کد خبر: ۷۲۳۷
۲۸ آبان ۱۴۰۳ - ۱۶:۰۰

صعود به دماوند با یک پا!

محمدحسین معین فردی معلول، اما ورزشکار است، هم کوهنوردی می‌رود و هم وزنه برداری. او درحال حاضر در رشته کارشناسی ارشد علوم سیاسی درحال تحصیل است.

موفقیت‌های هر فردی در زندگی، جزو افتخارات و دستاورد‌های مهم زندگی‌اش به‌حساب می‌آید و ویژگی‌های خارق‌العاده و امتیازات او را نسبت به دیگران نشان می‌دهند. ولی هنگامی‌که معلولیت جسمانی، مانعی سر راه موفقیت‌ها قرار دهد، مسیر پیروزی، دشوار و رسیدن به هدف، غیرممکن می‌نماید.

البته دراین‌میان معلولان بسیاری توانسته‌اند این واقعیت را که «معلولیت به‌معنای ناتوانی نیست» با تلاش و انگیزه خود به اثبات برسانند. این‌بار با جوان توانمند و موفقی به گفتگو نشسته‌ایم که عاملی به‌نام معلولیت را به‌خوبی زمین‌گیر کرده و زندگی را به کام خود گردانده است.

لطفا خودتان را معرفی کنید.

محمدحسین معین متولد ۱۳۶۴ در مشهد، ترم آخر فوق‌لیسانس علوم‌سیاسی و درحال‌حاضر در یکی از دستگاه‌های اجرایی مشهد مشغول به خدمت هستم. در خانواده‌ای پرجمعیت شامل چهار خواهر و چهار برادر به‌دنیا آمدم. فرزند ششم و تنها فرد معلول خانواده، متاهل و پدر دو فرزند دختر هستم.

علت معلولیت‌تان چیست؟

معلولیتم مادرزادی نیست؛ یک‌ساله که بودم به‌دلیل یک تب ساده و تزریق آمپولی اشتباهی و درحقیقت یک اشتباه پزشکی دچار معلولیت شدم. وضعیت وخیمی داشتم که با درمان‌های مکرر، فیزیوتراپی و عمل جراحی در هفت‌سالگی، خدا را شکر بهتر شدم. الان هم با دو عصا و یک بریس راه می‌روم.

 از چه زمانی و چگونه به ورزش تمایل پیدا کردید؟

سال‌۸۲ با مجتمع توان‌یابان واقع در بولوار وکیل‌آباد آشنا شدم. در آنجا مربی‌ای داشتیم به‌نام آقای علی‌اصغر میری که سرپرست گروه کوه‌نوردی افق ویژه معلولان جسمی‌حرکتی و ناشنوایان بودند و الان سوئد هستند. ایشان بچه‌ها را هفته‌درمیان به کوه‌نوردی می‌بردند. همان زمان در یک برنامه تفریحی به اُرتُکند کلات، سرپرستمان قدرت بدنی مرا خوب ارزیابی کرد و به‌عنوان یکی از اعضای تیم کوه‌نوردی افق انتخاب شدم.

با‌وجود معلولیت، در این ورزش پیشرفتی هم داشتید؟

بله. از سال‌۸۳ کوه‌نوردی را به‌صورت حرفه‌ای باوجود شدیدترین کمبود‌ها شروع کردم و خدا را شکر تا الان چندین قله از‌جمله تفتان در زاهدان، قله سبلان، دماوند، بینالود، شیرکوه یزد، دنا و اطراف مشهد را صعود کرده‌ام.

 

ورزشکار معلول مشهدی هم کوه‌نوردی می‌کند و هم وزنه‌برداری

چه شد که به ورزش وزنه‌برداری روی آوردید و هدفتان چه بود؟

همان سال ۸۳ برای تمرین وزنه‌برداری به ورزشگاهی در میدان تختی می‌رفتم، اما چون دانشگاه سبزوار قبول شدم و دو‌سه هفته‌یک‌بار بیشتر به مشهد نمی‌آمدم، از برنامه وزنه‌برداری عقب افتادم و آن را کنار گذاشتم. حتی در والیبال نشسته عضو تیم بودم و به همین دلیل، آن را هم کنار گذاشتم. اما چون برنامه کوه‌نوردی جمعه‌ها بود و می‌توانستم شرکت کنم، آن را به‌صورت حرفه‌ای ادامه دادم و توانستم موفق شوم.

