ظهر روز شنبه، ۱۵مهر، ساعت۱۱:۱۱ دقیقه است. زمین اینجا میلرزد، اما کانون آن در کشور همسایه است. هشتدقیقه بعد، پسلرزهای اتفاق میافتد که کمی ضعیفتر است. اما بعدی و بعدی بازهم پرقدرت هستند. کشور همسایه که سالها درد هجوم شوروی، آمریکا، اختلافات و جنگهای داخلی، مهاجرت، قحطی و گرسنگی کشیده است، حالا زمین زیر پایش را هم لرزان میبیند.
روستاهای بسیاری در کانون زلزله تخریب میشوند، تعدادیشان تماموکمال و تعدادی دیگر نیمهونصفه. تعداد تلفات جانی هم بسیار زیاد است. فاجعه رخ داده است، اما نه در این زمینلرزه و نه در دیگر زمینلرزههای پیاپی، مردم آواره آنچنانکه باید و شاید در جهان دیده نمیشوند. گویی جهان به تیرهروزی مردم این خاک عادت کرده است.
ما، اما با شرایط مردم همسایه آشناییم؛ به همیندلیل عده زیادی از مهاجران افغانستانی ساکن ایران، مشهد و منطقه۵ بههمراه عده زیادی از هموطنان ایرانی آستینها را بالا زدند و کمر همت بستند تا با کمکهای خیر خودشان، قدمی برای زلزلهزدگان افغانستانی بردارند. سراغ چندتن از افراد فعال گلشهری دراینزمینه رفتیم تا از روند جمعآوری کمکها گزارش تهیه کنیم.
اینجا هنرستان محمودیه خیامی در شیفت صبح و در شیفت عصر نیز دبیرستان فرزانه۳ است که در کوچه کرامت ۳ و محله ثامن قرار دارد. زنگ تفریح خورده است و بچهها در حیاط دور صندوقی شیشهای جمع شدهاند؛ صندوقی که روی آن نوشته شده «کمک به زلزلهزدگان هرات».
صندوقی هم برای کمک به جنگزدگان غزه قرار دارد. دانشآموزان این محله که جیبهایشان خیلی هم پر نیست، هرچه در توان دارند، کمک میکنند تا در این امر خیر، سهمی داشته باشند. معصومه اژدری دبیر پرورشی این مدرسه و مسئول خانه داوطلب هلال احمر گلشهر است.
او درباره این اقدام میگوید: قرار شد هلال احمر برای زلزلهزدگان افغانستانی و کودکان فلسطینی در غزه، چند صندوق جمعآوری کمکهای مردمی در سطح شهر همانند میدان شهدا قرار دهد؛ ما و عدهای از دوستان به دلیل سکونت مهاجران افغانستانی در گلشهر تقاضا کردیم صندوقی هم به اینجا منتقل شود و با موافقت مسئولان هلالاحمر مشهد صندوق را به محدوده گلشهر و این مدرسه آوردیم.
صندوق یک هفته دراختیار ماست و چند شب اول، آن را به فلکه دوم مقابل در مسجد حضرت ابوالفضلی (ع) بردیم و با استقبال خوب مردم روبهرو شد. دوشنبه هم صندوق را بهمناسبت روز عصای سفید به جشن خانه نابینایان بردیم. با اینکه آنجا اکثرا خودشان مددجو هستند، بازهم در حد توان کمک کردند. در مدرسه خودمان هم استقبال خوب بود؛ چون حدود هفتاددرصد دانشآموزان اصالتا افغانستانی هستند.
بچههای مدرسه قصد دارند کمکهای غیرنقدی هم ارائه کنند مثل پتو، لباس و مواد غذایی، اما ما نمیتوانیم تحویل بگیریم و به بچهها گفتیم اقلام را به ساختمان هلالاحمر در خیابان فدائیان اسلام ببرند. ظرف این مدت که صندوق را در این سه نقطه گذاشتهایم، روحیه بچهها هم خوب بوده است و از اینکه میتوانند نقشی هرچند کوچک در کمک به مردم زلزلهزده و جنگزده داشته باشند، احساس رضایت میکنند.
معصومه فولادیان، مدیر مدرسه محمودیهخیامی، درباره صندوق کمکهای مردمی در مدرسه میگوید: بچهها خودشان پیشنهاد کردند صندوقی برای کمک در مدرسه داشته باشیم که این کار با همکاری هلالاحمر میسر شد. خوبی کار این است که خودجوش از سمت خود دانشآموزان صورت گرفت و حس همدلی بین بچهها را بیشتر کرد. ناگفته نماند که این بچهها اکثرا در خانوادههای ضعیف و کمدرآمد زندگی میکنند، اما دل بزرگی دارند.
