کد خبر: ۹۳۸۱
۱۹ خرداد ۱۴۰۳ - ۱۰:۰۰

گشتی در مزون‌های خیابان فردوسی که با اشک و خنده عروس‌ها همراه است

نیره الداغی می‌گوید: مدتی پیش عروس و مادرشوهر با داماد آمده بودند. عروس چشمش لباسی را گرفته بود. قیمتش هم زیاد نبود، اما مادر داماد تأکید داشت لباس دیگری انتخاب کند. کار به دعوا رسید.

سرش را چسبانده بود به ویترین. مدام برمی‌گشت و به صورت مرد جوانی که کنارش ایستاده بود، نگاه می‌کرد. انگار منتظر تأییدش بود. با هیجان پشت هم تکرار می‌کرد: قشنگ است، نه؟ بروم بپوشم؟ دختر و پسر جوان وارد مزون لباس عروس شدند.

همراه آنها وارد شدم. زنی با روی گشاده پیش آمد و پرسید عروس دارید؟ هنوز جواب نداده بودم، راهنمایی‌ام کرد که بروم طبقه پایین و از مدل‌های جدید دیدن کنم. بوی خاصی در فضای مزون پیچیده بود. لباس‌های عروس دورتادور روی رگال بر تن مانکن‌ها به چشم می‌خوردند. توی چشم‌های دختر‌های جوانی که برای پوشیدن لباس عروس آمده بودند، برقی می‌دیدم که حال اطرافیانشان را خوش می‌کرد، اما دختری که پیش‌از من وارد شده بود با چشم گریان از مزون بیرون رفت و داماد هم به دنبالش.

امروز روز ازدواج است؛ روزی که دو انسان واقعی حضرت علی(ع) و زهرای اطهر(س) در کمال سادگی با هم ازدواج کردند. به همین بهانه در این گزارش به راسته مزون‌های لباس عروس بولوار فردوسی سر زدیم. بین آدم‌هایی گشتیم که بناست همین روز‌ها و پیش از فرارسیدن ماه محرم زندگی مشترکشان را آغاز کنند.

 

گشتی در مزون‌های خیابان فردوسی که با اشک و خنده عروس‌ها همراه است

 

لباس عروس مادرم

دختر جوان همراه مادرش با من سوار آسانسور می‌شود. مزون در طبقه دوم ساختمانی تجاری است. همراهشان جعبه بزرگی است که آن را به‌سختی از در کوچک آسانسور بیرون می‌برند. وارد مزون که می‌شوند، جعبه را روی میز می‌گذارند.

زهرا اقدسی مادر ملیکاست. شب عید قربان قرار است دخترش به خانه بخت برود. یک‌ماه جلوتر به مزون آمده‌اند. آن‌طور که متوجه می‌شوم، لباس عروسی مادر قرار است به تن دختر شود.

ملیکا لباس عروس ساده‌ای را نشان صاحب مزون می‌دهد و می‌گوید: تورش مثل این باشد. از این گل‌های ریز هم دور یقه‌اش بدوزید. خانم اقدسی به لباس روی میز خیره شده و در فکر فرو رفته است. به او نزدیک می‌شوم و از زیبایی لباس روی میز تعریف می‌کنم. می‌گوید: این لباس مال سی‌سال پیش است. آن‌قدر تمیز نگهش داشته‌ام که الان هم می‌شود استفاده کرد.

او حرفش را این‌طور ادامه می‌دهد: قدیم یک نفر توی فامیل که دستش به دهانش می‌رسید، لباس عروس می‌خرید و تا سال‌ها همه دختر‌های دم بخت همسایه و قوم و خویش آن لباس را برای ازدواجشان امانت می‌گرفتند.

