امانت‌داری

نامه‌رسان‌ها؛ پیک‌های غم و شادی
این ماجرا را که تعریف می‌کنم مربوط به اسفند سال 92 است. مقصد خانه‌ای پشت یک کال بود. در زدم و منتظر ماندم. پیرزنی در را باز کرد. بسته را دادم دستش. یک لحظه با بوسه پیرزن بر دستم غافل‌گیر شدم. نمی‌توانستم هیچ حرفی بزنم. کنجکاو شدم ببینم داخل بسته چیست که او را تا این اندازه شاد کرده است. پیرزن خم‌خم داخل خانه رفت و با یک سینی کهنه و قدیمی برگشت. کنارش یک شیرینی بود، احتمالا مال چند سال قبل. کهنه به نظر می‌رسید، کهنه کهنه. یک اسکناس دویست‌تومانی هم کنار شیرینی گذاشته شده بود که تا نخورده بود، نو نو.
چند خاطره قدیمی از خشک‌شوی باسابقه محله سمزقند
حاج‌علی سمسامی تعریف می‌کند: یک‌بار بابت این امانت‌داری نزدیک بود کتک هم بخوریم. یک روز بنده‌خدایی‌ کتی برای‌ شست‌وشو‌ ‌‌آورد. موقعی‌که می‌‌خواستیم آن را داخل ماشین بیندازیم، از‌‌ یکی از‌ جیب‌ها بسته کوچک موادمخدر پیدا کردیم. من هم به رسم امانت آن بسته را ‌‌پس از ‌آماده‌شدن کار سر‌جایش قرار دادم. طرف که آمد دنبال لباسش، آرام ‌در گوشش گفتم امانتتان سرجایش است، اما او بعد از اینکه دست در جیب کرد و بسته را دید، داد و فریادی راه انداخت که این مال من نیست و شما می‌خواهید برای من پاپوش درست کنید.
راننده تاکسی کیف 400 میلیونی خانواده عراقی را به صاحبش برگرداند
همین چند وقت پیش بود که پاکبانی با پیدا کردن یک دست‌بند طلای 80میلیون‌تومانی، دل صاحبش را شاد کرد و با تحویل دادن آن، رسم امانت‌داری مجاورت با حرم امام‌رضا(ع) را به‌جا آورد. حالا خبر رسیده است که یکی دیگر از هم محله‌ای‌هایمان در منطقه ثامن مقداری پول‌وکالا به ارزش 400میلیون تومان را به صاحبش برگردانده است.علی سعادتی 49‌ساله، راننده ون تاکسی شهرداری مشهد، از سال1390 به این کار مشغول است. او ابتدا مسافرکشی می‌کرد تا اینکه یک دستگاه تاکسی ون خرید و زیرنظر شهرداری منطقه ثامن مشغول به کار شد.
نگهبانان پارک ملت، امانت‌داران بی‌نام و نشان
بعضی افراد وقتی وسیله‌شان گم می‌شود، گمان می‌کنند اگر نگهبانان و مأموران انتظامات آن را پیدا کنند، تحویل نمی‌دهند و همین باعث می‌شود که نسبت به ما حالت تهاجمی داشته باشند. البته زمانی که متوجه اشتباهشان می‌شوند، عذرخواهی می‌کنند اما به هر حال این برخوردها خاطرات تلخی در ذهن نگهبانان می‌گذارد. این بخشی از صحبت‌های محسن طاهری نگهبان بوستان ملت است که می‌گوید: من و همکارانم هر روز وسایل باارزش متعددی را پیدا می‌کنیم و تحویل می‌دهیم؛ از قطعات طلا گرفته تا اسناد و مدارک و چک حامل به‌روز با مبالغ سنگین، اما وظیفه خود می‌دانیم که آن‌ها را به دست صاحبانشان برسانیم.