بین بچههای مدرسه، افرادی هستند که قوم و خویشی در هرات و مناطق زلزلهزده دارند. سیدهنجما حسینی در اطراف هرات اقوامی دارد. چهاردهنفر از اقوام مادرش در این زلزله زیر آوار ماندهاند. از قرار معلوم، مجلس شادی بوده است و آنها در ورودی تالار زیر آوار ماندهاند. سیدهنجما میگوید: فقط پدر آن خانواده زنده مانده است که حال و روز خوبی هم ندارد. یکی دیگر از اقواممان هم بچه چهارسالهای داشته است که زیر آوار مانده است.
فاطمه حلیمی هم میگوید: چند روز پساز زلزله، زلزلهزدگان اینترنت و راه ارتباطی نداشتند. تازه دیشب اقواممان پیام دادند که قرار است یک نفر را بفرستند تا از ایران پتو، چادر و اقلام موردنیاز را تهیه کند و برایشان ببرد. گویا آنجا هیچچیز ندارند و آوارهها زیادند.
همان قوم و خویشانمان از ساخت گورهای دستهجمعی برای زیرآوارماندگان یا فوتشدگان گفتهاند. به ما خبر دادهاند که مثلا از روستای دیگری فقط سهنفر زنده ماندهاند. عموی پدرم و عمه مادرم و دیگر اقوام در هرات هستند؛ خیلیهاشان از دنیا رفتهاند و بقیه هم خانه و زندگیشان را از دست دادهاند.
پنج دایی مریم رضایی در منطقه زلزلهزده زندگی میکردند. دو تن از آنها مفقودند و بقیه هم خانه و زندگی و خیال آسوده ندارند. فرزندان آنها هم دست و پایشان شکسته است و آسیب روحی دیدهاند.
زنگ تفریح به پایان رسیده است، اما همچنان بچهها دور صندوقها حضور دارند و از نحوه بهتر کمکرسانی با هم صحبت میکنند. این جمع پر از احساس انسانی و مهربانی را ترک میکنم.
بعداز مدرسه خیامی، سراغ پویش فرهنگی و هنری مهاجران افغانستانی میروم. پوستر این پویش را اولینبار در فضای مجازی دیدهام. حدود سیهنرمند و چهره فرهنگی جامعه مهاجران عزم کردهاند از سرمایه اجتماعیشان در این کار خیر خرج کنند. روی پوستر نوشته شده: کمپین فرهنگی و مردمی «بنیآدم اعضای یکدیگرند».
این پویش با حمایت و همراهی فرهنگیان و هنرمندان افغانستان شکل گرفته و شماره کارت بانکی متعلقبه شاعر برجسته مهاجر، محمدکاظم کاظمی، نیز روی آن درج شده است. علاوهبراین نشانیهایی که عمده آن در گلشهر است، برای جمعآوری کمکهای غیرنقدی ارائه شده است؛ یک نشانی دیگر هم متعلقبه رستورانی در میدان دهدی است.
سراغ اولین نشانی یعنی «خانه هنر» که در محله شهیدآوینی قرار دارد و با مسئولیت محمدحسین جعفری، طراح و نقاش برجسته مهاجر اداره میشود، میروم. به محل قرارمان که میرسم، او را سرگرم هماهنگی و دریافت اقلام میبینم.
جعفری درباره این پویش میگوید: حال و روز مردم افغانستان طی روزهای گذشته از قبل نامساعدتر است. زلزلهای با شدت و حدت کمسابقه اتفاق افتاده و وضعیت مردم را در حالت اورژانسی قرار داده است. وضعیت منطقه زندهجان به گونهای است که تلفات بسیاری داشته است. از طرفی این حادثه با اتفاق بد دیگری مقارن شد و آن هم وضعیت مردم رنجکشیده غزه بود.
این اتفاق باعث شد زلزله و مصائب پس از آن در افغانستان آنگونهکه باید، اطلاعرسانی نشود و موردحمایت انساندوستانه جهان قرار نگیرد. از طرفی حکومت مستقر کنونی در افغانستان هم بهصورت رسمی ازسوی دولتهای دیگر و مجامع بینالمللی پذیرفته نشده و متعاقب آن، کمکهای بینالمللی هم چندان زیاد نبوده است. به خاطر همین شرایط بود که بسیاری از خیرخواهان مهاجر و ایرانی خودشان دست به کار شدند و ما نیز همراه فعالان فرهنگی و هنرمندان برای راهاندازی یک پویش پیشقدم شدیم.