از زمانی‌که آقای میری به سوئد عزیمت کرد بیش‌از دوسال می‌گذرد؛ در این مدت گروه به‌دلیل مسائل مختلف از‌جمله مشکلات مالی صعودی نداشته و صعود‌های بالای ۲ هزار متر تیم به‌حالت تعلیق درآمده است. البته برنامه‌های بردن بچه‌ها به اطراف مشهد به سرپرستی برادر آقای میری (محسن میری) هنوز برگزار می‌شود.

به همین دلیل حدود ۱۰ ماه است که عضو تیم وزنه‌برداری مشهد شده‌ام و این ورزش را که خیلی هم به آن علاقه‌مند هستم، به‌صورت حرفه‌ای پیگیری می‌کنم تا بتوانم خودم را به دوره چهار سال آینده پاراالمپیک برسانم و مدال کسب کنم. از هم‌اکنون امید دارم که مدال طلا را برای کشورم بیاورم و برای این موفقیت به دعای مردم نیاز دارم.

در وزنه‌برداری هم تابه‌حال موفقیتی کسب کرده‌اید؟

در مسابقات استانی اسفندماه‌۹۴ با اینکه خیلی دیر شروع کردم و چند‌ماهی هم بیشتر از تمرینم نمی‌گذشت، مقام سوم استانی در وزن ۶۵ کیلوگرم را کسب کرده و مدال برنز گرفتم. وزنه‌ای که زدم رکورد ۹۲.۵ یک ضرب بود. البته حریفانم، یکی آقای امیرسجاد یوسف‌زاده، عضو تیم ملی است که تجربه زیاد و رکورد‌های بالاتری دارد؛ همچنین آقای رضا محمدی که از من خیلی بیشتر باشگاه آمده‌اند. به خودم افتخار می‌کنم که با این حریف‌های قَدَر مسابقه دادم و مقام سوم را با کمتر از شش‌ماه تمرین کسب کردم.

الان رکورد‌۱۰۲ را می‌زنم و حرکت روبه‌جلو دارم و تاجایی که خداوند یاری کند و توان داشته باشم، رکوردم را افزایش خواهم داد. بعدازظهر‌ها از کار اداره که فارغ می‌شوم، از استراحتم می‌زنم و روزی سه‌ساعت در باشگاه تمرین می‌کنم. اراده‌ای قوی دارم. با علاقه و استعدادی که در این ورزش دارم، اگر سنم مناسب حضور در تیم ملی باشد، مطمئنا یکی از افرادی هستم که در پاراالمپیک چهارسال آینده شرکت خواهم کرد.

می‌خواهید کوه‌نوردی را برای همیشه رها کنید؟

در صعود‌های کوه‌نوردی ما، حمایتی از طرف دولت دیده نمی‌شد؛ سازمان فرهنگی شهرداری یا اسپانسر‌هایی مانند «فرش مشهد» و برخی خیران کمک‌هایی می‌کردند، ولی متاسفانه بهزیستی هرگز به این مقوله وارد نشد و حتی یک‌ریال صرف گفتن تبریک به موفقیت‌های ما نکرد. فدراسیون کوه‌نوردی مشهد یا تهران و هیئت کوه‌نوردی حتی نیامدند بگویند الان کجا هستید یا چه می‌کنید و چرا یک‌باره محو شدید! حتی دریغ از یک تشویق کلامی.

البته ما به این موارد نیازی نداریم، ولی منظور این است که به فکر نیستند و اهمیتی نمی‌دهند، درحالی‌که اگر به ما امکانات می‌دادند قله‌های کلیمانجارو، آرارات ترکیه و قله‌های پاکستان را به‌راحتی صعود می‌کردیم. وقتی شرایط به این نحو است، اجبارا از این ورزش کنار کشیده‌ام.

آقای میری با دل و جان معلولان را پذیرفت. کوه‌نوردی برای معلولان واقعا ورزش خطرناکی است؛ باوجوداین تنها کسی که پای این موضوع ایستاد، ایشان بود و مسئولیتش را قبول کرد. اما تا‌به‌حال فرد دیگری این مسئولیت را نپذیرفته است. سرپرست‌های گروه‌های کوه‌نوردی و رئیس فدراسیون دیدند که بعداز گذشت زمان طولانی، گروه دیگر برنامه‌ای ندارد، اما نپرسیدند چرا؟ یا حتی ما را به تیم خودشان دعوت نکردند.

هدف من از پرداختن به کوه‌نوردی در درجه اول، صعود به «قله اورست» بود و الان هم می‌گویم اگر شخصی پیدا شود که حمایتم کند و برنامه‌ریزی و تمرین بدهد، از این کوه صعود خواهم کرد و کمر همت برای انجام این کار می‌بندم. این برنامه یکی از اولویت‌هایم است، وگرنه وزنه‌برداری را ادامه می‌دهم.

