نه اینکه از آن دست آدمهایی باشد که دستودلشان بهکار نمیرود و پای ماندن در یک حرفه را ندارند و هرچندوقت یکبار شغلشان را عوض میکنند و آخرش هم هیچبههیچ؛ برعکس از آن مردهایی است که جوهرهشان کار است و با آن لذت میبرند و تفریح میکنند.
اینکه خودش خواسته از دوازدهسالگی وارد بازار کار شود و هنوز موعد سربازیاش نرسیده، برای رفتن به خدمت اقدام کرده تا وقتش را هدر ندهد، اینکه همیشه دلش میخواسته همهفنحریف باشد و کاربلد تا احتیاج به دیگران نداشته باشد، نشان میدهد علاوه بر اینکه استعداد خوبی برای یادگیری داشته، مرد میدان هم بوده، نه اهل بخوروبخواب.
جواد ظفرینژاد حتی وقتی بعد از پایان دوران سربازی، شغلی دولتی پیدا میکند و آیندهاش تامین میشود، باز از گود کار کردن بیرون نمیآید و میل به فراگیری حرفههای بیشتر را با شاگردی زیر دست صاحبکاران، در وجود خود پاسخ میدهد.
در این میان نکته جالب توجه این است که او هم کارهای سخت و خشک را دنبال میکرده و هم روحیه لطیف و هنرمندی داشته. همین بوده که از صافکاری، برقکشی، بنایی و جوشکاری گرفته تا عکاسی، فیلمبرداری، چتربازی و باغداری را در طول عمرش تجربه کرده است. شهروند قدیمی محله رسالت، حالا که پا در شصتو یکسالگی گذاشته، خاطرات زیادی دارد از یک عمر تلاش و هنوز روحیهاش دستکمی از جوانان ندارد.
ظفرینژاد که تا کلاس ششم قدیم درس خوانده، در دوازدهسالگی بازو به کار داده و برای یادگیری اولین حرفه زندگیاش به کانون کارآموزی رفته است. خودش میگوید: «آن زمان کانون کارآموزی، بهجای همین مرکز فنیوحرفهای فعلی در میدان فردوسی قرار داشت.
آنجا به مدت پنجسال، فلزکاری، ورقکاری و نجاری را یاد گرفتم. کمی قبل از اینکه وقت سربازیام سربرسد، رفتم برای اعزام اقدام کردم. به من گفتند سنت کم است، اما من گفتم میخواهم زودتر بروم و برگردم، نمیخواهم وقتم را تلف کنم.»
خدمت سربازی که میرود، وارد هوابرد میشود؛ «خودم دوست داشتم وارد این قسمت شوم، چون کارهای هیجانانگیز را دوست داشتم. اول با خواسته من موافقت نکردند، اما بعد که دیدند از نظر جسمی قوی هستم، قبولم کردند.»
اینکه از نظر جسمی قوی بوده، برمیگشته به سالهای نوجوانیاش که کشتی آزاد تمرین میکرده است؛ «به ورزشگاه تختی میرفتم و زیرنظر آقایان وفادار و ناجی تمرین میکردم.»
دوران خدمتش در روستای دارنگون شیراز میگذرد و آنجا علاوه بر آموزش چتربازی در نیروی هوابرد، وارد تیم ورزشی تیراندازی نیز میشود؛ «در تیراندازی جزو بهترینها بودم و وقتی ما را به میدان تیر میبردند، درست به هدف میزدم. درمجموع ۱۱ پرش را در سربازی انجام دادم و گواهینامه چتربازی و نشان تیراندازی هم گرفتم.»
مدت خدمت سربازیاش که تمام میشود، برای اینکه کارش خوب بوده، از او میخواهند در هوابرد بماند، اما ظفرینژاد که دلش نمیخواسته خودش را پابند جای ثابتی کند و بهدنبال یادگیری حرفههای مختلف بوده، به شهر خود برمیگردد.
«بعد از خدمت سربازی به تعمیرگاه اتوبوسها در خیابان راهنمایی رفتم. این تعمیرگاه دقیقا در جایی قرار داشت که برج سلمان فعلی قرار دارد. استاد خوبی داشتم به نام «علی زیم» که اتاقسازی و صافکاری و جوشکاری را از او یاد گرفتم.
روز اولی که پیشش رفتم، از من خواست جوشکاری انجام دهم که، چون کارم خوب شد و خیلی از آن راضی بود، نامهای به کارگزینی اتوبوسرانی نوشت و بعد از اینکه به ادارهای رفتم که در پنجراه پایینخیابان بود و آزمایشهای لازم را دادم، بهعنوان کارگر تعمیرگاه، استخدام سازمان اتوبوسرانی شدم.»
او در مدتی که زیر نظر علی زیم کار میکرده، در انجام کارش خلاقیت به خرج میداده و به گفته خودش، اتوبوسها را طوری تعمیر میکرده که عمرشان طولانی میشده است و به این زودی خراب نمیشدهاند.
