ما مشهدیها جزو آن دسته افراد خوششانس هستیم که علامه محمدتقی جعفری یکی از عالمان بزرگ دینی، مشهد را، حتی مدت اندکی، برای زندگیکردن انتخاب میکند. این علامه بزرگ در سنین جوانی بهدلیل مهاجرت خانوادهاش از تبریز به مشهد، در محله بالاخیابان کوچه چراغبرق زندگی میکرد و بعد از فوتش نیز بنا بهوصیت خودش در حرم مطهر رضوی دفن میشود.
سال 1258 کارخانه برق کوچکی به وسیله «میرزا علی خان امینالدوله» که آن موقع «امینالملک» لقب داشته در مجمعالصنایع جنب خیابان باب همایون تأسیس میشود و ناصرالدینشاه در رمضان همین سال با روشن کردن چراغی آن کارخانه را افتتاح میکند. او چندی بعد در محرم چشم عزاداران تکیه دولت را با این برق روشنی میبخشد تا بر شکوه مراسم شبیهخوانی شهیدان دشت کربلا بیفزاید. مدتی پس از این هم کاخ گلستان را چراغ برقی نور میدهد، اما یکی از نخستین مکانهایی که در ایران به صورت رسمی، برقکشی میشود، آستان مبارک خورشید هشتم است.
مسجد جوادالرضا(ع) در محله اروند حالا خانه اول و آخر خانواده هفت نفره آقای زارع محسوب میشود. صبح و شب اینجا مشغول فعالیت هستند و همه با کمک هم امور مختلف آن را پیش میبرند. کانون شمیم ولایت، مرکز نیکوکاری جواد الائمه(ع)، کارگاه خیاطی برای زنان سرپرست خانوار محله و.. .اینها فقط بخشی از فعالیتهای این خانواده است که طی سالها برای ارتقای فرهنگی و معیشتی اهالی این منطقه انجام دادهاند.
سالهای ابتدایی دهه30 به مشهد آمد. آنقدر که پس اندازش اجازه داد، نزدیکترین کوچه به حرم مطهر را انتخاب کرد و خانهای پنجاهمتری در خیابان دریادل خرید و مغازه کوچکی نیز سر خانه برای خود باز کرد. اما تمام داستان احمد موحد و شهرتش به دوختن کتوشلوارهای بینقص ختم نمیشود. داستان ارادتش به حضرت رضا(ع) و پابوسی هرروزهاش و همچنین کتابت 4قرآن را از زبان پسرش در این گزارش میخوانید.
حجتالاسلاموالمسلمین حاج سیدمحمدحسن طباطبایی شیرازی، از استادان باسابقه حوزه علمیه مشهد و مدیر مدرسه علمیه الحجه(عج)، 31 تیر 99 دار فانی را وداع گفت. او از مبارزان صاحبنام قبل از انقلاب علیه رژیم ستمشاهی بود و این مبارزه را از دوران حضور در نجفاشرف شروع کرد و از خطیبان، استادان اخلاق و مدیران موفق حوزه علمیه مشهد بوده است.
ما مشهدیها به عنوان شهروندانی که از خوان نعمت وجود امام رضا(ع) بهره مادی و معنوی میبریم، باید به زائران و میهمانان ولی نعمتمان امام رضا(ع) خدمت کنیم. من چون به این گفته اعتقاد دارم، از همان دوران کودکی با حضور در موکبها و ایستگاههای استقبال از زائر که در مسیر ورودی جاده مشهد به چناران بود به زائران خدمت کردهام و حتی اگر در بین راه با زائری برخورد میکردم که خودروش خراب شده یا دچار کمپولی شده بود، کمک و راهنماییاش کردهام.
سال72 تولد دیگر زندگیام بود. حرم برایم تازگی خاصی داشت و از همان زمان خدمت من شروع شد. البته بهدلیل اینکه راهنمای زائران بودم، باید دوره آموزشی و مقدماتی قبل از آن را میگذراندم و 3سال اول خدمت معمولا بهصورت افتخاری است و بعد حکم به تشرفی تغییر پیدا میکند. در هفته یکبار و 24ساعت نوبت خدمتمان بود، آن هم کشیک دوم. 17سال دربان ایوان طلای صحن آزادی بودم. بعد خیلی از فضاهای دیگر حرم را تجربه کردم، اما دلچسبی آنجا را نداشت. آدم در ایوان طلای آن صحن و بعد هم صحن انقلاب، احساس نزدیکی بیشتری با حضرت دارد.