بیشتر صاحبان مشاغل خانگی محلات کمبرخوردار منطقه ۶ زنان هستند. خانه برای آنها تبدیل به میدانی برای کسب معاش از راه حرفه و هنر شده است. با دست خالی میجنگند تا به درآمدی اندک برسند و کمکحال خانواده باشند. مهارتهای مختلف را کسب میکنند تا با سرمایهای اندک، کارشان را شروع کنند و زندگی را پیش ببرند.
بسیاری از این بانوان سختکوش هنرمند، ساکن محله پورسینا هستند.دست به خلق چیزهای تازه میزنند و روزبهروز در هنرشان پیشرفت میکنند. مرضیه و معصومه اسماعیلی دو خواهر هنرمند ساکن این محله هستند. معصومه بهتازگی ساخت زیورآلات را یاد گرفته، در چند بازارچه و نمایشگاه شرکت کرده و فروش خوبی هم داشته است. مرضیه نیز بههمراه همسرش پوشاک تولید میکند و حرفه خیاطی را در پیش گرفته و آرزوهای بسیاری برای شغلش در سر دارد.
خیابانهای پورسینا و شهیدخوشسیما را بیشتر تولیدکنندگان شهر میشناسند و برای نیروی کار ارزانی که وجود دارد، به اینجا میآیند. زنان محله هم به همین واسطه هنرهای گوناگون را یاد گرفتهاند. عدهای حالا با فروشندگان و صاحبان مشاغل کار میکنند، برخی هم به استقلالی نسبی رسیدهاند، راهشان را جدا کرده و کسبوکار خود را راه انداختهاند.
معصومه اسماعیلی یکی از زنان هنرمند این محله و متولد سال ۶۱ است. سال گذشته به فکر یادگرفتن یک مهارت جدید افتاد. او ازطریق یکی از دوستانش از کلاسهای ساخت زیورآلات که در مسجد محله برگزار میشد، باخبر شد.
در این کلاسهای رایگان ثبت نام کرد و خیلی زود متوجه شد که به این هنر علاقهمند است و از پس آن برمیآید؛ «قدیمترها به فکر کار و اشتغال نبودم. بعداز تمامشدن درس و مدرسه در بسیج محله عضو شدم و کارهای جهادی را شروع کردم. مدتی هم خادم حرم بودم. سال پیش، اما به فکر کسب درآمد افتادم و ساخت زیورآلات را یاد گرفتم تا استقلال مالی داشته باشم.»
حالا در خانه مرضیه به گفتوگو نشستهایم. معصومه داستان حرفهاش را تعریف میکند و در همان حین دستبندهای رنگارنگی را که ساخته است، نشانمان میدهد. نخ، مهره و دیگر ابزار را از کلیفروشهای شهر تهیه کرده و بعد هم مشغول کار شده است.
در همان کلاسها هم مورد تشویق مربیها قرار گرفته و انگیزهاش چندبرابر شده است. ساخت دستبند را که یاد گرفت، بهدنبال یادگیری ساخت گیره، گل سر و... هم رفت. معصومه حالا صفحه شخصی خودش را برای فروش محصولاتش دارد. او در چند نمایشگاه و بازارچه هم شرکت کرده و فروش خوبی داشته است.
مرضیه فقط یک سال از معصومه کوچکتر است. ازدواج کرده و سالهاست که بههمراه همسرش حرفه خیاطی را در پیش گرفته است. او هم داستان خودش را تعریف میکند. بعداز تمامشدن مدرسه بهدنبال کار رفته است.
در یکی از صفحات روزنامه، اطلاعیه برگزاری کلاس آموزش چرخکاری و خیاطی را خواند و همانجا تماس گرفت و ثبت نام کرد. میاندوزی و سردوزی را آنجا یاد گرفت. تنها برخی نکات خیاطی و چرخکاری را در آن کلاسها آموزش دید، اما تصمیم گرفت که با همان اطلاعات و مهارت اندک به کارگاهها درخواست کار بدهد. کار در چند کارگاه مختلف از او یک چرخکار حرفهای ساخت. با همسرش که آشنا شد و ازدواج کرد، پیشرفتش چندبرابر شد؛ «همسرم هم خیاط بود. از او دوخت پیراهن مردانه و لباسهای زمستانی را هم یاد گرفتم. دیگر چیزی نبود که بلد نباشم.»
مرضیه با سرمایهای که جمع کرده، یک چرخ صنعتی برای خودش خریده است؛ از صاحبکارها سفارش میگیرد و در خانه لباس میدوزد. همسرش هم در کارگاه برادرش کار میکند. گاهی به کمک همسرش هم میرود و سفارشهای او را نیز آماده میکند. اما هردو یک هدف و آرزوی مشخص دارند. دلشان میخواهد که یک روز کارگاه خودشان را داشته باشند، اما فعلا سرمایه کافی ندارند؛ «هرچه تلاش میکنیم و میدویم، به جایی نمیرسیم. اما امید ما را سرپا نگه داشته است.»
مرضیه و معصومه هنرها و مهارتهایشان را به یکدیگر هم آموزش میدهند. مرضیه حالا چیزهایی از ساخت گل سر میداند، معصومه هم تاحدودی خیاطی را یاد گرفته است. اگر هرکدام در بازارچه و نمایشگاهی شرکت کنند، محصولات دیگری را هم برای فروش میبرند. این رسمی است که بین زنان این محله رواج دارد.
مرضیه میگوید: به تکتک این خانهها که بروید، زنانی را میبینید که هرکدام هنری دارند. یکی چرمدوز است، یکی فرش میبافد، یکی خیاطی میکند و.... زنان این محله یاد گرفتهاند که چطور گلیم خودشان را از آب بیرون بکشند و روی پای خودشان بایستند.
معصومه ادامه حرف خواهرش را میگیرد و میگوید: ما این مهارتها را به هم یاد میدهیم و هوای یکدیگر را داریم. همه اینجا مثل خواهر هستیم و هرطور که بتوانیم از هم حمایت میکنیم.
* این گزارش دوشنبه ۹ مهرماه ۱۴۰۲ در شماره ۵۴۸ شهرآرامحله منطقه ۵ و ۶ چاپ شده است.