اگر بهدنبال یکی از کوچههای خلوت منطقه5 هستید، بیتردید کوچه مشعل (شهیدعباسپور) محله حسینآباد یکی از گزینههای پیش روی شماست.نامگذاری این کوچه هم داستان خودش را دارد؛ بین اهالی قدیمیتر به «خدر بیگ یک» معروف بوده است و برخی موسپیدها هم این معبر را «حجتآباد» صدا میزنند. اما وجود شرکت گاز منطقهای در ابتدای این گذر، در نامگذاری فعلیاش بیتأثیر نبوده است.
محله حسینآباد که در گذشته به حسینآباد کرمانیها معروف بود، به میرزای ناظر، واقف خیریه آموزشی ـ درمانی سوران تعلق داشت. از آنجا که نام این قلعه قدیمی در وقفنامه علیشاه افشار آمده، قدمتش دستکم به دوره نادری میرسد. اهالی حسینآباد در گذشته بیشتر کرمانی بودند. تقریبا نیمی از مساحت این محله باغات و کشاورزی است و تنها ۱۷ درصد، محدوده مسکونی است.
اینجا کتابفروشی است، اما نه به سبک معمول کتابفروشیها. این مجموعه فقط کتابفروشی نیست و به مکانی فرهنگی برای اهالی محلات اطراف تبدیل شده است. اینجا پاتوق کتاب شعبه خیابان طلاب است که نبش خیابان شهید رحیمی محله حسینآباد و در حاشیه بولوار میرزاکوچکخان قرار دارد. محلی فرهنگی که اسفند سال گذشته جایگزین بازار میوه و ترهبار شد.
قدمزدن در کوچه امت27 (شهید علیاکبر درخشی) را به فهرست گشتوگذارهای خود اضافه کنید. کوچهای در محله حسینآباد که انتهایش ما را به میل کوره آجرپزی قدیمی شاهخراسان میرساند و پشت این کوچه بوستان بزرگ امت و پارک بازار و پردیس سینمایی هم هست.
حمام حسینآباد آخرین روزهایش را سپری میکند. مثل بیشتر بناهای قدیمی سالهای سال است که از کار افتاده و بین ورثه است. با راهنمایی حسین فرجی به در منزل حسین دری سالارآبادی میرویم. یکی از فرزندان دری سالارآبادی بزرگ، سازنده و مالک این حمام.
رضا عنایتی بچه محله حسینآباد خودمان است، در خیابان مشعل بولوار شهید عباسپور. او فوتبال را از زمینهای خاکی و تیمهای محلی آغاز کرد و پس از تلاش بسیار به تیم ملی رسید. چند سال پیش در برنامهای تلویزیونی از روزگار سخت دوران کودکی و نوجوانیاش گفت، از دستفروشی در بازار رضا .
قدمت مسجد صاحبالزمان (عج) به100 سال میرسد و با اینکه چند نوبت بازسازی شده است ولی کماکان از در و دیوارش خاطره میریزد و هنوز شکل و شمایل مساجد گذشته را دارد. این مسجد حالا در تقسیمبندی جدید محلات مربوط به محله کوی سلمان است ولی آدمهایش بیشتر ساکن محله حسینآباد هستند و هنوز هویت جدید کوی سلمان در اصطلاح جا نیفتاده است. آدمهای این مسجد هم رنگ و بوی سنت و قدمت دارند. اصیل و با صفا هستند.
با چند تکه موکت و فرش محل نشستنش را پشت سندان آماده کرده است و هر روز ساعتها روی همین چند تکه فرش و موکت رنگ و رو رفته مینشیند و با چکش به تکههای آهن سر و شکل میدهد تا روزی حلال برای همسر و فرزندانش ببرد. پشت سندان نشسته و با چکش در حال محکم کردن چفت و بستهای زنجیر است. مهارتی که در دستانش است فوقالعاده مینماید. دستش خطا ندارد و آهن سرد و بیروح را آنچنان رام میکند که فقط با چند ضربه همان شکل دلخواهش را میگیرد.






