خیلیها معتقدند پزشکها آدمهای متفاوتی هستند و خود را در طبقۀ اجتماعی خاصی قرار میدهند که با مردم عادی فاصلۀ زیادی دارد. اما این نگاه، نمیتواند فراگیر باشد، چراکه در همین شهر پزشکانی هستند که سالهاست با رضایت خاطر و انتخاب شخصی، به اهالی مناطق کمبرخوردار و حاشیۀ شهر خدمت میکنند و خود را تافتۀ جدا بافتهای از مردم نمیدانند.
ساکنان محلۀ خاتمالانبیا (ص) و بولوار توس، از شهروندانی هستند که ارتباط تنگاتنگی با پزشکان درمانگاه فدک دارند و به آنها اعتماد کردهاند. این اعتماد از نیت خیرخواهانه و نگاه نیکاندیش پزشکانی است که در این مرکز درمانی فعالیت دارند.
دکتر «علیرضا صفاران» یکی از این افراد است که ثابت کرده یک پزشک نیز میتواند با وجود همه دلمشغولیهایش، دل به دل مردم داده و خود را جزوی از آنان بداند. او که نایبرئیس هیئت مدیره و مسئول مالی درمانگاه فدک نیز هست، کار در حاشیۀ شهر را جذابتر میداند و علاقۀ بیشتری به خدمت در این محدوده دارد.
با وجود اینکه دکتر صفاران، مدیر کلینیک ترک اعتیاد نیز هست و از طرفی مدیریت درمانگاهی دیگر را نیز در منطقۀ سیدی برعهده دارد، اما بیشتر اوقاتش را در درمانگاه پرمراجعهکنندۀ فدک میگذراند که در جاده قدیم قوچان و در بولوار طوس ۶۴ واقع است.
دکتر علیرضا نجاران نیز یکی دیگر از پزشکان قدیمی و خوشنام این درمانگاه است که تمام همّ و غمش را در بازکردن گره کار مردم قرار داده. او ترجیح داده به جای راهانداختن مطب شخصی، در درمانگاه بولوار طوس خدمت کند تا فرصت بیشتری برای خدمت به مردم داشته باشد.
دکتر نجاران که مسئول فنی درمانگاه فدک نیز هست، پیش از حرفۀ پزشکی، معلم بوده و حالا با تمام توان و در شیفتهای متعدد، بیماران بیبضاعت را معاینه میکند و گاهی هم هزینهای از آنان دریافت نمیکند.
درمانگاه فدک غلغله است. زن و مرد، پیر و جوان و کودک بر روی صندلیهای سالن درمانگاه و حتی بخش اداریاش که مجزاست، نشستهاند. اتاقهای کوچک درمانگاه و پزشکانی که پشت میز نشستهاند و بیمارانی که یکییکی وارد اتاق شده و چشمشان به تجربۀ بالای آقای دکتر و گاهی درمان رایگانش دوخته شده، صحنهها و برداشتهای دیگری است که پیش چشم و در ذهن میآید.
دکتر علیرضا نجاران، پزشک عمومی باسابقه و کهنهکاری است که ۵۱ سال از خدا عمر گرفته. او در تمام سالهای طبابتش، مطبی باز نکرده، چراکه دوست داشته وقت بیشتری را برای بیماران بگذارد و درگیر مطبداری نشود. خودش دراینباره میگوید: «هرکس بیمار باشد و به اینجا مراجعه کند، معاینهاش میکنم. نیازمند و بینیاز فرقی نمیکند.
افرادی هستند که حتی توانایی خرید داروهایشان را هم ندارند. همه ما باید تاحد امکان، شرایطی را فراهم کنیم که آنها برای درمان، با مشکلی روبهرو نشوند. گاهی تعداد بیماران بیبضاعت بولوار طوس آنقدر زیاد است که خرج درمانگاه، بیش از دخل و درآمد آن میشود.».
از همان روزی که از دانشگاه فارغالتحصیل شد و مدرکش را گرفت با خود عهد کرد تا جایی که بتواند به نیازمندان کمک کند و زکات علمش را بپردازد. خودش خاطرات سالهای دور را اینطور مرور میکند؛ «درسم خیلی خوب بود و میتوانستم در هر رشتهای قبول شوم، اما بهخاطر علاقۀ قلبیام به تدریس، در آزمون تربیت معلم که در سال ۶۳ جدا از آزمون کنکور برگزار میشد، شرکت کردم.
