پولی که مرحوم پدر برای تحصیلم در اروپا کنار گذاشته بود را بیپروا و بیتوجه به آینده، صرف بازسازی «تئاتر نادر» کردم و به همراه یکی از دوستانم دو سال عاشقانه تلاش کردیم، اما سال 1338 دیو ورشکستگی به سراغمان آمد و همه چیز نیست و نابود شد. برنده اصلی تصمیم من، مرحوم مشحیدر سمسار بود که همه چیز را درو کرد و در انبان خویش ریخت. اشک حسرتی بود که در آن روز تلخ و سرد زمستانی بر گونهام در میدان ده دی ماسید! در به دری یک هنرپیشه حرفهای گریبانم را گرفته بود و بدینسان چند روز بعد از آن اتفاق به پیشنهاد یکی از دوستانم به تهران رفتم.
جعفر زادفر از بازیگران قدیمی نمایش و فیلمهای کوتاه و بلند در مشهد است. او که از سال1360 وارد این عرصه شده و با بیشتر کارگردانها و هنرمندان قدیمی مشهد کار کرده است، بعد از فوت دوست و هنرمند قدیمیاش زندهیاد «رضا سعیدی» با صحنه و بازی در فیلمها خداحافظی کرد. اما بذر هنریای که در دل پسرش کاشته بود، باعث شد این مسیر در خانوادهاش ادامه پیدا کند. مجتبای جوان با راهنماییهای پدر توانست تمام سختیها را یک به یک پشت سر بگذارد و با کسب تجربه زیاد، در راه موفقیت قدم بگذارد. حالا دو اتفاق مهم هنری پسر را به پیمودن این مسیر امیدوارتر کرده است.
چشمهسنگی میگوید: در کتابخانه مخاطب اصلی ما بیشتر کودکان و نوجوانان هستند. مجموعه انیمیشنی نوشتهام به اسم «آنی و مانی» برای کودکان 3 تا 6سال که فیلیمو آن را پخش کرد و در شبکه پویا هم تبلیغش را دیدهام. من آیتمها را با هدف مهارتآموزی مینوشتم و یک روانشناس کودک روی آن نظر میداد. اینکار هنوز ادامه دارد.