خانهاش بیشتر به یک گالری هنری شباهت دارد. جوی آبی که سالها قبل در روستای باغو جاری بوده است، امروز درست از مقابل درِ منزل آنها عبور میکند. داخل حیاط بزرگ خانه همهچیز دیدنیتر است و رنگ و بوی هنر دارد؛ حتی سینک آب یا ساعت دیواری که روی یک تنه درخت جا خوش کرده است، فرشی که با تکههای پارچه و چرم فراهم شده، تابلوهای کوچک معرق و منبتکاری و تابلوهای متعدد نقاشی که دیوارهای خانه را زینت دادهاند.
اینجا منزل هنرمند خوشذوقی است که از هر انگشتش یک هنر میریزد. فاطمه خراسانی بانوی هنرمند محله مهر مادر است که در همان محلهای که زندگی میکند با کمک معصومه حشمتی، دوست هنرمندش، هرآنچه را درزمینه هنر نقاشی میدانند، به دیگران یاد میدهند و از این کار لذت میبرند. علاوهبراین آثار نمایشگاهی زیادی از طبیعت و زندگی آدمها به نمایش گذاشتهاند که با استقبال روبهرو شده است.
فاطمه خراسانی متولد۱۳۵۲ و ساکن همین محله است. او نقاشی را بهصورت حرفهای از سال۱۳۸۶ آغاز کرد و تا امروز علیرغم تدریس این هنر به دیگران، همچنان آموزش را نزد استادانش دنبال میکند. او تعریف میکند: من در خانوادهای هنرمند و هنردوست متولد شدم. آشناییام با این رشته هنری ازطریق دختر عمویم بود. درواقع تماشای نقاشیهای او بود که من را هم به این رشته هنری علاقهمند کرد.
سال ۱۳۷۷ نزد استاد رحیمزاده با اصول مقدماتی نقاشی آشنا شدم. آن زمان بهدلیل داشتن فرزندان دوقلو نتوانستم بیشتر از یک سال آموزش را ادامه بدهم و کلاس را رها کردم. جدایی من از نقاشی ۱۰ سال و تا سال ۱۳۸۶ به درازا کشید.
در این سال من متوجه شدم در مجتمع فرهنگی امامخمینی (ره) محله خواجهربیع، یک دوره آموزش نقاشی برگزار میشود. بلافاصله در این دوره ثبت نام کردم و سه سال نزد استادان مختلف آموزش دیدم. در پایان این دوره، عطشم برای پیشرفت و یادگیری بیشتر شد.
فاطمهخانم علاوهبر نقاشی در بسیاری دیگر از رشتههای هنری نیز مهارت دارد؛ از کار با چوب و معرق و منبت گرفته تا هنرهایی مانند خیاطی، چرمدوزی، پتهدوزی، گلدوزی، سفالگری و.... او میگوید: پدر من نجار بود و در حیاط خانه کارگاه کوچکی داشت. همین موضوع باعث شد از کودکی عاشق چوب و بوی آن باشم.
این حس از بچگی با من بود تا اینکه از حدود ۱۰ سال قبل درکنار نقاشی، با حضور در دورههای آموزشی مختلف، برخی هنرهای مرتبط با چوب را یاد گرفتم و به سایر رشتههای هنری نیز علاقهمند هستم. البته یادگیری بیشتر این رشتهها برای من جنبه سرگرمی داشته است و درآمدی از آنها نداشتهام.
فاطمهخانم مدتی است که مشغول آموزش هنرجویان و علاقهمندان به نقاشی در محلات خواجهربیع و مهر مادر است. او میگوید: پساز اتمام دوره سهساله نقاشی سال ۸۹ بهعنوان مدرس در همان مجتمع امامخمینی (ره) شروع به آموزش نقاشی به هنرجویان کردم. تعداد هنرجویان من به حدی بود که مجبور بودم بسیاری از متقاضیان را در خانه خودم آموزش دهم.
تصمیم گرفتم در خانه آموزشگاه دایر کنم. برای گرفتن مجوز به اداره ارشاد هم رفتم، اما نتوانستم مجوز لازم را بگیرم. درکنار آموزش به دیگران به این نتیجه رسیدم که باید مهارت خود را ارتقا بدهم. بههمیندلیل بود که کلاسهایم را تعطیل کردم و مشغول یادگیری شدم؛ دورهای که دوازدهسال طول کشید. از سال گذشته تصمیم گرفتم تدریس هنر نقاشی را شروع کنم و دوباره کلاسهای آموزش هنر را در مجتمع فرهنگی امامخمینی (ره) از سر گرفتم.
