زهرا از زمانیکه برای همراهی مادرش که میخواست سنتور را یاد بگیرد، آموزشگاه رفت، مجذوب صدای سازهای گوناگون شد و حالا دو سال پیاپی مقام اول مسابقات تکنوازی مدارس را از آن خود کرده است.
یک قرن پیش بود که قرارشد خیابان جدیدی در ضلعهای شمالیوجنوبی حرممطهر ساخته شود. خیابانی که اکنون ۹۰ سال ازعمرش میگذرد و حوادث تلخوشیرین بسیاری را به خود دیده است.نام این خیابان ابتدا به «تهران»معروف شد،بعد به امیراسداللهعلم تغییریافت و بعد ازپیروزی انقلاب، بهنام امامرضا(ع) نامگذاری شد.

سعید سجادی سالهاست زندگیاش را صرف اسب و سوارکاری کرده است. او از نهسالگی آموختن را شروع کرد و از هجدهسالگی تاکنون مربی و پرورشدهنده اسب است.
با احداث پایانه مسافربری در سال ۱۳۶۹، بهمرور خیابانهای اطراف آباد شد. قدیم خیابان امامرضا۶۱ به گرمابه فروردینش معروف بود. در دهه۷۰ با فوت صاحب گرمابه، آنجا تخریب شد.
حاجصادق ابراهیمزاده تعریف میکند: به درخواست گروهبان دو تا چای ریختم و به اتاق برگشتم. هنوز لب به لیوان نزده بودم که افسر نگهبان مقابلم ایستاد و گفت «ابراهیمزاده! پستت را ترک کردهای؟!»
سیدعلی سجادی میگوید: محضری در کوچه کامیاب۷ مستقر شد که چون کوچه بنبست بود، بسیاری از محلیها به کوچه کامیاب ۷ نام «بنبست محضر» داده بودند. بیشتر ازدواجهای خانواده ما در همین محضر انجام شد.
چراغ خانه حاجمحمد داعی شبهای دهه اول محرم، با نام امامحسین(ع) روشن است. طبقه همکف این خانه، سالهاست به مراسم مذهبی اختصاص دارد و به گفته حاجمحمد، وقف اهل بیت (ع) است.
سیدمحمد موسوینژاد تعریف میکند: گلوله از پشت سر به مادرم خورده و از صورتش خارج شده بود. بدنش هم زیر تانک له شده بود. از روی لباس و سایر نشانههایی که از او میدانستیم، شناساییاش کردیم.