محمدحسین جعفری، ابوطالب مظفری، محمدکاظم کاظمی، عبدالحکیم وفا و علی رسولی پیشقدم میشوند و در جلسهای نحوه کار را بررسی و درباره آن تصمیمگیری میکنند. قرار میشود شماره حساب محمدکاظم کاظمی را برای دریافت کمکهای نقدی اعلام کنند و اقلام اهدایی هم در نشانیهایی که پیش از این گفتیم، ارسال شود.
جعفری میگوید: استادکاظمی بین هنرمندان و مردم جامعه مهاجر و ایرانیها چهرهای شناختهشده است و از این بابت احتمال دادیم که کمکهای بیشتری جذب شود. حضور هنرمندان و چهرههای فرهنگی سرمایه اجتماعی پویش ماست و اعتماد خیرخواهان را در پی دارد. علاوهبر کمکهای نقدی مقدار زیادی اقلام مثل پتو، چادر، لباسهای گرم، موادغذایی و اقلام بهداشتی هم ارسال شده است که نشان از انساندوستی مردم دارد. در روستاهای زلزلهزده اکثر خانهها تخریب شده است و مردم سرپناهی ندارند.
بعد از زلزله گویا طوفانی در آن منطقه اتفاق افتاده و بر شدت مشکلات افزوده است. آنطورکه به ما اطلاع دادند، آب بهداشتی هم در آن منطقه بهسختی پیدا میشود. مهمترین ویژگی این پویش، حضور فعالان فرهنگی از سراسر جهان است. با اطلاعرسانی خوب حدود سیشخصیت هنرمند اعم از هنرمندان تجسمی، ادبا و شاعران و نویسندگان قدم پیش گذاشتند و با اشتراکگذاری پوستر پویش به اطلاعرسانی کمک کردند؛ احساس مسئولیت کردند و با کمک آنها دیگران نیز همراه شدند.
بههرحال کمکها هرچقدر باشد، کم است، اما باز هم دلگرمکننده است. دوستان ایرانی ما هم به خوبی درکنار ما بودند و از همان ابتدا با کمکهای نقدی و غیرنقدی حس برادری دو ملت را به نمایش گذاشتند. این اقلام چندین نوبت به منطقه زلزلهزده ارسال شده است و کماکان کمکها ادامه دارد.
ابوطالب مظفری، شاعر برجسته معاصر و مسئول موسسه «دُر دری» واقعدر خیابان ایثار منطقه۴، یکی از بانیان تشکیل این پویش است. او درباره اتفاقات پساز زلزله میگوید: پساز زلزله، نهادها و افراد مختلفی درصدد جمعآوری کمک برآمدند. دوستان اعلام کردند که پویشی از سمت فرهنگیان مهاجر میتواند در جمعآوری کمکها اثربخشی بیشتری داشته باشد.
به گفته مظفری، فعالان فرهنگی ساکن اروپا و استرالیا، علاوهبر کمک، خودشان مبالغ اهدایی دیگر خیرخواهان از این کشورها را هم به دست او و همیارانش رساندهاند. مظفری بیان میکند: وضعیت در منطقه زلزلهزده فاجعهبار است و چندین روستا آسیب دیدهاند، اما گویا تمرکز و نگاه امدادگران و خیران، مصروف تعداد کمی از آنها شده است، همان روستاهایی که در نوبت اول آسیب دیدند. اما زلزلههای بعدی هم آسیبهای بسیاری به روستاهای دیگر وارد کرده است.
آنطورکه به ما خبر رسیده است، روستاهایی هستند که تابهحال کوچکترین کمکی دریافت نکردهاند. اکثر روستاهای آسیبدیده نیز دور از دسترس قرار دارند. حکومت مستقر افغانستان توانایی رتقوفتق امور آسیبدیدگان را ندارد و حتی گاهی بهاصطلاح دست و پای خیران را هم میبندد. همه این عوامل دست به دست هم داده است تا تلفات بیشتر شود. در ابتدا اقلامی مانند پتو، چادر و لباس گرم بیشتر مورد نیاز مردم بود، اما حالا مواد غذایی فاسدنشدنی و اقلام بهداشتی و دارو هم ضروری است.
مظفری در ادامه به وضعیت کنونی حکومت مستقر افغانستان اشاره میکند و میگوید: افغانستان این روزها در ابهام و سکوتی قرار دارد که تحت تأثیر تحولات اخیر است. به نظر من، رسانهها بهویژه در خراسان که در همسایگی مناطق زلزلهزده قرار دارد، باید بیشتر درباره این حادثه و آسیبدیدگان اطلاعرسانی کنند. از نظر مظفری یکی دیگر از مشکلات این است که آمار دقیقی از تعداد فوتشدگان و آسیبدیدگان دردست نیست.
