معاون حملونقل جادهای خراسان رضوی میگوید: همه فروشها ازطریق درگاه اینترنتی انجام میشود تا شفافیت برقرار باشد و هزینهای اضافه به مسافر تحمیل نشود.
یک قرن پیش بود که قرارشد خیابان جدیدی در ضلعهای شمالیوجنوبی حرممطهر ساخته شود. خیابانی که اکنون ۹۰ سال ازعمرش میگذرد و حوادث تلخوشیرین بسیاری را به خود دیده است.نام این خیابان ابتدا به «تهران»معروف شد،بعد به امیراسداللهعلم تغییریافت و بعد ازپیروزی انقلاب، بهنام امامرضا(ع) نامگذاری شد.

رفاقتشان از مسجد حضرتمحمد (ص) آغاز شد و حالا پانزدهسال است کنار هم زندگی کردهاند و دیگر فقط همسایه نیستند؛ با هم خرید میروند، گاهی تفریح میکنند و اگر یکیشان مشکلی داشته باشد، دو نفر دیگر بیدرنگ خودشان را به او میرسانند.
معصومه که به روستای پدری رفته بود، دلتنگ مادرش میشود، پدربزرگش، او را با اتوبوس به مشهد میآورد. در مسیر اتوبوس تصادف میکند و پدربزرگ جان خود را از دست میدهد اما معصومه معجزهآسا نجات پیدا میکند.
این خاطره ۳۵ سال پیش در حرم برای حاج خلیل یداللهی اتفاق افتاد. مردی مقابلم ایستاد و چیزی در کف دستم گذاشت. مشتم را باز کردم و دیدم ژتون غذای حضرت است؛ آن هم درست برای چهار نفر، به اندازه اعضای خانواده.
دعوت شده بودم!
مرد بدون اینکه کلام دیگری بگوید، در بین جمعیت ناپدید شد و حاجخلیل که در بهت و شوک بود، مشتش را باز کرد و دید ژتون غذای حضرت است؛ آن هم درست برای چهار نفر، به اندازه خانوادهاش: «اشک در چشمانم حلقه زده بود. نمیتوانستم باور کنم. انگار آقا از سبزوار دعوتم کرده بود تا شب میلادش مهمانش باشم.»
که
هانیهسادات حسینیخرم، نوجوان سیزدهساله توانسته در مسابقات قرآن و عترت در رشته مداحی و دعاخوانی در آموزشوپرورش ناحیه۲ طی چهارسال متوالی مقام بیاورد.
حبیبالله کرمی تعریف میکند: هنوز صدای نورالله توی گوشم است که کارش تعمیر همین دستگاهها بود و یک روز وقت بررسی دستگاه، دستش لای ارههای آن ماند و قطع شد. کارگرها ترسیده بودند.
تجربه و تسلط یاسمین بعد از دادن تست در گروه «مهدویت»، موجب شد برای نقش اصلی انتخاب شود؛ این تجربه، علاقه او به کارگردانی را دوباره زنده کرد و تصمیم گرفت گروهی را برای آموزش در مسجد حضرت ولیعصر (عج) راه بیندازد.