حدود 2 سال از آغاز به کار نانوایی ابراهیمی و همسرش در یکی از معابر محله کوشش میگذرد. یکی از این دو، خمیر را در تنور میگذارد و دیگری نان را خارج و در سفرههای مشتریان خود قرار میدهد. کیفیت نان و روی خوش آنها به مشتریان سبب شده هر روز به تعداد افرادی که در صف خرید نان از این نانوایی میایستند افزوده شود. ساعتی از غروب خورشید گذشته که راهی نانوایی سنگکی میشویم که به کیفیت و رعایت بهداشت در محله کوشش شهرت زیادی پیدا کرده است. در مسیر البته به دو نانوایی دیگر بر میخوریم که در زمان حضور ما نان آنها خریداری نداشت، اما برخلاف آن دو از همان ابتدای خیابان فداییان اسلام 27 شاهد صف طولانی در مقابل نانوایی ابراهیمی بودیم. در ابتدا به سراغ مشتریان این نانوایی رفتیم و درباره استقبال آنها از این نانوایی پرسیدیم. احمدی نفر اول صف ضمن ابراز رضایت از این نانوایی درباره استقبال مردم میگوید: کیفیت نان، برخورد و رعایت بهداشت در این نانوایی عالی است و همین دلایل باعث استقبال مردم شده است.
وی ادامه میدهد: نانی که میپزند به هیچ عنوان با نان دولتی نمیتوان مقایسه کرد و حتی از نان نانواییهای آزادپز نیز بهتر است.
احمدی با اشاره به نانواییهای همجوار ادامه میدهد: ملاک من برای خرید کیفیت و وجدان است برای همین به اینجا میآیم. یک روز صبح برای خرید نان آمدم، 3 نان میخواستند به من بدهند، اما وقتی دیدند کیفیتش خوب نیست آن را کنار گذاشتند و عذرخواهی کردند و گفتند خوب نشده است لطفا صبر کنید تا نان خوب از تنور بیرون بیاید.
سوپر مارکتها یکی از مشاغلی هستند که در آنها نان بستهای عرضه میشود، اما بهرامی، همسایه این نانوایی، به واسطه احترام به همسایه خود از آوردن نان بستهای خودداری کرده و مشتریانی که برای نان به او مراجعه میکنند به این نانوایی راهنمایی میکند. بهرامی البته به زمان فعالیت این نانوایی انتقاد دارد و میگوید: متأسفانه این نانوایی ساعت 20زمانی که تازه بسیاری از سر کار باز میگردند پختش به اتمام میرسد و مشتریانش با دست خالی باز میگردند، البته مقصر آقای ابراهیمی نیست، متأسفانه سهمیه آرد او کم شده است. ما برای اینکه سهمیه آرد او به قبل بازگردد یا بیشتر شود طوماری امضا کردیم اما بینتیجه بود.
پس از شنیدن تعریف مشتریان و همسایههای این نانوایی نوبت به صاحب آن رسید تا از کسب و کارش برای ما بگوید. به داخل نانوایی میرویم. محمدعلی ابراهیمی مشغول خارج کردن نان از تنور است و خاکشور همسرش نیز نان را به مشتریان ایستاده در صف تحویل میدهد. علاوه بر این دو، یک شاطر نیز خمیر را در تنور قرار میدهد.
ابراهیمی که 2دهه از عمر خود را در نانوایی سپری کرده است از گذشته و چگونگی ورودش به این شغل میگوید: سال 69تنها 15سال داشتم که همراه با یکی از دوستانم به امید خواندن درس در یک مدرسه شبانه از گناباد به مشهد آمدم و به منزل یکی از اقوام رفتم. حضور من در خانه او که یک نانوا بود باعث شد هدفم را فراموش کنم و برای کار به نانوایی ماشینی بروم. کارم تا چند سال خارج کردن نان از تنور و تمیز کردن مغازه بود و روزی 200 تومان نیز مزد میگرفتم تا اینکه ارتقای شغلی پیدا کردم و چونهگیر نانوایی شدم. کارم آماده کردن خمیر شد تا شاطر آن را در دستگاه قرار دهد. حقوقم نیز به 500 تومان افزایش پیدا کرد. در این سالها کار در چند نانوایی دیگر را تجربه کردم و به پیشنهاد دوستانم چندین بار نیز راهی تهران شدم تا در نانواییهای پایتخت کار کنم، اما هر بار به همان نانوایی اول باز میگشتم تا اینکه آنجا نیز تعطیل شد.
پس از جمع شدن این نانوایی ابراهیمی با کمک یکی از دوستانش در بخش خدمات یکی از مراکز آموزشی به مدت 12سال مشغول به کار میشود. تا اینکه از این شغل محروم میشود. در ادامه برای چرخاندن چرخ زندگی با تاکسی مشغول به کار میشود اما چرخهای تاکسی به تأمین مخارج زندگی او قادر نبودند. از طرفی فکر بازگشت به نانوایی در این سالها همیشه با ابراهیمی بوده است. او در انتها به افکارش جامه عمل میپوشاند و با فروش منزل مسکونیاش به خرید یک نانوایی ماشینی اقدام میکند.ابراهیمی درباره شروع فعالیتش در نانوایی توضیح میدهد: زمانی که این نانوایی را خریدم مشتری زیادی نداشت و اغلب مشتریانم هتلها و رستورانها بودند.شیوع کرونا باعث شد فروشم به شدت کاسته شود به همین دلیل با هماهنگی اتحادیه در عرض 3روز پخت نان ماشینی را به سنگک تغییر دادم و با دادن یک روز نان صلواتی سنگک به مردم کارم را شروع کردم. خوشبختانه خیلی زود مردم استقبال کردند و در مقابل نانوایی برای خرید نان صف تشکیل شد، البته به دلیل شکایت یکی از هم صنفهای من از سهمیه آردم کاسته شد اقدامی که باعث بروز نارضایتی در میان مشتریانم شد چرا که همان سهمیه قبلی هم پاسخگو نبود. اکنون نیز با کمک رئیس اتحادیه نانوایان که همواره به من لطف داشت برای بازگردان سهمیه آردم تلاش میکنم.
خاکشور، همسر ابراهیمی، در حالی که ما با همسرش مشغول به گفتوگو هستیم نان را از میان شعلههای آتش در میآورد و تحویل مردم میدهد. در این بین اما او یک نان را که بخش کوچکی از آن سوخته بود به مشتری نمیدهد و کنار میگذارد. او درباره دلیل اینکار توضیح میدهد: من و همسرم معتقدیم باید نان خوب به مردم بدهیم به همین دلیل اگر بخشی از یک نان خمیر یا سوخته باشد آن را به خانه خود میبریم.