لباس محلی ایرانی، میراثی جهانی است که از نیاکان این خاک به امانت مانده و باید بهعنوان یک هویت ملی حفظ شود؛ اما متأسفانه در سالهای اخیر به دلایل مختلف، میزان اقبال از لباسهای محلی در ایران کاهش یافته که این، میتواند خطر فراموشی زبان، فرهنگ و رسوم مختلف کشورمان را نیز در پی داشته باشد.
قیمت زیاد، زمانبر بودن دوخت و همچنین قدیمیبودن طرحها، ازجمله دلایل تأثیرگذار بر کاهش میزان مصرف لباسهای محلی عنوان شده است. ظریفه زارع، یکی از اهالی محله الهیه که اصالتاً متولد روستای «ایدلیک» بخش کلات نادر است، ایدههای جدیدی برای کاهش قیمت و زمان دوخت لباسهای محلی دارد که اجراییشدن آن میتواند تاحدود زیادی به ترویج دوباره لباسهای محلی و حفظ هویت ملیمان کمک کند.
«شَعربافی»، «فرَتبافی» یا «ترهبافی» گویشهای متفاوتی است که همگی بر نوعی پارچهبافی سنتی دلالت دارد. در این نوع پارچهبافی، تاروپود پارچه بهکمک دستهای آدمی نقش میگیرد. زمان و انرژی زیادی که برای بافت این پارچهها لازم است، قیمت آن را افزایش میدهد.
ظریفه زارع برای کمکردن زمان دوخت و درنتیجه قیمت تمامشده پارچههای دستباف سنتی، دست یاری بهسوی دانشگاهیان و مهندسان الکترونیک دراز کرده است. وی میگوید: «در ماشینهای سنتی شعربافی، پاها و دستها بهشدت درگیر است و فشار زیادی بر بدن وارد میشود، اگر مهندسان الکترونیک بتوانند تاحدیکه به دوخت سنتی آسیب نرسد، کار را ماشینی کنند، انرژی کمتری مصرف میشود و درنتیجه سرعت دوخت پارچهها نیز افزایش مییابد.»
استفادهاز آرمیچر برای جابهجایی دوک یا چند بازوی الکترونیکی ازجمله پیشنهادهای ظریفه زارع برای افزایش راندمان و سرعتبخشیدن به کار و در نتیجه کاهش قیمتهای این لباسهاست که درصورت مشارکت دانشگاهیان میتواند موجب انقلابی شگرف درزمینه صنایع دستی شود.
هنوز در روستا برای تابیدن نخ و ماسوره کردن از چرخهای بزرگی استفاده میشود. با کمک این چرخ در هر ۵دقیقه تقریبا ۴نخ ماسوره میشود، اما همسرم با استفاده از دلر برقی در ۵دقیقه حدود ۲۰ماسوره پر میکند. با این مثال میخواهم بگویم میشود از تکنولوژی برای حفظ سنتها استفاده کرد و این دو هیچ تضادی با یکدیگر ندارند که ما بخواهیم آنها را مقابل هم قرار دهیم.
همچنین برای دوخت «لباس پولی» که معمولا عروسها آن را به تن میکنند، قدیم در روستای ما آهنگری بود که میخی مخصوص میساخت و با ضرب دست پولها را سوراخ میکرد. این کار بسیار طاقتفرسا بود که امروز همسرم، آن را بهروز کرده و با قراردادن متهای ریز سر دلر برقی، این کار را با سرعت انجام میدهد.
بههمینترتیب میتوان برای دوخت پارچه هم از تکنولوژی بهره جست؛ البته نه به این شکل که دستگاهها کاملا صنعتی شود؛ بلکه تاحدیکه به بافت دستی آسیب نزند.
این کار در ایران کمتر رخ داده و همه صفروصدی فکر میکنیم؛ یعنی یا دستگاهها کاملا ماشینی میشود یا کاملا سنتی؛ درحالیکه همیشه راه میانهای هم هست. میتوان با کمی بهروزکردن دستگاه، بافت سنتی را حفظ کنیم و جلوی ازبینرفتن آن را بگیریم. متأسفانه این کار در توانایی من نیست و کمک دانشگاهیان را میطلبد.
