کوچه شهید قانع ۲۰ یکی از چند معبر مقابل زندان مرکزی مشهد است که البته از مشکلات ناشی از این مجموعه بیبهره نبوده است. این کوچه از معابر فرعی محله تربیت است که وجود زورخانه پاسارگاد ظرفیت ویژه آن است.
محله تربیت مانند دیگر محلات منطقه۱۱ عمرچندانی ندارد و نامش برگرفته از نام بولوارتربیت است که در سالهای اخیر به بولوار شهیدقانع تغییر یافت. این محله از زمانهای دور، زمین کشاورزی و باغ بوده و در گذر زمان شکل فعلی را به خود گرفته است. زندان مرکزی مشهد قدیمیترین بنای محله تربیت است.
صدف ۳۰ از سرسبزترین معابر محله تربیت است که تا پشت زندان مرکزی کشیده شده است؛ به همین دلیل برخی اهالی آن را با نام «کوچه پشت زندان» میشناسند.
از آنجا که عرض خیابان آموزگار شهید رجایی ۷۱ متناسب با حجم تردد وسایل نقلیه عبوری نیست سبب ترافیک شده است. با وجود این معبر یاد شده یک راه برای فرار از ترافیک بولوار آموزگار به حساب میآید.
امیره بغدادی از جمله معروف: «سلامتی تاجی است بر سر افراد سالم که فقط افراد بیمار میتوانند آن را ببینند.» یاد میکند و میگوید: من چون با بیماران سر و کار داشتم، این موضوع را از عمق وجودم درک میکردم و سلامتی را بزرگترین نعمت خودم و خانوادهام میدانستم، اما وقتی کرونا گرفتم، باز انگار تلنگری برایم بود و بیش از پیش این موضوع ملکه ذهنم شد.
این دانشآموزان به درس اکتفا نکرده و پشت دیوارهای مدرسهشان دهها خاطره از روزها و شبهایی دارند که برای زلزلهزدگان و سیلزدگان کمکهای مردمی جمعآوری کرده یا برای معلولان مرکز شهیدفیاضبخش صندلی چرخدار خریدهاند. آنها در دوران کرونا طی حرکتی با نام «نذر نفس» برای بیماران نیازمند کپسولهای اکسیژن خریدهاند.
نزدیک 10سال است که زورخانه پاسارگاد توسط جواد صبوحی در کوچه شهید قانع 20 ساخته شده است و در این سالها شهروندان متعددی بهطور رایگان به این مکان رفتوآمد دارند. صبوحی با این اقدام عامالمنفعهاش توانسته کودکان زیادی را با ورزش باستانی آشنا کند و ورزشکاران بزرگسال را به ردههای بالای ورزشی و اخلاقی برساند و بر زندگی آنها تأثیر بگذارد.
مسعود بهروزیان حدود سال89 که نوجوانی هجدهساله و از اعضای فعال هیئت بود، با خانوادهای آشنا شد که اهل روضه و روضهخوانی بودند. از آنها خواست اجازه دهند مراسم هفتگیشان را در منزل این خانواده برگزار کنند. آنها هم موافقت کردند اما بهمرور آنقدر تعداد شرکتکنندگان جلسه زیاد شد که دیگر این خانه هم برایشان کوچک بود. چندی نگذشت که پدر خانم مالک خانه که زمینی هزار متری در حاشیه بولوار وکیلآباد داشت، 500متر از زمینش را وقف حسینیه کرد و در اختیار این هیئت قرار داد.