از آن شیر زنان گلشهری است. کسی که همانند خانوادهاش دغدغه محله و همسایگانش را نیز دارد. خیر، دلسوز و مادر است. قرارمان در مسجد امام جعفر صادق (ع) واقع در شفیعی ۵۷ است. کمی مانده به انتهای گلشهر و در مجاورت کشف رود. گفتوگوی امروزمان با خانم عزت کامل و فرزند رشیدشان آقای حسن برزگران است.
از خانم عزت کامل درباره احوال محله و ساکنانش میپرسم. میگوید: «مردم اینجا خیلی به لحاظ مالی ضعیف هستند. ما، چون خودمان پدرمان حقوقی داشته، گرسنه نماندیم، ولی خیلیها این شرایط را ندارند و بابت آن مجبور میشوند که به هزار مسیری بروند که عواقب خوبی ندارد. اوضاع خیلی بد شده است. این شرایط سخت حتی در دوره جنگ تحمیلی نبود.
الان کار نیست و این فقر و نداری از همین جا نشئت گرفته است. از طرفی شرایطی هم پیش آمد که یک عده با احتکار و گران فروشی و خرید سکه و دلار توانستند شرایطشان را بهبود دهند. درحالی که اینجا یک کارگر باید از صبح تا شب جان بکند، بلکه بتواند با آن شکم زن و بچهاش را سیر کند.
اگر امروز کار نکند فردا گرسنه است. این شرایط عامل فشار است شاید در کل کشور اینطور نباشد و خیلیها بگویند الان همه چیز بهتر است، ولی باید سری به حاشیه شهر زد تا درد نداریشان را دید. از لحاظ معیشتی شرایط حاشیه شهر اصلا خوب نیست. یک کارگر اگر سرصبح کاری برایش پیش آید شب با یک کیلو میوه، چند تا نان و کمی برنج برمیگردد.
اینجا وعده به وعده منتظر غذا هستند. نداشته باشد یا کار نباشد وعده بعد گرسنه میماند. خیلیهایشان حجب و حیا دارند و نمیگذارند کسی بفهمد. باید خودمان بگردیم و پیدایشان کنیم تا به دستشان کمکی برسانیم.»
وقتی از خانم کامل درباره فعالیتهایش میپرسم، میگوید: «در حد توانم کار انجام میدهم و به دیگر دوستان این پیام را میرسانم که مواظب رفتار و کردار خود باشیم. اینکه فرزندانمان به کدام هیئت یا به چه جمعهای دوستانهای میروند، مهم است و باید بررسی کنیم.
میپرسم در کار وصلت دادن جوانها هم هستید؟ میگوید: «تا حالا پیش آمده که تعدادی خانواده دختر و پسر را به هم معرفی کنم. آدرس، سن و موقعیت خانوادگی را کمی توضیح میدهم، ولی پیگیری نمیکنم. اگر بخواهند این کار را انجام میدهند اگر نه هم که هیچ».
حاج خانم ادامه میدهد: «این محله مهاجر هم دارد و ارتباطمان با هم خوب است و همه به هم محبت دارند و مشکلی نداریم. بارها شده که در امور مختلف به همدیگر کمک کردهایم و رابطه خوبی با هم داریم و همپای ما کمک میکنند.
اگر ناراحتی هست از فضاهای دیگر ایجاد میشود که آن هم با صحبت حل میکنیم و اجازه نمیدهیم زیاد شود یا کسی به جلسه بیاید و قصدش بههم ریختن همکاری و همدلی ما باشد.»
حسن برزگران، پسر دوم خانم کامل است. فعال محله و بسیار متین است. درباره مراسم مذهبی و امنیت محله میگوید: «اداره انتهای گلشهر با خود مردم است. مسجد محله خودش هیئت دارد و در ۱۰ روز اول محرم و صفر برنامههایش را برگزار میکند.
همراه با بچههای محله هیئت منتظران حضرت مهدی (عج) را تأسیس کردیم تا در دیگر ایام سال مراسمهایی با همان مناسبت اجرا کنیم.
شبهای چهارشنبه و جمعه هر هفته جلسه قرآن داریم. تا زمانی که اینجا پاسگاه داشت، امنیت و رسیدگی به اختلافات مردمی بهتر بود، بعد که پاسگاه به ابتدای گلشهر منتقل شد، بخشی از امنیت محله به بسیج سپرده شد.
معمولا شبها گشت میزنیم و به خود مردم مرتبط است که هوای هم را داشته باشند. وجود گورخوابها و کارتن خوابهای انتهای گلشهر باعث شده است سطح امنیت منطقه پایین بیاید.
خیلی وقتها عامل دزدیهای محل همین افراد هستند. وقتی کریستال و مواد شیمیایی استفاده میکنند، مزاحم خانمها میشوند و این جزو مشکلات منطقه شده است. زورگیری هم نمیکنند هر وقت در خانهای را باز میبینند یا در مسجد را هر چیزی که به دستشان برسد برمیدارند و میبرند.»