لباسهای محلی به نقشونگارهای فراوانشان شهره هستند؛ نقشونگارهایی که تاروپود آن با دست انسان کنار هم مینشیند و گاهی بافتن هر تکه آن، روزها و هفتهها زمان میبرد. پیشنهاد ظریفه زارع برای کاهش قیمت در این بخش، کوچککردن و بهاصلاح تکهدوزی بهجای کلیبافی است.
او میگوید: «میتوان با کمی نبوغ و نوآوری بهجای بافت کلی لباس با پارچههای دستدوز تنها چندتکه پارچه کوچک را به نقشهای مختلف با دست دوخت و سپس آنها را روی لباسهای آماده اجرا کرد. با این کار هم لباسها امروزی میشوند و میتوان خلاقیت بیشتری در تکهدوزیها به کار برد، هم اینکه زمان کمتری برای پارچهدوزی صرف شده و قیمت تمامشده کالا کاهش مییابد.»
در روستای ما باتوجهبه چوبیبودن سقف خانهها اغلب دستگاههای شعربافی نیز با چوب، درست و به سقف خانهها ثابت میشود اما باتوجهبه اینکه من در شهر ساکن هستم، از طرح دستگاههای ابریشمبافی روستای مجاورمان ایده گرفتم و به اوستاکاری سفارش دادم تا دستگاه شعربافی من را از فلز بسازد.
باتوجهبه اینکه دوخت پارچه در این دستگاهها بسیار حساس است و اگر کمی کج باشد، پارچهها کج میشوند، باید دستگاه حتما توسط خبرگان این کار ساخته شود و لزوما هر کسی که جوشکاری بلد باشد، نمیتواند این دستگاه را بسازد.
متولد روستای ایدلیک بخش کلات نادر و ساکن محله الهیه است؛ او که سعی دارد خود را یک دختر روستایی معرفی کند، از شعربافی، قالیبافی، پخت نان محلی و... بهعنوان هنرهای اکثر دختران روستایی نام میبرد. ظریفه زارع میگوید: «من فرزند دوم خانوادهای روستایی هستم؛ از زمانی که زورم به یک استکان رسید و توانستم آن را بلند کنم، پابهپای پدر و مادرم سرِ زمین و در خانه زحمت کشیدم.
بهخاطر زحماتی که در کودکی میکشیدم، پدرم مرا «برادر» صدا میکرد
از دهسالگی نان میپختم، یادم هست وقتی برای پخت نان پای تنور میرفتم، آنقدر کوچک بودم که مادربزرگم پشت پایم را میگرفت تا داخل تنور نیافتم. بهخاطر زحماتی که در کودکی میکشیدم، پدرم مرا «برادر» صدا میکرد.» ظریفه در کودکی و درکنار تحصیل در مدرسه، شعربافی را از مادر و قالیبافی را از زنداییاش آموخت.
ظریفه بعداز ازدواج و سکونت در شهر نیز کارهای دختر روستا را کنار نگذاشت. او میگوید: «وظایف دختر روستا درمقابل دختران شهری خیلی زیاد است. من که عادت به کار زیاد داشتم، وقتی به شهر آمدم، از بیکاری افسردگی گرفتم. به همین دلیل شعربافی را از سر گرفتم و با کمک آن، خودم را از افسردگی نجات دادم.»
او که در حال حاضر بسیاری از لباسها، رومیزی و حتی پشتی و متکای خانهاش از پارچههای شعربافی دستباف خودش است، میگوید: هنوز در روستای ما شعربافی رسم است و رونق دارد. لباس عروس و داماد از پارچههای شعربافی و به رنگ قرمز است.