اقدسی به باوری قدیمی درباره لباس عروس هم اشاره می‌کند: «خاطرم هست پیش از عقد، مادر یا خواهر عروس دورتادور لباس را وارسی می‌کرد که مبادا یک نفر از روی عمد به لباس عروس قیر چسبانده باشد. چون وجود جسم سیاه روی لباس عروس شگون نداشت.»‌

قدیم یکی توی فامیل که دستش به دهانش می‌رسید، لباس عروس می‌خرید و تا سال‌ها همه دختر‌ها از او امانت می‌گرفتند

می‌پرسم چطور دخترتان دلش خواسته است که لباس مادرش را بپوشد؟ می‌خندد و می‌گوید: عروس همین‌جاست، از خودش بپرسید. ملیکا به سمت مادرش برمی‌گردد. وقتی متوجه موضوع گفت‌وگویمان می‌شود، می‌گوید: راستش فکر می‌کنم مادرم در همین لباس خوشبخت شد. پدر و مادرم عاشق هم هستند. من هم به همین امید لباس مادرم را می‌پوشم. مدلش کمی قدیمی است، اما با کمی تغییر زیباتر می‌شود.

مادر عروس که چشم‌هایش از شوق برق می‌زند، حرف‌های دخترش را این‌طور دنبال می‌کند: یادش‌به‌خیر، چقدر شب عروسی خوش‌حال بودیم! آن موقع خبری از تالار نبود. عروسی ما در خانه عموی شوهرم برگزار شد. خانه‌شان حیاط‌دار و بزرگ بود. میز و صندلی چیدیم و همه هم جا شدند. حالا از آن خانه‌ها خبری نیست. از یک‌ماه جلوتر عروس و داماد دنبال رزرو باغ‌تالارند. از قیمت‌ها هم که برایتان نگویم. چقدر این بچه‌ها گناه دارند!

 

مادرشوهرهای سخت‌گیر

زینب فروشنده مزون است. او از هشت‌سال پیش در این شغل مشغول است. در دانشگاه طراحی لباس خوانده است و می‌خواهد تجربه‌اش که بیشتر شد، برای طراحی لباس عروس به ترکیه برود. او درباره قیمت لباس عروس‌ها می‌گوید: از ۴ میلیون تومان لباس کرایه‌ای داریم تا ۲۵ میلیون تومان. این رقم برای یک شب است. البته وضعیت اقتصادی خانواده‌ها در حدی است که سر هر رقمی چانه می‌زنند.

او ادامه می‌دهد: ما مشتری شهرستانی زیاد داریم. لباس‌های عروسمان تا زاهدان و کرمان هم رفته‌اند.

زینب شاهد دعوا‌های مختلفی بین خانواده عروس و داماد بوده است: «معمولا عروس و داماد با هم سر انتخاب لباس مشکلی ندارند. بیشتر مواقع یک نفر از خانواده داماد مشکل ایجاد می‌کند. مثلا هفته پیش وقت خرید، مادر داماد سر قیمت لباس با خانواده عروس جروبحث کرد.

کرایه لباس ۸ میلیون تومان بود. حرفش این بود که قیمت زیاد است و شما هنوز اول زندگی هستید و باید پس‌انداز کنید، اما عروس هم می‌گفت مگر قرار است چندبار ازدواج کنم؟! آرزو دارم! اما مادر داماد پایش را کرده بود توی یک کفش که لباس ارزان‌تری کرایه کنند. عروس با قهر از مزون بیرون رفت. بنده‌خدا مادر عروس حرفی نمی‌زد. فقط دنبال دخترش مزون را ترک کرد.»

این فروشنده با کنایه می‌گوید: همان مادرشوهر برای خودش ۵ میلیون تومان پول کرایه لباس داد، اما حاضر نشد عروسش برای یک شب این‌قدر هزینه کند. راستش زندگی سخت شده و خرج‌ها آن‌قدر زیاد است که دو خانواده باید دست به دست هم بدهند تا دختر و پسرشان سر زندگی‌شان بروند. در بین آن همه هزینه، یکی‌دو میلیون تومان گم است. ارزش ندارد که عروس همه عمر خاطره بدی از مراسم ازدواجش داشته باشد؛ به‌خصوص لباسی که در عمرش بناست فقط یک‌بار به تن کند.


گشتی در مزون‌های خیابان فردوسی که با اشک و خنده عروس‌ها همراه است

 

ساده پوشی طرف‌دار دارد

نسترن سی سال دارد و دوازده سال است که در کار فروش لباس عروس است. او هم تخصصش طراحی دوخت است و در کنار فروشندگی و مشاوره به عروس برای انتخاب لباس، در دوخت و طراحی هم دستی بر آتش دارد.