خانم کامل در تأیید حرف حسن آقا میگوید: «خیلی هم سرعت عملشان بالاست. معتادان زیادی این اطراف هستند و، چون اینجا کال است همه برای مصرفشان به اینجا میآیند. اگر حواست به خانه و زندگیات نباشد میبینی هرآنچه به دستشان بیاید با خود میبرند. زمینهای خالی اینجا خودش مشکلات را چند برابر میکند.»
میپرسم چرا از پلیس نمیخواهید امنیت را برقرار کند و خودتان اقدام کردید؟ حسن آقا میگوید: «مردم مجبورند و برای امنیتشان باید دست به کار شوند. اجباری است. مردم محله هم بومی دارد و هم مهاجر برای همین خودشان به فکر هستند و با تأسیس هیئتها و پیگیریهای مدام شرایطشان را بهتر میکنند».
حاج خانم میگوید: «یکبار در مسجد برایمان سخنرانی میکردند و گفتند به جای خرید انواع قفل و کلیدها و هزینه دادن برای آن باید دستگاههای دولتی را در حاشیه شهر گسترش داد. به نظر مستضعف همیشه مستضعف میماند و باید حاشیه شهر چوبش را بخورد تا دیگران در امان باشند. مردمان حاشیه شهر خودشان یکدیگر را حمایت میکنند.»
حسن آقا میگوید: «در حاشیه شهر مشهد اتفاقات خاصی میافتد. مردم سوادشان کمتر است و خیلی از حرفها را زود میپذیرند، داخل شهر هیئتهای زیادی رفتهام، اما از این خبرها نیست. اینجا روی جوانها کار میکنند به بچهها جایزه میدهند. قمه میزنند و رفتارهایی انجام میدهند که آزاردهنده است.
حاج خانم میگوید: «خیلی از کارهایشان ناراحت میشوم بعضی وقتها به مرز سکته میرسم. دستمان باز نیست و نمیتوانیم کاری برایشان انجام دهیم. هزینه میخواهد اینها دغدغه ما شدند. اصلا در جلساتشان کلاسها و آموزههای اخلاقی ندارند. قرآن خواندن را درست نمیدانند، فقط نماز میخوانند و سینهزنی میکنند.»
حسن آقا ادامه میدهد: «تا پیش از این مساجد و هیئت امنا نمیدانستند اینها چه در سر دارند و بعد هم که متوجه شدند برنامههایشان را به داخل خانه بردند و اجازه اجرای برنامه در مساجد اینجا را ندارند. خانهها را حسینیه کردند و فعالیتشان را ادامه میدهند.»
حسن آقا از دیگر مشکلات محلهشان میگوید: «دیگر مسائل محله همانهایی است که در کشور وجود دارد، بیکاری، فقر، بیپولی که خودشان سرمنشاء مشکلات دیگر هستند. معتادان بیشتر به همین دلیل به این راه کشیده شدند.»
حاج خانم ادامه میدهد: «اجارهنشینی یکی دیگر از این مسائل است. اینجا چند زوج جوان هستند که برای همین مشکلات مالی هر روز به ما مراجعه میکنند و پول نانشان را از ما میگیرند. مگر تا چند روز میتوانیم به آنها کمک کنیم.
خیلی وقتها تصمیم میگیریم از این محله برویم حتی توی یک چادر زندگی کنیم تا غصه مردم اینجا را نبینیم. کسی اینجا نمیماند، چون نمیتواند کاری برای مردم انجام دهد و تنها راه غصه خوردن برایش میماند.
برای همین اغلب قدیمیها رفتند. ما هم به دلیل همسر جانبازم که رفت و آمد برایش سخت است اینجا ماندگار شدیم.
نمیتوان بیتفاوت ماند. ما هم آنقدرها سرمایه نداریم همین صندوق را گذاشتیم تا کمکهای مردمی که به صندوق ریخته میشود به آنها که خواهان کمک هستند، برسانیم. حداقل روزی ۲ نفر مراجعه داریم. از ۵ تومان تا ۱۰، ۲۰ تومان برای یک وعده به آنها کمک میکنیم. پشتوانهای نداریم تا بیش از این کمک کنیم.
غصه رزق و روزی الان مردم را داریم. شرایط بسیار سخت است. بعضی وقتها با خودم میگویم بروم پیش یک مسئول و بزرگتر این کشور و شرایط را برایش بازگو کنم، شاید واقعا خبر ندارند. چه بگویم. الان مردم همه قبول کردند این سختی و درد را.»
حاج خانم در پایان حدیث حضرت زهرا (س) را میگوید: «همه ما در راه زندگیمان به این حدیث نیاز داریم. ایشان فرمودند:"ای مردم اهل دنیا از این دنیا سه چیز بیشتراز شما نمیخواهم، خواندن قرآن، نگاه به صورت پیامبر و خیرات کردن "
کاش بتوانیم این احادیث را الگو قرار دهیم همینها برایمان میماند، دستمان را میگیرد. دنیا به هیچ کس وفا نمیکند و تنها خیر و خوبی باقی میماند. دنیا راه خود را ادامه میدهد و باید اول از خودمان شروع کنیم بعد خانواده، کوچه و محله.»
* این گزارش دوشنبه ۸ بهمن ۱۳۹۷ در شماره ۳۲۷ شهرآرامحله منطقه ۵ چاپ شده است.