برخورد با بعضی آدمها یک اتفاق است. «نوروزعلی» هم اتفاق آن صبح ما، در آخرین روزهای مرداد بود. داشتیم از کوچههای محله حجاب عبور میکردیم که صدای سازش را شنیدیم. ساز که میگوییم منظورمان «فلوتی» بود که پیرمرد بر لب داشت و نوای حزینی از آن بلند بود. رفتیم جلو و خودمان را معرفی کردیم و چند جملهای گفتگو.
- نوایی که میزنی چقدر غمگین است پدر جان. اسم دارد؟
این آهنگ را چوپانها میزنند؛ وقتی به حیواناتشان آب میدهند.
- شغل اصلیات چیست؟
قبلا نقاش ساختمان بودم، اما الان هفت سال است که دیگر کارم را ول کردهام.
- چرا؟ توانش را دیگر نداری؟
دست راستم به خاطر تصادفی که با ماشین کردم، از دو جا شکست. یکبار هم از روی بشکه افتادم و دست چپم شکست، به خاطر همین دیگر دستهایم توان سابق را ندارند. گُلکاری هم بلدم و اگر کسی بخواهد برایش انجام میدهم.
قبلا نقاش بودم اما دست راستم به خاطر تصادفی از دو جا شکست. به خاطر همین دیگر دستهایم توان ندارند
- بیمه بودی؟
نه. اگر بیمه بودم که الان باید حقوق بازنشستگی میداشتم. بیمه خدایی هستم.
- از خودت کمی بگو، از خانه و بچههایت؟ چند سال داری؟
۷۲سالمه. سه دختر و پنج پسر دارم که شش تایشان ازدواج کردهاند. بچههایم با فلوتزدنم مخالف هستند، اما من به آنها میگویم از بیکاری که بهتر است. توی خانه طاقت نمیآورم.
- فلوتزدن را از چه زمانی بلدی؟
از بچگی یادگرفتم. هشت ساله بودم و چناران زندگی میکردیم. آن موقع، فلوتها دوسازه بود و هرجایی پیدا میشد، اما الان باید بگردی تا پیدا کنی.
- خانهات کجاست؟
بولوار امامیه
- سازت را از کجا خریدهای؟
از طرقبه. فروشی هم چند تا همیشه توی جیبم دارم، اما کسی نمیخرد.
- چند سال است که در قاسمآباد فلوت میزنی؟
پنج سالی میشود.
- کجاها بیشتر میروی؟
در بولوار شریعتی بیشتر میچرخم. اوایل شهرداری نمیگذاشت کارکنم، اما حالا کاری به من ندارد.
- روزی چقدر درمیآوری؟
کم و زیاد دارد. حداکثر ده هزارتومان.
- مردم میشناسنت؟
با بنگاهدارها دوستم. گاهی میروم داخل مغازهشان مینشینم و ساز میزنم.
- اسم چندتا از آهنگهایت را میگویی؟
بابا کرم، ننه گلممد، من زن علیرضا نمیشم.
- فامیلیات را نگفتی؟
حسینزاده. نوروزعلی حسینزاده.
همیشه سلامت باشی پدرجان!
* این گزارش چهارشنبه، ۵ شهریور ۹۳ در شماره ۱۱۴ شهرآرامحله منطقه ۱۰ چاپ شده است.