کد خبر: ۴۵۷۲
۰۶ اسفند ۱۴۰۱ - ۱۴:۰۰

سمساری‌های سیدرضی پررونق‌تر از بازار کالای نو

آن زمان که دایی‌ام عتیقه‌فروشی زد، من جوان و تازه‌کار بودم و مبل‌فروشی دایر کردم، اما بعد که دیدیم بازار سمساری بهتر است، وارد این کار شدیم.

هیچ وقت زمانی‌که از کنار سمساری‌های حاشیه ابتدای سیدرضی رد می‌شدم، گمان نمی‌کردم بازار مهم و شناخته‌شده‌ای باشد، اما حالا که با کسبه آن صحبت می‌کنم، می‌بینم این بازار به ظاهر کهنه و رنگ‌ورورفته، نه‌تن‌ها در مشهد، بلکه بین بعضی از شهر‌های دیگر شناخته شده است. یکی از مشتری‌های ثابت آن مغازه‌داران استان سیستان‌وبلوچستان هستند. سایر شهرستان‌ها هم هرکدام هرازچندگاهی خرید و فروشی از اینجا دارند.

از کم‌درآمدترین تا پول‌دارترین اقشار جامعه اینجا رفت‌وآمد می‌کنند. دانشجو‌ها و زائران هم پای ثابت آن هستند. آن دسته از اهالی منطقه ۱۱ و دیگر مناطق که باغ‌ویلا دارند نیز برای خرید لوازم خانگی باغ‌هایشان سری به این بازار می‌زنند. خیریه‌ها از دیگر مشتری‌های آن‌ها هستند. خلاصه اینکه در این بازار، از همه گروه آدم رفت‌وآمد دارد و رونق آن فراتر از چیزی است که در ظاهر دیده می‌شود.

کهنه بازار ۲۱ ساله

قدمت این بازار به سال‌۷۹ برمی‌گردد. آن زمان فردی به نام آقای عبداللهی یک مغازه عتیقه‌فروشی در اینجا دایر کرد و چند ماه بعد آن را به سمساری تغییر داد. در‌واقع عبداللهی اولین سمساری این محل بوده، اما به گفته کسبه‌های فعلی، او چند سال پیش به کشور آلمان مهاجرت کرده است. بعد از عبداللهی، طاهریان و ایراندوست، از قدیمی‌تر‌های این بازار هستند. طاهریان حالا سن و سالش زیاد شده و به قول معروف خانه‌نشین است، اما سه پسرش از ابتدای دهه ۸۰ وارد این بازار شده‌اند و همچنان فعالیت می‌کنند.

امیر طاهریان که متولد ۱۳۵۵ است و از بیست‌سالگی در این بازار حضور دارد، می‌گوید: سال ۷۹ که آقای عبداللهی آمد، پل سیدرضی را تازه ساخته بودند. خیابان هم آسفالت بود، اما رفت‌وآمد چندانی نداشت و بیشتر خانه‌ها ویلایی بود.
او پایش را به زمین مغازه‌اش می‌زند و می‌گوید: همین‌جایی که الان ما هستیم، حیاط خانه مسکونی بود که تجاری شده است.

به گفته او بازار آن زمان خوب بوده و رونق داشته است؛ به‌همین‌دلیل به‌مرور افراد دیگری هم در این محل مغازه سمساری دایر کرده‌اند. آن زمان در خیابان ارگ و کوچه نور (دروازه قوچان) نیز بازار سمساری بوده، اما در این محدوده شهر، اولین بازار سمساری همینی است که در ابتدای بولوار سیدرضی دایر شده و تاکنون هم پابرجا مانده و نزدیک‌ترین بازار سمساری برای اهالی وکیل‌آباد، قاسم‌آباد، الهیه، بولوارمعلم و... است.

علی ایمانی، خواهرزاده آقای عبداللهی است. او تعریف می‌کند: آن زمان که دایی‌ام عتیقه‌فروشی زد، من جوان و تازه‌کار بودم و مبل‌فروشی دایر کردم، اما بعد که دیدیم بازار سمساری بهتر است، وارد این کار شدیم.

او ادامه می‌دهد: آن زمان مشتری گذری زیاد بوده است و بار را روی ماشین درحالی‌که هنوز وارد مغازه نشده بود، می‌خریدند. البته بازار اکنون هم خوب است، ولی به پای آن موقع نمی‌رسد.

سمساری‌های سیدرضی پررونق‌تر از بازار کالای نو

 

واسطه‌گری بین پولدار‌ها و کم‌درآمد‌ها

اپلیکیشن‌ها وسایت‌های اینترنتی و خرید‌وفروش‌هایی که در چند سال اخیر در شبکه‌های مجازی انجام می‌شود، روی شیوه کار این بازار تأثیر گذاشته است و حالا بسیاری از آن‌ها مرتب این سایت‌ها را بررسی می‌کنند و حتی خودشان برای فروش جنس‌هایشان در همین فضا‌های مجازی آگهی می‌دهند.

از قوانین نانوشته‌ای که بین سمساری‌ها رواج دارد، یکی این است که وقتی جنس برقی مثل لباس‌شویی را می‌فروشند تا بیست‌روز مشتری مهلت دارد که اگر از آن ناراضی بود، برگرداند. برای قیمت‌گذاری هم گرچه سلیقه‌ای انجام می‌شود، عرف بر این است که هر جنسی را به ۴۰ تا ۵۰‌درصد قیمت نوی آن می‌خرند و با ۷۰‌درصد قیمت نو می‌فروشند.