 

ورزشکار معلول مشهدی هم کوه‌نوردی می‌کند و هم وزنه‌برداری

معلولیت تا چه اندازه مانع‌از پیشرفت شما بوده است؟‌

می‌توان گفت معلولیت یک نوع محدودیت است و برداشت من، از آن این است که کاری را به‌سختی بتوانی انجام بدهی وگرنه «من نمی‌توانم» یک آرامگاه ابدی است که قبلا مظهر آن در موسسه توان‌یابان وجود داشت. بیرون‌آمدن از این وضعیت فقط تلاش و انگیزه و اعتمادبه‌نفس می‌خواهد؛ مثلا من با همین وضعیت یا یکی دیگر از بانوان با معلولیتی بسیار شدیدتر از من که دانشجوی دکترا در کرج است و مشهد هم تدریس می‌کند، شاید از افراد سالم، اراده‌ای قوی‌تر داشته باشیم.

این صحبت‌ها برمی‌گردد به این موضوع که باید برای هر کاری تلاش کرد و معلولیت با این طرز فکر، مانعی جدی برای موفقیت نیست. می‌ماند بحث مشکلات این قشر در رفت‌و‌آمدهایشان که الان تا‌حدی بهتر شده و شهرداری مشهد رسیدگی می‌کند.

ان‌جی‌او‌ها تشکیل و مناسب‌سازی‌ها انجام شده و جلسه و کمیته می‌گذارند؛ درنتیجه نسبت به ۱۰ سال پیش که رفت‌و‌آمدمان خیلی سخت بود، شرایط بهتر شده است. برای مثال الان کف اتوبوس پایین می‌آید و می‌توانیم راحت سوار شویم یا تردد در پل‌ها و مسیر‌های دیگر راحت‌تر شده است؛ البته هنوز خیلی جای کار دارد.

چه سخنی با مسئولان و همچنین مردم دارید؟

از مسئولان می‌خواهم هوای معلولان را داشته باشند و حداقل امکانات ورزشی برایشان مهیا کنند؛ چون معلولان واقعا می‌توانند باعث افتخار کشور باشند و این پتانسیل را دارند.

از مسئولان ورزشی و بهزیستی هم تقاضا دارم یک‌بار به باشگاه ما سر بزنند؛ در این باشگاه با اینکه ۱۱‌نفر از معلولان جسمی‌حرکتی که صاحب عناوین برتر ورزشی هستند، تمرین می‌کنند، کمبود امکانات آزاردهنده است؛ سیم‌کش خراب است، دمبل‌هایمان خراب و پیچ و مهره‌ای است که هرلحظه ممکن است در رفته و به صورتمان برخورد کند و باعث آسیب شود و... با این‌حال بچه‌ها همت می‌کنند، می‌آیند و تمرین‌ها را زمین نگذاشته‌اند.

خواهش می‌کنم به این باشگاه اعتباری بدهند و امکاناتی فراهم کنند تا بچه‌ها بیشتر جذب آن شوند. باشگاه ما با ۱۰ میلیون‌تومان به بهترین شکل تجهیز می‌شود که این مبلغ برای هیچ دستگاه اجرایی، هزینه‌ای جدی محسوب نمی‌شود که برای اختصاص آن از نبود اعتبار بگویند.

توصیه‌ای هم به خانواده‌ها دارم؛ واقعا به خانواده‌ام افتخار می‌کنم که در مسیری که رفتم، مانعم نبودند و برعکس از یک‌جانشینی برحذرم داشته و تشویقم می‌کردند. همسرم هم که کوه‌نورد و والیبالیست است، همیشه من را تشویق می‌کند. درکل خانواده‌ام از هیچ حمایتی که در توانشان بوده، دریغ نکرده‌اند؛ بنابراین از خانواده‌ها می‌خواهم فرزندان معلولشان را در خانه نخوابانند و به آن‌ها بها بدهند و کمک کنند تا وارد جامعه شوند، به‌طوری‌که برای آینده‌شان ساخته شوند؛ بگذارند بیرون بیایند، درس بخوانند و تفریح کنند. فراموش نکنند فرزند معلول آن‌ها کمی محدود است نه ناتوان!


این گزارش چهارشنبه، ۱۳ مرداد ۹۵ در شماره ۲۰۶ شهرآرامحله منطقه ۹ چاپ شده است

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44