بعد از خدمت سربازی رفتم به تعمیرگاه اتوبوس در خیابان راهنمایی
ظفرینژاد بعد از گذشت هفت سال از کارش در تعمیرگاه، گواهینامه پایهیک میگیرد و بهعنوان راننده اتوبوسرانی، پشت ماشین مینشیند؛ «در طول سالهای خدمتم، در خطوطی از جمله کوهسنگی، بهشتی، دریا، میثم، چهارچشمه، نجفی و وکیلآباد کار کردهام. سالهای آخر قبل از بازنشستگی را هم در امور دربستی و در داخل شهر مشغول بودم.»
برقکشی، نقاشی ساختمان، بنایی، کاشیکاری، سرامیککاری، لولهکشی ساختمان، آرایشگری، کارهای فنی لوازم منزل و کفاشی از دیگر مشاغلی بوده که ظفرینژاد در زمانی که نیروی اتوبوسرانی بوده، سراغشان رفته و آنها را یاد گرفته و حتی برای بعضی از این مشاغل مثل کفاشی و آرایشگری هم مدتی مغازه زده است.
کسانی که از گذشته جوادآقا باخبر نیستند، حالا در محله رسالت او را بهعنوان عکاس میشناسند. او ۲۵ سال است که در این محله عکاسباشی است، اما آشناییاش با این حرفه به سالهای خیلی دور برمیگردد؛ «شانزدهساله بودم که بهدلیل علاقهام به عکاسی، یک دوربین روسی به قیمت ۹۰۰ تومان خریدم که هم عکس سیاه و سفید میگرفت، هم رنگی.
بدون اینکه از عکاسی سر دربیاورم، عکس میگرفتم، تا اینکه به انجمن سینمای جوان رفتم که در میدان دهدی و کنار سازمان هلالاحمر قرار داشت. زیرنظر استادان آنجا، آموزش دیدم و مدرک گرفتم و در همین انجمن فعالیت میکردم.»
۲۵ سال پیش که به قاسمآباد و محله رسالت میآید، اولین مغازه عکاسی خود را سرپا میکند؛ «سر خانه یک مغازه سیمتری تجاری زدم و برای اینکه عکاسی باز کنم، باید از اتحادیه نیز مجوز میگرفتم و برای گرفتن این مجوز باید روتوش بلد میبودم. برای همین مدتی را در یک مغازه عکاسی حرفهای که در میدانشهدا بود، کار کردم و بعد از آن توانستم عکاسی بزنم.
حالا سالها از آن زمان میگذرد و با پسر و عروسم مغازه را اداره میکنیم. در طول این مدت نیز بهدلیل علاقهام به فیلمبرداری و مونتاژ و صداگذاری و فتوشاپ، تمام این هنرها را بهمرور یاد گرفتم و ۱۵ سال نیز با همسرم فیلمبرداری مجالس را انجام دادیم.»
روزگار فعلی ظفرینژاد به جز هنر عکاسی به باغداری نیز میگذرد. او که باغی هزارمتری در روستای مجد مشهد دارد، تمام تلاش خود را بهکار بسته تا میوههای باکیفیت و مرغوب از زمینش برداشت کند.
جوادآقا برای رسیدن به این هدف، دست به کارهای زیادی زده؛ «من اصلا باغداری بلد نبودم. وقتی قرار شد این کار را شروع کنم، از پسرم یاد گرفتم که چطور در اینترنت جستجو کنم و در اینباره اطلاعات بهدست بیاورم.
بعد شروع کردم به خواندن مطالب علمی درباره باغداری و کاشت و پرورش درخت. من هیچکدام از کارهایی را که باغداران دیگر بدون اطلاع کافی انجام میدهند، انجام ندادم. الان کیفیتی که محصول من دارد، بیشتر باغهای مجد ندارند.
بهدلیل اینکه آنها از کود غیربهداشتی گاو و مرغ استفاده کردهاند، اما من به پای درختهایم، کود ارگانیک ریختهام. از روی مقالاتی که خواندم، فهمیدم آب پسماند مفیدتر از خود کود برای درخت است و همه اینها را در باغداری بهکار گرفتم و برای سمپاشی و آبیاری هم از بهترین روشها استفاده کردم، حتی از طریق اینترنت با مهندسی در شهر قم آشنا شدم که در این زمینه با او خیلی صحبت کردم و مشورت گرفتم و در کارم تاثیر زیادی گذاشت.»
ظفری نژاد چهار فرزند دارد؛ دو پسر و دو دختر که همه تحصیلات دانشگاهی دارند؛ «یک پسرم کاردانی انیمیشن دارد و آن یکی مهندسی تعمیر و نگهداری هواپیما خوانده. یکی از دخترانم مهندس کامپیوتر است و دختر دیگرم فوقلیسانس مامایی دارد.» بهعنوان قدیمی محله، خیلی از اهالی او را میشناسند و به گفته خودش، کار بنایی و سیمکشی برق بسیاری از خانهها را انجام داده است.
* این گزارش چهارشنبه، ۳ تیر ۹۴ در شماره ۱۵۲ شهرآرامحله منطقه ۱۰ چاپ شده است.