پیرزنها معمولا لباسهای سورمهای از همین پارچهها و با نقش کمتر میپوشند. پیرمردها با پارچه «بِز» برای خودشان لباس مشکی میدوزند و جوانترها هم معمولا سفید میپوشند. پشتی، متکا، چادر شب و... هم با پارچههای دستباف شعربافی یا فرَتبافی است.
اما در شهر بهدلیل قیمت زیاد این لباسها مردم به آن صورت از آن استقبال نمیکنند. بهعنوان مثال هزینه یک لباس عروس محلی که شامل هفتتکه است حدود ۷میلیون میشود. شهریها حاضر نیستند چنین رقمی بپردازند، اما در روستا، چون رسم است، همه یا خودشان لباس عروس میدوزند یا میخرند.
- شعربافی طرح و نقشه دارد؟
طرح و نقشه خاصی نیست و بیشتر سلیقهای است؛ معمولاً دختران و زنان با سلیقه خودشان طرح میزنند. معمولا در این نوع دوخت، رنگ قرمز غالب است؛ یک دور قرمز میدوزیم و بعد طرحها را با هفترنگ دیگر روی این پارچه قرمز، نقش میزنیم.
- چه نوع پارچههایی با دستگاه شما بافته میشود؟
پارچههای سنتی که ما دراصطلاح محلی به آن ترهبافی میگوییم؛ همچنین چادرشب که طرح آن چهارخانه است. جاجیم هم با همین دستگاه بافته میشود، با این تفاوت که نخ آن کلفتتر است.
- نخها را خودتان میتابید؟
قبلاً در روستا مردم نخ را خودشان تهیه میکردند، ولی در حال حاضر در روستا هم مردم نخ آماده تهیه میکنند. من نخهایم را از بازار ۱۷شهریور تهیه میکنم. متأسفانه از سال گذشته بهیکباره قیمت نخها از کیویی ۴ هزار تومان به ۲۵ هزار تومان رسید، یعنی بیشتر از ششبرابر افزایش. این کار فشار زیادی بر هنرمندان این رشته وارد کرد، اما متأسفانه هیچ بازتاب رسانهای نداشت.
- لباس عروس محلی کلات چندتکه است؟
لباس عروس ما هفتتکه است شامل شلوار دامنی پرچین که معمولا چینهای آن هفتوجب میشود، پیراهن کوتاه چاکدار با طرحهای ترهبافی و کارتبافی، نیمتنه که روی پیراهن پوشیده میشود، پولی که سکهدوزی است و روی نیمتنه قرار میگیرد. سر عروس هم ابتدا با کلاه منجوقدوزی، سپس شال و روی آن هم سربند سکهدوزی برای محکمکردن شال پوشانده میشود.
- برای آموزش به سایر بانوان محلی اقدامی نکردهاید؟
خانه ما ۵۰متری است و جایی برای برگزاری کلاس آموزشی نیست؛ البته قبلا بهصورت رایگان به چند نفر از همسایهها آموزش دادم، اما هم آنها اذیت شدند و هم اهل خانهمان. همسایهها زیاد درخواست دارند تا به آنها شعربافی را آموزش دهم، اما مکانی برای این کار نیست. البته در نمایشگاه فجرآفرین امسال صحبتهایی شد و امام جماعت مسجد امام رضا (ع) هم قولهای مساعدی برای برگزاری کلاس در مسجد دادند که امیدوارم هرچه زودتر عملی شود.
- در حال حاضر تنها پارچهبافی میکنید؟
زندگی سخت است و برای کمک به خرج خانواده، هرکاری از دستم بربیاید، انجام میدهم. باتوجهبه قیمت زیاد پارچههای سنتی، فروش چندانی نداریم و به همین دلیل گاهی دوخت چادر و پرده و... را هم قبول میکنم. از مسئولان تقاضا دارم برای حفظ هویت ملیمان به صنایع دستی کمک کنند.
* این گزارش پنج شنبه، ۲۷ اسفند ۹۴ در شماره ۱۳۹ شهرآرامحله منطقه ۱۲ چاپ شده است.