«لایهای از دود و آتش شهر اسلامآباد غرب را در خودش گرفته بود. عملیات به طور تقریبی ساعت 2ونیم شروع شد. حدود 2ساعت پیاپی صدای گلوله و انفجاری بود که از شهر به گوش میرسید. هوا که گرگومیش شد پیاده و سواره به سمت این شهر راه افتادیم تا ببینیم از منافقین آثاری مانده است یا نه؟» این بخشی از صحبتهای سیدعلی حیدری، پاسدار دیروز و بازنشسته شرکت قطار شهری است که 33سال قبل در چنین روزهایی در عملیات مرصاد شرکت داشته است.
سکونت مردم مشهد درمحله کوشش از اوایل دهه۴۰شروع شد. در آنزمان بهدلیل اجرای قانون ممنوعیت تردد خودروهای سنگین دراطراف حرممطهر، گاراژهای مشهد از خیابان امامرضا(ع) به محله کوشش منتقل شدند و نام گاراژدارها را روی این محله گذاشتند، اما حوالی سال۱۳۸۰با انتقال گاراژها به بیرون ازمحدوده شهری به «کوشش» تغییر کرد.
هفت خوانشگر گروه به روی سن میآیند و ما را به دنیای کلماتشان میبرند. کلماتی که برای خوانششان گروه چندین ماه زمان گذاشته است تا یک کار خوب را اجرا کند. تماشاگران که اغلب جوان هستند سوار بالِ کلمات میشوند و به روز عاشورا میرسند. کلمات این بار از سوی آدمها روایت نمیشوند و این اشیای جان گرفته صحرای کربلا هستند که به حرف آمدهاند و سعی میکنند از رنج روز واقعه بگویند.
جنجال حوزه کار رسانه است که روی پروندهها و افراد اسم میگذارند تا مخاطبینشان را بیشتر کنند؛ ولی در حوزه کار جنایی حتی کوچکترین موضوع، بزرگترین است. پروندههای تجاوز به عنف در اجتماع بسیار حساس هستند. یادم هست زمان خدمتم 3جوان با یک خودرو پیکان دختران جوان را سوار و به آنها تجاوز میکردند. حداقل 7 تجاوز سریالی اتفاق افتاد تا زمانی که این افراد با هوشیاری یکی از قربانیان دستگیر و اعدام شدند.
حسین بلوغیان یکی از کسبه قدیمی و خوشنام خیابان کوشش در محله کوشش است. قدیمها بیشتر بچهها زود وارد باز کار میشدند، او هم بعد از کلاس ششم ابتدایی وارد بازار کار شده است. حسین آقا کارش را با شاگردی در مغازه تراشکاری خودرو شروع کرده و بعد از چند سال که چموخم کار را یاد میگیرد به طور مستقل برای خودش مغازهای باز میکند. هنگامی که به خیابان کوشش یا همان گاراژدارها میآید جزو اولین مغازهدارها بوده است. او بعد از سالها کار در این پیشه شغلش را به دلیل بیماری کنار گذاشته و سرش به ابزارفروشی گرم است.
او جزو10 متهم ردیف اول پرونده جنجالی «باغ آلو» بود که 9 نفرشان اعدام شدند! تنها نجات یافته آن پرونده عباس است که زمختی طناب دار را دور گردنش حس نکرد. اراذل و اوباش، بزن بهادر، جاهل و تیزیکش محله که حکم اعدامش مسجل است با عنایت حضرت ابوالفضل(ع) رو به پشیمانی میآورد و اعتیاد، مشروب و خطاهای دیگر را به خاکِ پشیمانی میسپارد تا دوباره به پیکره اجتماع بازگردد.
زهراسادات رضوی متولد 62 و سال 81 متأهل شده است. سال 84 یک اتفاق پای او را به واسطهگری در ازدواج باز میکند. حدود 2 سال پیش هم همکاریاش را با مسجد حضرت عباس(ع) و کلبه مهر شروع میکند. این گزارش یک تیر و چند نشان است. هم یادی است از یک ازدواج تاریخی و سرنوشتساز در اسلام، هم در لابهلای گفتوگو کلبه مهر و فعالیتهایش معرفی خواهد شد و در نهایت با دیدگاههای بانویی آشنا میشویم که سالیان سال است همتش را به گسترش ازدواج در میان جوانان گذاشته است.
آخرین روزهای آبان 99 برای خانواده شهیدان کروچی مصادف شد با از دست دادن پدری که به آن افتخار میکردند و بزرگ خاندان بود. عباس کروچی پدر 2 شهید و همسر شهیده در سن هشتاد و دو سالگی به دلیل ایست قلبی خانوادهاش را به مقصد دیدن فرزندان و همسر شهیدش ترک گفت و پیکر بیجانش در صحن آزادی به خاک سپرده شد.