به گفته او، لباس‌ها باتوجه به جنس و استقامتشان تا سی‌بار هم کرایه داده می‌شوند. وقتی هم که مدلشان کمی قدیمی شد، به مزون‌داران شهرستانی فروخته می‌شوند. نسترن می‌گوید: از شهر‌های اطراف برای خرید لباس عروس به ما مراجعه می‌کنند. معمولا وسعشان نمی‌رسد که لباس نو بخرند و کرایه بدهند. مجبورند لباس دست‌دوم بخرند و دستی به آن بکشند و به مشتری‌هایشان بدهند.

معمولا داماد‌ها وارد مزون نمی‌شوند. همان جلو در تابلوی «ورود آقایان ممنوع» به چشم می‌خورد. این فروشنده لباس عروس می‌گوید: ما ساعت‌ها در فضای بسته مشغول کاریم و ورود مرد‌ها را ممنوع کرده‌ایم و با حجاب راحت‌تری کار می‌کنیم؛ هرچند این باور که داماد عروس را پیش از مراسم در لباس نبیند، در این ماجرا بی‌تأثیر نیست. (می‎خندد)

این فروشنده لباس معتقد است در چند سال اخیر سبک ازدواج تغییر کرده است: «راستش ازدواج زن مطلقه با پسر مجرد زیاد شده است. در همین یکی‌دو سال گذشته خیلی پیش آمده است که عروس اختلاف سنی زیادی با داماد داشته باشد. حتی صاحب فرزند بوده و همراه کودکش برای پرو لباس عروس آمده است.»

نسترن عروس‌هایی داشته است که بار دوم یا سوم ازدواج کرده‌اند: «

ازدواج خانم‌های مطلقه با پسرهای مجرد زیاد شده و این‌طور نیست این عروس‌ها از پوشیدن دوباره لباس عروس خجالت بکشند

. اتفاقا خیلی هم با وسواس لباس انتخاب می‌کنند. لباس رنگی هم کرایه نمی‌کنند و نظرشان این است که می‌خواهند بختشان سفید باشد و برای همین لباس عروس سفید انتخاب می‌کنند.»

او ادامه می‌دهد: بار‌ها پیش آمده که عروس گفته است این مدل را قبلا پوشیده‌ام. اوایل متوجه منظورشان نمی‌شدم و می‌پرسیدم در کدام مجلس لباس عروس پوشیده‌اید؟! عروس خندیده و گفته است مجلس خودم. تازه متوجه می‌شدم که ازدواج دوم یا سومش بوده است.

به گفته این طراح لباس عروس، به نسبت دهه قبل، عروس‌ها به سمت لباس‌های ساده رو آورده‌اند: «دیگر دختر‌ها خیلی اصراری ندارند که لباس پرزرق‌وبرق بپوشند. البته هستند عروس‌هایی که برای سالگرد ازدواجشان هم آمده‌اند و لباس گران‌قیمتی کرایه کرده‌اند، اما چیزی که من شاهدش بوده‌ام، این است که انگار ساده‌پوشی در طیف جوان‌ها در حال افزایش است.»

 

رسیدن به آرزوی بچگی

شبنم بین لباس‌های عروس می‌چرخد. بین دو مدل دل‌دل می‌کند. خواهرشوهر، مادر و خواهرش هم همراهش هستند. از بین این سه زن، مشاوره خواهر جواب می‌دهد و او یکی را کنار می‌گذارد و با لباس عروس ساده‌ای به اتاق پرو می‌رود. داماد در ماشین نشسته و منتظر است. شبنم با لباسش چرخی می‌زند و سیماخانم، خیاط مزون، لباس را در تنش مرتب می‌کند.

سیما صحرانورد چهل‌وپنج‌ساله است. او از بیست‌سال پیش در این حرفه مشغول است. می‌گوید: خیاط لباس عروس حواسش به همه‌چیز هست. افراد مجرب در این شغل می‌توانند لباس عروس بدوزند. به اندازه کافی جا برای تنگ و گشادکردن لباس گذاشته‌ام که برای هر سایزی مناسب می‌شود؛ هرچند نمی‌دانم چرا در سال‌های اخیر دختر‌ها این‌قدر اضافه‌وزن پیدا کرده‌اند. البته علتش مشخص است؛ تحرک دختر‌ها کم شده است.