او میافزاید: هنرجویان من در این مرکز فرهنگی همگی ساکن همین محدوده بولوار خواجهربیع هستند. علاوهبرآن، شاگردانی دارم که از سایر محلات شهر به خانهام میآیند. فرقی نمیکند کجا باشد؛ بهطورکلی من عاشق آموزش به دیگران هستم.
معصومه حشمتی ساکن منطقه۹ است، اما چندروز در هفته با طیکردن دهها کیلومتر راه به خانه دوست و همکارش میآید تا درکنار هم کار کنند. ارتباط این دو که یک استاد مشترک دارند، دستاوردهای بسیاری برایشان داشته است که ایجاد انگیزه، افزایش مهارت، برپایی نمایشگاه و... را ازجمله نتایج این دوستی هنری میتوان قلمداد کرد.
این بانوی نقاش تعریف میکند: ورود من به دنیای نقاشی اتفاقی بود. تا هشتسال پیش، من هیچ ذهنیتی از نقاشی نداشتم تا اینکه وارد گالری خانم مریم جواهری شدم. در این گالری، بانوانی را دیدم که بیشتر خانهدار و همسنوسال خودم بودند و برخی از آنها توانسته بودند با یک یا دو سال آموزش آثار زیبایی خلق کنند؛ این موضوع من را تحت تأثیر قرار داد.
او ادامه میدهد: با تشویقهای همسرم من هم در این گالری ثبت نام کردم. حدود دوسال به گالری این بانوی هنرمند میرفتم و مبانی نقاشی را یاد گرفتم. بعد از آن برای ارتقای بیشتر مهارتم به آموزشگاه استاد علیرضا میرمصفایی رفتم. نزد این استاد توانمند نیز دوسال آموزش دیدم تا اینکه سال۱۳۹۸ با شیوع ویروس کرونا کلاسهای ما لغو شد. در این مدت در خانه بیکار نبودم.
تلاش کردم ازطریق فضای مجازی بهویژه صفحات هنرمندان، یادگیری این هنر را ادامه دهم و بیشتر تمرین کنم. این شرایط ادامه داشت و من در خانه مدام تمرین میکردم تا اینکه با استاد مهدی امینی آشنا شدم. حضور در آموزشگاه این استاد، توانمندی من را بسیار افزایش داد و همانجا بود که دوستی من و خانم خراسانی شکل گرفت.
دوستی این دو بانوی هنرمند باعث شد آنها تصمیم بگیرند درکنار هم آثار هنری خود را به نمایش بگذارند و اولین نمایشگاه نقاشیشان را پساز سالها تجربه و کسب مهارت حدود دو ماه قبل در مجتمع فرهنگی و هنری امامرضا (ع) واقع در بوستان ملت برپا کردند. پس از آن هم راهی شهرستان قوچان شدند. سبک هردو رئال (واقعگرایی) و امپرسیونیسم (در این سبک، نقاشان از ضربات شکسته قلممو استفاده میکنند) است.
بین تابلوهایی از خانههای روستایی، بیشتر از همه، چهره بانوی سالخوردهای جلب توجه میکند؛ هنگام تماشا بیننده حس میکند در خانه پیرزن میهمان است و او با مهربانی استکان چای داغ را به بیننده تعارف میکند. بیشتر این تابلوها حاصل ذوق و هنر فاطمهخانم است.
فاطمه خراسانی تعریف میکند: در سالهای اخیر بسیاری از دوستان و نزدیکان به ما پیشنهاد کردند نمایشگاهی برپا کنیم. انجام این کار بهتنهایی برای ما سخت بود. ارتباط هنری من و خانم حشمتی درنهایت باعث شد با هم تصمیم به انجام این کار بگیریم. در هردو این نمایشگاهها ما با هنرمندان توانمندی آشنا شدیم که ایدههای خوبی به ما ارائه کردند. حتی میتوانم بگویم این نمایشگاهها باعث پیشرفت حرفهای ما شده است.
من اعتقاد دارم هنر در خون بانوان ایرانی جریان دارد و تنها باید آن را کشف و تقویت کنند و رشدش دهند.
* این گزارش یکشنبه ۱۹ آذرماه ۱۴۰۲ در شماره ۵۵۰ شهرآرامحله منطقه ۳ و ۴ چاپ شده است.