روی در و دیوار نگارخانه تابلوهای مختلف خطاطی را میتوان دید. برخی تابلوها ترکیبی از خط و نقاشی هستند. ترکیبی زیبا که روش این هنرمند نقاش است. ورود او به عرصه هنر با خطاطی و از دوران کودکی شروع شده است.
حامد محمدیان خراسانی خطاط ساکن محله راهنمایی است او تا کنون 5نمایشگاه اختصاصی در تماشاخانه میرک داشته است.آثار محمدیان در جشنواره نشانه های مسجد حکیم اصفهان، جشنواره رضوی و...مقام آورده است.
سعید دولابی، کسی که در بیستودو سالگی دچار نابینایی میشود وبعد از گذران یک دوره افسردگی تصمیم میگیرد بهترین خودش باشد. 30سال مدیریت نمونه مدرسه نابینایان امید، کارشناسیارشد رشته روانشناسی، تألیف و ابداع در حوزه روشهای نوین آموزش ریاضی و هندسه برای نابینایان برای نخستینبار در کشور، صعود به بلندترین کوه ایران دماوند از افتخارات شهروند محله فرامرزعباسی است که نابینایی را به سخره گرفته است.
از زمانی که اطراف بالاخیابان را باغها پرمیکردند، خیلی سال گذشتهاست و امیرحسن میری برای گفتن از قدیم کوچه به همین باغها اشاره میکند: در دهه1330 وقتی قبض آب به خانه ما در کوچه بینادل میآمد، در قسمت نشانی نام باغ اعتضاد همراه با پلاک و فرعی نوشته شدهبود. گویا در گذشتههای دور این محدوده باغهای اعتضاد رضویها بود.
رمضان اسدپور چهره شناختهشدهای برای مردم نیست، اما هنرش آشنای مشهدیها، بلکه ایرانیهاست.
او کسی بود که معماری بخش زیادی از بیوتات حرممطهر را انجام داد و بهعنوان استاد بنا آنقدر به همه بخشهای حرم امامرضا(ع) آشنا بود که اجازه تردد در همه قسمتها را داشت و از سنین جوانی لقب «کاپیتان حرممطهر» را گرفت.
خاندان دارالضیافهایها که نسلشان به امام جواد(ع) میرسد، از زمان ساخت دارالضیافه تا چند سال پیش در آن خدمت میکردهاند و رابطه عاطفی عمیقی با نام خانوادگیشان دارند. قصه این خانواده از شهادت جدشان در حمله ازبکها به حرم شروع میشود و با کشف رابطه این خانواده با رواق دارالضیافه ادامه مییابد.
بعدها که در جریان طرحهای توسعهای حرممطهر، مسجد ترکها در صحن پیامبراعظم(ص) قرار گرفت، تخریب شد و سال1380 فضای جدید مسجد در خروجی بابالهادی(ع) حرممطهر ساخته شد. مدیریت این مسجد زیرنظر آستانقدسرضوی است و به همین دلیل برنامههای مناسبتی زیادی در طول سال در مسجد برگزار میشود که ازجمله آنها میتوان به «محفل اشک» اشاره کرد.
گوهرشادآغا وقتی در 33سالگی پایش به مشهد رسید، هنوز جوهر مهر پادشاهی شاهرخ گورکانی بر پادشاهی ایران خشک نشده بود و خراسان روزهای آشفتهاش را سپری میکرد. باوجود این، او با محکمشدن فرمانروایی پسرش سلطان ابراهیم بر شیراز، با خواهر و مادرش راهی مشهد شد و در این شهر کلنگ ساخت بزرگترین مسجد را بر زمین زد.