شبنم هنوز لباس عروس به تن دارد. در همان حال راه می‌رود و با زن‌های همراهش می‌گوید و می‌خندد. او علت این خنده‌هایش را رسیدن به آرزوی بچگی می‌داند و می‌گوید: هر وقت مادرم از خانه بیرون می‌رفت، من و سمیرا، خواهر بزرگ‌ترم، لباس عروسش را می‌پوشیدیم. آن‌قدر این کار را تکرار کردیم که لباس از قواره افتاد، وگرنه همان لباس مادرم را می‌دادم دستی به آن بکشند و می‌پوشیدم.

 

سرباز کردن اختلاف‌ها

نیره الداغی چهل‌ودوساله است و از هشت‌سال پیش به‌صورت تخصصی در کار مزون‌داری لباس عروس است. او تا پارسال مزونی دویست‌متری را مدیریت می‌کرد، اما امسال صاحب ملک ۸۰ میلیون اجاره‌بها طلب کرده و نیره مجبور شده است لباس‌های عروس را بفروشد و فقط یک اتاق کوچک را برای خودش نگه دارد و بقیه بنا را به فرد دیگری اجاره بدهد. 

او می‌گوید: تا پارسال تیمی پنج‌نفره بودیم. کارمان را تخصصی انجام می‌دادیم. به عروس‌ها مشاوره می‌دادیم تا بهترین لباس را انتخاب کنند، اما هم کرایه آن‌قدر زیاد شد که دیگر توان پرداختش را نداشتم و هم تعداد عروسی‌ها به نسبت پارسال بسیار کم شده است. مجبور شدم کارم را محدود کنم.

نیره در طول سال‌های کاری‌اش شاهد اتفاقات زیادی بوده است: «راستش اختلاف بین عروس و خانواده همسرش انگار اینجا و وقت کرایه لباس عروس خودش را نشان می‌دهد. بار‌ها شاهد بگوومگو و جروبحث در این‌باره بوده‌ام. معمولا هم سعی می‌کنم دو طرف را آرام کنم.»

او گریه و بغض عروس‌ها در اتاق پرو را دیده است؛ طوری که به‌جای حرف‌زدن درباره مدل لباس، دل به دل عروس‌خانم داده و پای درددلش نشسته است: «خیلی پیش آمده که عروس رفته داخل پرو و با چشمانی خیس بیرون آمده است. تا علت را پرسیده‌ایم، زده است زیر گریه. این وقت‌ها او را آرام کرده‌ایم. علت بیشتر این ناراحتی‌ها استرس پیش از ازدواج و فشاری است که عروس تحمل می‌کند، اما گاهی هم مشکلاتی بوده است که ترجیح داده‌ایم دخالت نکنیم.»


هوای مشتری را داریم 

خانم الداغی اوضاع بازار امسال را به نسبت پارسال نامناسب می‌داند و می‌گوید: پارسال یک مدل لباس مخصوص تا ۲۵ میلیون تومان برای یک شب کرایه می‌شد، اما امسال همان لباس به نصف قیمت هم کرایه نمی‌شود. مجبوریم با مشتری کنار بیاییم تا از دستش ندهیم. این در صورتی است که قیمت تمام‌شده یک لباس عروس چندین‌برابر این مبلغ است و عمر مفیدش یکی‌دو سال.

نیره حرفش را این‌طور دنبال می‌کند: مدتی پیش عروس و مادرشوهر با داماد آمده بودند. عروس چشمش لباسی را گرفته بود. قیمتش هم زیاد نبود، اما مادر داماد تأکید داشت که لباس دیگری انتخاب کند. کار به دعوا رسید. دست آخر مادر داماد گفت من هزینه عروسی را می‌دهم و خودم می‌گویم چه بپوشی! آنها رفتند و یک‌ساعت بعد داماد برگشت و همان لباس را کرایه کرد و گفت همسرم تمام راه اشک ریخت. من هم مادرم را راضی کردم. همان لباس را بدهید ببرم.

