منطقه ۱۰

منطقه ۱۰

منطقه مهندسی‌ساز

قرارگرفتن در یکی از مبادی ورودی پرتردد شهر (بزرگراه آزادی)، آب‌وهوای مناسب، ساخته‌شدن معابر و ساختمان‌های منطقه براساس اصول و ضوابط شهرسازی، وجود قطعات به‌نسبت زیاد زمین‌های با کاربری فضای سبز و در نتیجه برنامه‌ریزی برای افزایش سرانه فضای سبز، منطقه ۱۰ را به منطقه‌ای خوش‌نشین و مملو از مجتمع‌های مسکونی تبدیل کرده است. این منطقه به‌دلیل در بر گرفتن تعداد زیادی از مجتمع‌های تفریحی آبی و استخر‌های سرپوشیده، به منطقه تفریح‌های آبی مشهد معروف شده است. ویژگی دیگر منطقه ۱۰ وجود مراکز درمانی مجهز مانند بیمارستان رضوی، بیمارستان عباس ناظران و... در آن است که به گردشگری سلامت در این منطقه رونق می‌بخشد. قرارگرفتن شهر سنگ و همچنین تعداد زیادی واحد‌ صنعتی در این منطقه ظرفیت اقتصادی مناسبی را برای تولید و رونق اقتصادی در این منطقه ایجاد کرده است.
این منطقه با داشتن شماری از دانشگاه‌های مهم، یکی از قطب‌های علمی و دانشگاهی در مشهد است. در مساحت ۲۳۳۳ هکتاری منطقه ۱۰ شهرداری مشهد ۲۹۷ هزار نفر زندگی می‌کنند.

مردم‌‌داری آقای پژوهشگر
روزی نبود تلفن حسین زنگ نخورد و همسایه‌ای اعتراض نکند. می‌گفتند: شما از قدیمی‌های این محل هستید. نزدیک به 180 سال قدمت این خانه و نسل شماست. چرا یک زباله‌گرد را آوردید؟ می‌گفتم: این بنده خدا که برای شما مزاحمتی ندارد. وظیفه من و شماست کمکش کنیم! نمی‌پذیرفتند. گفتم: اشکالی ندارد. هر مشکلی پیش آمد مسئولیتش با من! علی‌آقا مدت‌ها در خانه پدری حسین ماند تا اینکه توانست خودش را جمع و جور کند.
روشنی چراغ خانه حاجیه خانم خیرالنسا
نتیجه زندگی مشترک خیراانساء کفیلی که اکنون 73 بهار را پشت سر گذاشته، 2فرزند پسر و یک دختر بود؛ اما 18 فروردین سال 66، «حسین» فرزند بزرگ‌ترش در عملیات کربلای6 به فیض عظیم شهادت نائل آمد و چشمان مادر، 9 سال آزگار بدون دیدن بدن مطهر فرزندش به سوگ نشست. او صبورانه در انتظار رسیدن جنازه منتظر ماند تا سرانجام حسینش را در همان لباس غواصی که بر تن داشت، آوردند.
18 ماه عاشقی، 38 سال بغض
تا یک سال هر شب گریه می‌کردم. دست خودم نبود. برق‌ها که خاموش می‌شد و هرکسی می‌رفت توی اتاق خودش، اشک‌هایم سرازیر می‌شد. شب سالگردش خواب دیدم ده زن و مرد آمدند گفتند: «پاشو حاضر شو برویم» گفتم: «من بچه کوچیک دارم کجا بیام؟» گفتند: «بلند شو بریم» پسرم را ازم گرفتند. می‌ترسیدم بچه‌ام را ببرند. می‌گفتم امانت شهید است. ما را بردند حرم امام رضا(ع). یکی‌شان گفت: «دیگه توی خانه گریه نکن. هروقت دلت گرفت بیا اینجا، من هستم»
امدادرسان‌هایی در همین نزدیکی
«من یک دوامی هستم؛ دوام سربلند بحران‌ها/ من یک شهروند آماده هستم در مقابل بحران‌ها»؛ این شعارشان است که در تمام این سال‌ها برای تحققش تلاش و فرهنگ‌سازی کرده‌اند.
جا مانده از «راوی»
شب عقدمان لباس‌ها و چکمه‌های جبهه‌اش را با خودش آورد. فردایش، سفره عقدمان هنوز پهن بود که بدرقه‌اش کردیم و رفت جبهه. یعنی ما فقط یک شب همدیگر را دیدیم و بعد او رفت. اتفاقا آن بار مأموریتش خیلی هم طولانی شد. 2ماه طول کشید. آن موقع هم که تلفن نبود. از طریق نامه با هم ارتباط برقرار می‌کردیم. من فقط یک عکس ازش داشتم. گاهی عکس را برمی‌داشتم و نگاه می‌کردم که ببینم شوهرم چه شکلی بود! او هم همین کار را می‌کرد.
«چهار کوچه»، قلب تپنده بحرآباد
امام هادی 3 معروف به چهارکوچه قلب «بحرآباد» یا همان «بهرآباد» یا به بیان بهتر «بهارآباد» است. از چهار سمت آن کوچه‌هایی منشعب می‌شد و به همین دلیل به آن «چهار کوچه» می‌گفتند. در قدیم اینجا مظهر قنات بحرآباد و محل ارتباطات اجتماعی مردم به‌ویژه زنانی بوده است که هر روز برای برداشت آب و شست‌وشو می‌آمدند. «چهار کوچه»همچنین محل تولد اتفاقات انقلاب و نیز اتفاقات مهم تاریخی در منطقه بحرآباد بوده است.
قصه‌گویی با موسیقی مقامی
مردم مناطق خراسان قصه‌ها و داستان‌های خود را در قالب آهنگ‌های زیبا سینه به سینه، با این ساز به نسل بعد منتقل می‌کنند. من دوتار شمال خراسان را می‌نوازم که خود به چند مکتب تقسیم می‌شود. مکتب قوچان، شیروان و گلیان. من مکتب گلیان را انتخاب کردم. بعد از چند سال تمرین تصمیم گرفتم، موسیقی مقامی شمال خراسان را به جامعه بین‌المللی معرفی کنم. این موسیقی باید حفظ شود.