نشان درجهسه نوازندگی تار را از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی داشت. از دوازدهسالگی تارزدن را شروع کرده بود. در هر شهری که بگویید، اجرا داشت و جایجای ایران را گشته بود. اما تمام این تجربیات و افتخارات ختم شده بود به جایی میان کوچهپسکوچههای خیابان شهید دهنوی، به چهاردیواری کوچکی که دیوار به دیوار خانهاش بود. آنجا در خلوت خود دوتار مینواخت، آموزش میداد و ساز میساخت.
استاد غلامحسن حداد که دو ماه پیش در هشتادوسهسالگی از دنیا رفت، در ۲۰آبان۱۳۹۸ با شهرآرامحله منطقه۶ گفتوگوی مفصلی کردهبود که با تیتر «جیگیجیگی زنده» منتشر شد. اما این روزها در نبود او، کارگاه کوچکش در محله کشاورز هنوز رنگارنگ و پرآهنگ و پابرجاست. فرزندان او حالا این کارگاه را به دست گرفتهاند و قرار است در نبود پدر آن را سرپا نگه دارند.
عکسهای او در اجراهای مختلف، لوحهای تقدیر و مقامها و... همه سرتاسر دیوار کارگاه او را پوشانده است. عروسکها کنار کارگاه جا خوش کردهاند و دوتارهای نصفهنیمه و کاملنشده روی میز دیده میشوند. فرزندان غلامحسن حداد قرار است این دوتارها را تکمیل کنند و بسازند و راه پدرشان را ادامه بدهند.
ناصر، ابوالفضل و یوسف حالا اینجا در کارگاه پدر از خاطرات او میگویند. ناصر از بقیه بزرگتر است و نوازنده و خواننده محلی. پدرش در اولین خاطرات زندگیاش حضور دارد؛ در اولین مواجهه او با موسیقی؛ «پدر به سفری چهلروزه رفته بود. من فرصت را غنیمت شمردم و در غیابش، دوتارش را از روی دیوار برداشتم و با یک نوار کاست قدیمی شروع کردم به تمرین. وقتی از سفر برگشت و دوتارزدنم را دید، از خوشحالی چشمهایش برق میزد. از آن روز به بعد نوازندگی دوتار را تخصصی به من آموزش داد.»
ابوالفضل و یوسف هم مثل ناصر نواختن و ساختن دوتار را به خوبی بلدند. ابوالفضل تعریف میکند چطور وردست پدرش صفر تا صد ساخت را یاد گرفته است. بعد هم بخش بازاریابی ماجرا را به دست گرفته و دوتارهای ساختهشده پدر را به فروش میرسانده است.
خاطراتی که از او دارند، تمامی ندارد. با تعریف آن روزها گوشه چشمهایشانتر میشود. میخواهم که از روزهای پایانی بگویند، روزهایی که نمیدانستند قرار است پدرشان را از دست بدهند. یوسف تعریف میکند که پدر سرحال و سرزنده بود، اما بهیکباره زمینگیر شد.
در بیمارستان بستری شد و دوباره بهبودیاش را به دست آورد، اما دیری نگذشت که باز در بستر بیماری افتاد و.... از آرزوها و اهداف پدرشان میگویند؛ اینکه تا همان لحظات آخر در کارگاهش به روی همه هنردوستان باز بود و آرزو داشت کارگاهش همیشه محل آموزش و یادگیری علاقهمندان به هنر باشد. پس از رفتنش پسرها تصمیم گرفتند که دیگر آرزوی پدر را تحقق ببخشند. یک گروه موسیقی سنتی تشکیل میدهند و حالا تصمیم دارند این گروه را ارتقا بدهند.
ناصر حداد این را هم اضافه میکند که به احترام ایام محرم و عزای اهلبیت (ع) حالا دست به دوتار نمیبرند؛ «پدرمان رسمی برای خودش داشت. محرم که میشد، سیمهای دوتارش را میکند و دست به تار نمیبرد. ما هم همین رویه را در پیش گرفتهایم.»