رتبۀ خیلی خوبی آوردم و دو سال شاگرد اول دانشکده در مرکز تربیت معلم شهید بهشتی مشهد بودم. یکسال به منطقۀ باجگیران رفتم و درس علوم را به دانشآموزان مقطع راهنمایی یاد میدادم. اما سرانجام وسوسۀ اطرافیان مبنی بر اینکه با این استعداد، خودم را در رشتۀ پزشکی محک بزنم، سبب شد در کنکور تجربی شرکت کنم.».
نجاران در سال ۶۶ با رتبۀ ۵۹۱ در دانشگاه سراسری ارومیه و در رشتۀ پزشکی پذیرفته میشود، اما علاقهاش به تدریس باعث میشود او همزمان با تحصیل، در مدارس مختلف ارامنۀ ارومیه، به کار تدریس مشغول شود؛ «اینکار در کنار خواندن کتابهای سخت رشتۀ پزشکی، مرا از لحاظ روحی سیراب میکرد.».
او در حال حاضر نیز همزمان با خدمت در درمانگاه فدک، در دانشکدههای مختلفی مثل منتظری و ثامنالحجج (ع) به دانشجویان درس میدهد؛ «یکسال پس از تشکیل درمانگاه فدک، بهواسطۀ آشنایی با یکی از اعضای مؤسس، به این گروه پیوستم. اوایل فقط طبابت میکردم و درحالحاضر، علاوهبراینکه طبابت میکنم مسئول فنی درمانگاه نیز هستم. اگرچه در بعضی شیفتهای بیمارستانهای پاستور و دکتر شیخ هم حضور دارم، اما بیشتر وقتم را برای درمانگاه فدک و بیمارانش گذاشتهام.».
«روستاییهای شریفِ شهری شده» تعبیری است که دکتر نجاران، برخی از اهالی قدیمی جاده قدیم قوچان را با این عنوان، خطاب میکند. او در توصیف محلهای که سالهاست در آن خدمت میکند، میگوید: «اینجا روستاییانی زندگی میکنند که کمبودهای روستا آنها را بهسمت شهر کشانده و الان نه شهری هستند و نه روستایی.
گاهی عدهای به اشتباه تصور میکنند که اینجا پاتوق جرم و بزهکاری است در صورتی که انسانهای شریفی در این منطقه و محدوده زندگی میکنند که هنوز صداقت و وفاداریشان دستخوش تکلفهای شهرنشینی نشده است.». دکتر در ادامۀ حرفهایش از یکی از بیمارانش یاد میکند و میگوید: «هر پزشکی مریضهای خاص خودش را دارد.
من هم بیمارانی دارم که اصرار دارند فقط پیش خودم بیایند و گاهی که حال جسمیشان بد است، صبر میکنند تا شیفتم برسد و به من مراجعه کنند. یکی از آنها بتول خانم، پیرزنی از همین اهالی بولوار طوس بود. همیشه دلش میخواست برایش داروهای زیاد بنویسم.
من هم برایش داروهای تقویتی مناسب وضعیتش مینوشتم و او آنها را بهطور رایگان از داروخانه میگرفت. مدتی از او بیخبر ماندم و بعد متوجه شدم که از دنیا رفته است. پاسخ خوبی و وفاداری، خوبی است. من هم در مراسم او به رسم ادب و احترام و وفاداری شرکت کردم.».
نجاران معتقد است هیچ کار نیکی بیجواب نمیماند و ثمرۀ اینکارها را آرامش میداند و البته توصیهای هم برای جوانهایی دارد که میخواهند پا به رشتۀ پزشکی بگذارند: «اگر روحیۀ حساسی دارید، وارد این رشته نشوید، چون در این رشته نه نگاه کاسبکارانه پذیرفته است و نه احساسی. احساساتیبودن، پزشک را درگیر مسائل شخصی بیماران میکند و ماهیت حرفۀ پزشکی را گاهی تحتالشعاع قرار میدهد.».
معاینۀ چهل بیمار در هر روز، کار سادهای نیست، گپ و گفت با آنها یک طرف و تشخیص و درمان بیماری طرف دیگر ماجراست. او از میان خاطرات سالهای طبابتش، از این ماجرا یاد میکند: «در بحبوحه و اوج قتلعام مردم بیگناه به دست عبدالمالک ریگی، مریضی همراه پسرش به من مراجعه کرد. هر دو لباس بلوچی داشتند.
به آنها گفتم دستتان را بزنید بالا. در همین لحظه خودکار از دستم افتاد و من خم شدم. به محض اینکه سرم را بالا گرفتم با صحنۀ عجیب و خندهداری روبهرو شدم. پدر و پسر به حالت تسلیم دستهایشان را بالای سرشان گرفته بودند. آنها میگفتند که بیشتر مردم به چشم مظنون به ما نگاه میکنند و ما فکرکردیم شما هم به ما شک بردهاید و برای همین به ما گفتید دستها بالا. در صورتی که مقصود منِ پزشک این بود که آستینهایتان را بالا بزنید تا فشار خونتان را بگیرم!».
