگر سرمایه گذار پیدا شود به خودم می‌بینم که بتوانم گوشت استان را تأمین کنم. خوشدل در نظر دارد طی سال‌های آینده، زمینی را در محله دانشجو خریداری و به قصابی تبدیل کند تا در آن، به طور مستقیم گوشت گوسفندان خودش را برای فروش عرضه کند.
قصه زندگی یکی از قدیمی‌های صنعت زهتابی؛ از سیگارپیچی تا مدرسه‌سازی
حسین شهسوار امیری درباره پیشگویی‌های یکی از همکارانش می‌گوید: سال ۳۵ وضع مالی‌ام خیلی خوب شد. آن سال، هم در کار روده بودم و هم در کار پوست و چرم. مراودات شغلی‌ام را دوباره از سر گرفتم و ضمن اینکه در تهران کار می‌کردم در مشهد هم کارخانه زهتابی داشتم. یک کلیمی در خیابان فردوسی تهران به نام آقای اکرم نماینده دو شرکت فیلم‌سازی گلد‌مایر و کلمبیا در ایران بود که وارد حرفه زهتابی شد و خیلی هم موفق بود. همیشه پیش‌بینی‌ها و تحلیل‌های اقتصادی او درست از آب در‌می‌آمد. برای مثال می‌گفت:  امسال چرم گران می‌شود و همین طور هم می‌شد. یک سال گفت: امسال گندم کم می‌شود و اتفاق افتاد.
تنوع زیاد سفارش‌ها سخت‌ترین بخش بستنی‌فروشی است
برخلاف اینکه مردم ممکن است گمان کنند شغل ساده‌ای داریم، باید بگویم این‌کار آنقدر سختی‌هایش زیاد است که هرکسی نمی‌تواند در آن دوام بیاورد. به عنوان مثال کسی را داشتم که در گرمای هوا،‌ پشت فر ۴۰۰درجه کار می‌کرده اما وقتی اینجا آمد این‌قدر کار برایش سخت بود که نتوانست تحمل کند و ادامه نداد. یکی از این سختی‌ها تنوع زیاد سفارش‌هاست.
شهر سنگ بر گُرده‌ پهلوان حسنعلی غلامی می‌چرخید
حاج آقا برای همه ما الگو بود. یادم است پدرم یک بار معامله سنگینی با او انجام داد و قله‌ای را به پهلوان حسنعلی غلامی فروخت. بعد فهمیدیم قیمت قله‌ها گران‌ شده است. مرحوم غلامی آمد به پدرم گفت: این‌طوری ضرر می‌کنی، بیا یک چیزی بیشتر بگیر که پدرم گفت: نه دیگر، صحبت کردیم. چند نفر بیشتر نبودند در شهر سنگ که بچه‌ها قلبا دوستش داشتند. یک روز خانه یکی از کارگران شهر سنگ آتش گرفت و با خاک یکسان شد. ظرف 3 روز برایش پول جمع کرد و از نگرانی و استرس درآمد. اول خودش مبلغی می‌گذاشت، بعد می‌رفت سراغ بقیه.
با افتخار، ساخت ایران
پیش از ورودم به دانشگاه در کارگاه پدر تجربه اندوختم. نشستن در کلاس درس دانشگاه باعث شد علم به کمک تجربه‌ام بیاید و من را در مسیر کارم یاری کند. من جزو دانشجویانی بودم که هرچه از دانشگاه می‌آموختم به محل کار می‌آوردم یا مشکل‌های کار را به دانشگاه می‌آوردم تا حل کنم. به همین علت از دانشجویان دیگر تجربی‌تر بودم و وقتی از دانشگاه به کار برگشتم، نگاهم تفاوت کرده بود و مسائلی را مطرح می‌کردم که پیش از آن نبود.
آب شدن کارخانه یخ
وقتی عصارنیای بزرگ کارخانه یخ را راه می‌اندازد در بولوار توس، نه سه راهی بوده و نه خیابانی. آن وقت‌ها توس تا چشم کار می‌کرده بیابان بوده و زمین، اما افتتاح کارخانه و آمد و شد مردم و کارگران باعث می‌شود سه راه دانش رونق بگیرد. با گذشت 45سال هنوز مردم مشهد سه راه دانش را با نام کارخانه یخ می‌شناسند؛ کارخانه ‌ای که امروز نفس‌های آخرش را می‌کشد.
کارخانه نوآوری مشهد و زندگی نوآورانه
کارخانه نوآوری مشهد در سال ۱۳۹۷ طی تفاهم نامه‌ای سه جانبه بین شهرداری مشهد (دکتر محمدرضا کلایی) و معاونت علمی ریاست جمهوری (دکتر سورنا ستاری) شکل اجرایی گرفت و مراحل راه اندازی آن آغاز شد.