تنها آمار موجود درباره زلزله اول است. علی رسولی، یکی از نویسندگان جامعه مهاجر، در محله نیزه گلشهر مرکز استعدادیابی دارد. او هم این مجموعه را بهعنوان محل دریافت اقلام اهدایی مردم معرفی کرده است. ایده اولیه پویش را او به دیگران پیشنهاد کرده و کار آغاز شده است. او میگوید: با اینکه پویش حرکت جدیدی است و اولین تجربه اینچنینی جمع ما محسوب میشود، خدا را شکر استقبال مردم خوب بوده است و کماکان ادامه دارد.
مصطفی رجایی، هنرمند و فعال فرهنگی ساکن گلشهر، خبر میدهد که گروهی دیگر از فعالان فرهنگی جامعه مهاجر که ساکن تهران هستند، در خانه او میهمان شدهاند؛ گروهی که در پویشی مشابه، به جمعآوری کمکهای خیر برای زلزلهزدگان پرداختهاند. آنها پساز جمعآوری مقداری پول به مشهد و گلشهر آمده و پس از برنامهریزی راهی مناطق زلزلهزده شدهاند.
حالا یکی از افراد این جمع از افغانستان بازگشته است و فرصتی پیش میآید تا در گلشهر او را دیدار کنم. محمدحسین رضایی بههمراه محمدموسی اکبری، مصطفی جعفری و محمدعیسی اشرفی، پویشی با عنوان «سرزمین من» با همکاری رستوران «خانه کابل» راهاندازی کردهاند.
رضایی میگوید: از زمانیکه تصمیم گرفتیم تا آغاز کار، فقط نصف روز زمان برد. بنر و پوستر پویش تهیه و کار آغاز شد. البته ما پیش از این و در همین پویش، چهاردهدوره به مردم نیازمند شهر کابل کمکرسانی کرده بودیم. پساز استقرار طالبان، بسیاری از مردم غرب شهر کابل نیازمند حمایت بودند. البته مبالغی که برای آن کمکها جمع میشد، کم بود، اما اینبار همه دست به دست هم دادند و با اطلاعرسانی خوب، تنها در چندروز، حدود ۸۰۰میلیونتومان جمع شد.
رضایی به کمکهای همدلانه خیران اشاره میکند و میگوید: مهاجران ساکن ایران و دیگر نقاط جهان کمکهای شایانی کردند. دوستان ایرانی ما هم صادقانه کمکهایی درخور داشتند که نشان از مهر و محبت بین مردم دو کشور دارد؛ حتی چهرههای فعال در فضای مجازی بارها پوستر پویش را در صفحات خود به نمایش گذاشتند.
او در ادامه از سفرش به مناطق زلزلهزده روایت میکند و میگوید: وقتی مبلغ به حدود ۵۰۰ میلیونتومان رسید، راهی افغانستان و هرات شدیم. وقتی به آنجا رسیدیم، متوجه تفاوت ملموس کمکرسانیها شدیم. آنطورکه به نظر میآمد، به روستاهای هزارهنشین کمک ناچیزی شده بود و کمکها بیشتر از همه بهسمت چندروستای خاص با ترکیب جمعیتی اقوام پشتون هدایت شده بود.
آنها ابتدا چندروز در محدوده روستاهای تخریبشده در زلزله اول ماندند. وقتی زلزله شدید بعدی اتفاق افتاد، بهسمت روستاهای هزارهنشین حرکت کردند؛ روستاهایی مانند خواجه سربُر، نورآباد نقره، شهرک احمدیه؛ میگوید: به آنجا که رسیدیم، متوجه شدیم حتی خیمه و چادر هم دریافت نکردهاند و زیر نایلون زندگی میکنند. ه
یچ کمکی از هیچجا دریافت نکرده بودند. ما هم تحت این شرایط، کمکها را به سمت این روستاها سوق دادیم. قرار شد گروه دیگری با عنوان گروه «مهر» مواد غذایی، خوراک و پوشاک را تهیه کند و ما هم کمکهای جمع شده را برای ساخت خانه زلزلهزدگان استفاده کنیم.
گپوگفت با این خیران را همینجا تمام میکنم. این تنها گوشهای از فعالیتهای خیران در گلشهر، مشهد و دیگر نقاط جهان برای مردم رنجکشیده است؛ افرادی که کارهای نیکشان در این روزگار پرتلاطم، آدم را به انسانیت دلگرم میکند.
* این گزارش دوشنبه یکم آبانماه ۱۴۰۲ در شماره ۵۵۱ شهرآرامحله منطقه ۵ و ۶ چاپ شده است.