دکتر علیرضا صفاران، پزشک ۵۵ سالۀ درمانگاه فدک است که یکی از اعضای مؤسس آن نیز بوده و در حال حاضر مدیر مالی و نایب رئیس هیئت مدیرۀ درمانگاه است. قصۀ زندگی این پزشک و اینکه چطور سر از رشتۀ پزشکی درآورده و برای طبابت به بولوار طوس آمده، شنیدنی است. قصهای که اینطور بر زبان میآورد: «نوجوان که بودم، کنجکاوی عجیبی داشتم که در بدنم چه میگذرد.
بهشدت به درس زیستشناسی علاقهمند بودم و همیشه نمرۀ ۲۰ کلاس را از این درس میآوردم. این علاقۀ عجیب، مرا بهسمت رشتۀ پزشکی سوق داد. رشتهای که مثل حالا تکنولوژی تا این حد، به کمکش نیامده بود و دانشجویانش هم درگذشته به نظر من، درسخوانتر و دقیقتر بودند.».
دکتر جوان، طرحش را در شهرستان اسفراین میگذراند و پس از اتمام طرح، برای مدتی طولانی، همانجا اقامت و طبابت میکند؛ «شهروندان اسفراینی من را در طبابتم، خیلی قبول داشته و اعتقاد پیدا کرده بودند که تشخیصهایم درست است و داروهایی که تجویز میکنم، حالشان را خوب میکند.
نمونۀ بارزش پیرزنی بود که با ضایعات تاولمانند، به من مراجعه کرد. خودش میگفت اینها تاول معمولی است و به او پماد بدهم. اما تا تاولها را دیدم، متوجه شدم عادی نیستند و نیاز به درمان تخصصی است. ویزیتش را پس دادم و گفتم حتماً مشهد برود.
او در بیمارستان قائم ۱۵ روز بستری شد و پزشک متخصص تشخیص داد که بیماری مربوط به نقص سیستم ایمنی اوست و بعد از مداوای نسبی و بهبودی، جزو بیمارانی شد که هر ماه به مطبم میآمد. بار آخری که آمد، هیچوقت فراموش نمیکنم. گفت آقای دکتر! من دارو نمیخواهم.
آمدهام شما را ببینم و بمیرم. من هم با او شوخی کردم و داروهایی نوشتم و گفتم برو اینها را بگیر و بعد بمیر. چند دقیقه بعد سر و صدای بیرون اتاق من را متعجب کرد. پیرزن توی راهرو دچار ایست قلبی شدو از دنیا رفت.».
حساسیت حرفۀ پزشکی، موضوعی است که از نگاه خیلیها دور نیست. دکتر صفاران نیز به همین نکته اشاره کرده و میگوید: «گاهی هم مریضی پیش ما میآید که مداوایش مثل تیغ دولبه است و ریسک بزرگی دارد. مثلا پسر جوانی که سالها پیش بهخاطر اصابت ضربۀ چاقو، عضلات زیر ساعدش پاره شده بود، به من مراجعه کرد.
هرچه اصرار کردم بیمارستان برود و جراحی شود، حاضر نشد. میدانستم که اگر درمانش نکنم، دستش عفونت شدید پیدا کرده و حتی ممکن است به قطع عضو وی منجر شود. بههمینخاطر رسیک کرده، عضلاتش را دوختم و خدا را شکر حال بیمار خوب شد.».
نگاه دکتر صفاران به بیماران، بهعنوان پزشکی که سالهاست در منطقۀ کمبرخوردار خدمت کرده، اینگونه است؛ «الان که درگیر کار مدیریتی درمانگاه هستم، ولی قبلا که همینجا طبابت میکردم، برایم فرقی نداشت بیمار چه عقیدهای دارد و از چه سطح فرهنگی برخوردار است. گاهی برای برخی مریضها که صرفاً بیماریشان جسمی نیست و نیاز به گوش شنوایی داشتند، وقت میگذاشتم.».
با اینکه مدیر مرکز ترک اعتیاد و مدیر درمانگاهی در منطقۀ سیدی نیز هست، اما به درمانگاه فدک و منطقۀ طوس، تعلق خاطر خاصی پیدا کرده که مهمترین علتش را مراجعات متعدد اهالی و اعتماد آنان به پزشکان درمانگاه فدک میداند.