نیره در آن اتاق خاطرات زیادی از عروس‌ها شنیده است: «آن‌قدر با عروس‌ها صمیمی می‌شویم که آنها از نحوه آشنایی‌شان حرف می‌زنند. خیلی از مواقع ما را به عروسی‌شان هم دعوت می‌کنند.»

او درباره لباس‌های عروس و مدل‌هایشان می‌گوید: معمولا طراحان حرفه‌ای در تهران و مشهد لباس‌ها را برایمان طراحی می‌کنند و می‌دوزند. هر لباس بین ۲۰ تا ۵۰ میلیون تومان هزینه دوخت دارد. چون همه تزییناتش کار دست است. شما در نظر بگیرید یک لباس عروس بین بیست تا سی متر پارچه می‌برد و کار دست زیادی مثل ملیله‌دوزی رویش انجام می‌شود. مدتی پیش مشتری‌ای داشتم که مدل لباسی را برایم فرستاد تا بدهم طراحی و آن را بدوزند. برآورد هزینه لباس ۱۰۰ میلیون تومان می‌شد. از عروس خواستم روی مدل و دوخت تجدیدنظر کند.

این مزون‌دار خیابان فردوسی لباس عروس‌هایی که عمرشان را کرده اند، اما هنوز ظاهر خوبی دارند، به خیریه‌ها می‌دهد: «سالانه چند دست لباس عروس را که هنوز استفاده می‌شود، اهدا می‌کنیم. شاید گره از کار دختران جوانی باز شود.»
از او می‌پرسم آیا لباس‌ها هربار پس از کرایه شسته می‌شود و اگر آسیبی ببیند، هزینه‌اش با مزون است یا عروس و داماد؟ نیره می‌گوید: پیش از استفاده لباس هزینه اتوشویی با ما و پس از استفاده با عروس است. اگر لباس آسیب ببیند، این عروس و داماد هستند که باید خسارتش را بپردازند. کم هم نبوده است.

پارسال یک مدل لباس مخصوص تا ۲۵میلیون تومان برای یک‌شب کرایه می‌شد، اما امسال همان لباس به نصف قیمت هم کرایه نمی‌شود

بار‌ها پیش آمده که لباس‌ها طوری پاره شده که باید به خیاطی می‌رفته و در مزون امکان رفعش نبوده است. برای همین پیش از کرایه لباس، هزینه‌ای را غیر از کرایه از عروس و داماد می‌گیریم و اگر لباس خسارتی ندید، آن را برمی‌گردانیم.

در بین فروشندگان مزون بعضی‌ها مشتری‌هایی را به خاطر می‌آورند که لباس خاصی را سفارش می‌دهند و به‌جای کرایه، آن را می‌خرند. معمولا این افراد تأکید می‌کنند که نمی‌خواهند لباسی را شب ازدواجشان بپوشند که پیش از این پوشیده شده باشد.

صدف تاج‌زاده در این‌باره می‌گوید: اختلاف طبقاتی گاهی در این راسته مزون لباس خیلی توی ذوق می‌زند. عروسی می‌آید و سر ۴ میلیون تومان چانه می‌زند، اما عروس دیگری می‌آید و مدلی سفارش می‌دهد و تأکید هم می‌کند که بفرستیم خیاط‌های تهران برایش بدوزند. رقمش هم اصلا برایش اهمیت ندارد.

او ادامه می‌دهد: حتی عروسی داشته‌ایم که دو دست لباس، یکی برای شب با زرق‌وبرق بیشتر و یکی برای روز با مدل ساده‌تر، سفارش داده است. ما هم کارمان را انجام داده‌ایم. راستش خرید لباس عروس را نوعی لاکچری‌بودن می‌دانند، درحالی‌که با همین پول می‌شود برای چند عروس لباس کرایه کرد.

از مزون که بیرون می‌آیم، هنوز شور و هیجان عروس‌ها در ذهنم مرور می‌شود. حال آدم در این فضا و خیابان متفاوت است. خوش‌حالی آدم‌ها انگار مسری است؛ غصه‌هایشان هم.

* این گزارش شنبه ۱۹ خردادماه ۱۴۰۳ در شماره ۵۵۹ شهرآرامحله منطقه ۱ و ۲ چاپ شده است.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44