علی یوسفی که از سال‌۸۴ در اینجا مغازه دایر کرده است و جزو قدیمی‌های آن به شمار می‌رود، درباره‌اش چنین می‌گوید: ما با همه گروه آدم سروکار داریم؛ از کم‌درآمدترین گرفته تا پولدارترین آن‌ها. جوان و پیر هر دو مشتری ما هستند. پولدار‌ها برای تعویض اثاثیه منزل سراغمان می‌آیند و اقشار کم‌درآمد هم که امکان خرید جنس نو را ندارند، برای خرید اجناس دست دو می‌آیند.

در‌واقع ما واسط بین این دو قشر هستیم. به گفته او اکنون که شرایط مالی مردم سخت‌تر شده است، خیلی‌ها برای تهیه جهیزیه سراغ سمساری‌ها می‌روند. البته خیریه‌ها هم با آن‌ها ارتباط دارند و برای تهیه اثاث زندگی یا جهیزیه از این مغازه‌ها خرید می‌کنند.

بازار سمساری‌های سیدرضی بین زائران هم شناخته‌شده است و به‌ویژه آن‌هایی که در شهر مشهد خانه می‌خرند، برای تهیه وسایلی مانند فرش، گاز، یخچال، مبل، تلویزیون و‌... سری به این بازار می‌زنند. دانشجو‌ها هم اول که خانه اجاره می‌کنند، بعضی وسایل مورد‌نیازشان را از سمساری‌ها تهیه می‌کنند. بعد هم که درسشان تمام می‌شود و می‌خواهند به شهرشان بازگردند، همان وسایل را می‌آورند و مجدد به خود سمساری‌ها می‌فروشند.

یوسفی، این بازار را بازاری شناخته‌شده در مشهد و برخی شهر‌های دیگر می‌داند و می‌گوید: ما از شهر‌های دور و نزدیک مشتری داریم؛ زاهدان، زابل، تربت، بجنورد، نیشابور و‌...حتی بعضی‌ها که در شهرستان هستند، از آنجا زنگ می‌زنند و کالایشان را به ما می‌فروشند و با ماشین می‌فرستند.

خرید و فروش‌های غم‌انگیز

در حال گفتگو هستیم که پیرمردی وارد مغازه می‌شود و قصد خرید تلویزیونی برای دوربین‌های باغش را دارد. از آنجایی‌که تلویزیون فعلی‌اش تصویر را برفکی نشان می‌دهد، می‌خواهد آن را با یکی بهتر جایگزین کند. بعد هم درباره قیمت لباس‌شویی‌ها سؤال می‌کند. یوسفی توضیحاتی درباره اجناس به او می‌دهد و پیرمرد می‌رود تا بقیه مغازه‌ها را ببیند.

یوسفی روی بخاری خاموش و فروشی کنار مغازه می‌نشیند و صحبت‌هایش را این‌طور ادامه می‌دهد: متأسفانه مردم نگاه خوبی به سمسار‌ها ندارند. در برنامه‌های تلویزیون هم همیشه سمسار‌ها را افراد سودجو و منفعت‌طلب نشان می‌دهند؛ درحالی‌که این‌طور نیست و بین همه اقشار خوب و بد داریم. بعد با دست، یکی از کسبه را که در‌حال قدم‌زدن مقابل مغازه‌اش است، نشان می‌دهد و می‌گوید: این فرد که از همکاران ماست، تحصیلات دانشگاهی دارد. حتما در گزارشتان بنویسید که بین سمسار‌ها هم آدم‌های حلال‌خور و تحصیل‌کرده داریم.

او چشم‌پاکی را یکی از شرط‌های موفقیت در این شغل می‌داند و می‌گوید: ما وارد منزل و حریم خصوصی افراد می‌شویم؛ برای همین وقتی مشتری ببیند با یک آدم چشم‌پاک طرف است، مشتری دائم ما می‌شود.

به گفته او، یکی از خطرات و مشکلاتی که در این حرفه وجود دارد، اجناس سرقتی است؛ به‌همین‌دلیل کسبه باید حواسشان باشد که جنس را از چه کسی خریداری می‌کنند تا دچار دردسر‌های بعدی نشوند.

یوسفی شغلشان را پر از خاطرات خوب و بد می‌داند و می‌گوید: وقتی در منزلی می‌رویم که قصد فروش اجناس با هدف گرفتن جنس نو و جدید را دارند، همه خوشحال هستند و ما هم با خیال راحت خرید می‌کنیم، اما در این بین مشتری‌هایی هم داریم که از سر ناچاری اثاثشان را می‌فروشند؛ به‌عنوان مثال چند سال پیش یک مشتری خانم داشتم که سرپرست خانواده بود. بیماری سرطان داشت و برای تأمین هزینه عملش می‌خواست بسیاری از وسایلش را بفروشد. موقع تلویزیون که رسید، بچه‌اش برای اینکه آن را نفروشد، آن‌قدر گریه کرد که دلم خون شد. پولش را دادم، اما تلویزیون را برنداشتم.

او یاد مرحوم حاجی سیدمجتبی هاشمیان می‌کند و می‌گوید: خدا رحمتش کند؛ مدیر یکی از کارخانه‌های معروف بود. خیلی وقت‌ها می‌آمد در مغازه من می‌نشست و هر وقت می‌دید مشتری‌ای می‌آید که دستش تنگ است، پول جنسش را او حساب
می‌کرد.

به گفته او یکی از جا‌هایی که می‌توان نیازمندان واقعی را شناخت و به آن‌ها کمک کرد، در مغازه‌های سمساری است.

کلمات کلیدی
ارسال نظر