نوشتن و پژوهش برایش آرامش، انگیزه و امید به آینده است. نویسندگی و ترجمه متون دینی برای او غرقشدن در دریای بیکرانی از تجربههاست، تجربههای شیرین و تکرارنشدنی. از محمدهادی زاهدی سخن میگوییم که از فعالان عرصه فرهنگی آستان قدس رضوی است و از سردبیران موفق سالهای پیشین مطبوعات خراسان محسوب میشود.
کسی که حالا مدیریت مرکز اسناد و مطبوعات آستان قدس رضوی را برعهده دارد و برای تعالی فرهنگی شهر و کشورش میکوشد. غار تنهاییاش گوشه دنجی روی پشت بام خانه است که با میز کار و تعدادی مبل و گلدانهای سرسبز تزیین شده و فضایی آرامشبخش را برای نوشتن مهیا کرده است.
نوشتن علاقهای است که باعث ترک تحصیلش از دکترای تاریخ میشود. زمانی که شروع به نوشتن میکند از تمام عالم و آدم رها میشود. میگوید: «در فضایی که متعلق به خودم است، غرق میشوم و سر ذوق میآیم. نویسندگی تجربه بسیار شیرینی است چرا که در دریای بیکرانی غوطهور میشوم که هر لحظه آن تجارب بینظیری دارد و هر لحظه اتفاقات شیرین و خاصی میافتد. شاید برای نوشتن یک مطلب چندبار آن را پاره کرده و دور بریزیم. اما همین تکرارها و ممارستها خیلی شیرین، خواستنی و جذاب است.
حال اگر کسی این نوشتهها را دید، خواند، استفاده کرد و بهره برد که خودش نور علی نور است. وقتی میبینم کتابی مورد استقبال قرار گرفته هر چند که قربه الی ا... نوشته شده و قربه الی الله هم چاپ شده است، خوشحال میشوم. یا روزهای زیارتی مثل عرفه وقتی کتابم را در دست جمعیتی میبینم که در حرم مطهر حضور دارند اگر ذرهای از ثواب آن به روح پدر و مادرم برسد اجر آن را خیلی بیشتر از آنچه فکر میکنم، دریافت کردهام.»
با اینکه کتاب و کتابخوانی شرایط مساعدی در کشور ما ندارد، وقتی کتابی چاپ میشود و مورد استقبال مخاطبان قرار میگیرد، انرژی و انگیزه مضاعف میگیرد تا باز هم کتاب جدیدی بنویسد. زاهدی میگوید: «نوشتن کار پرزحمت و کمبهره یا بهتر است بگویم از نظر مالی بیبهره است. اگر کسی به درآمد و عایدی آن فکر میکند نباید سمت نویسندگی بیاید. ولی آنچه به آدم انرژی، انگیزه و نشاط میدهد همین مورد توجه قرار گرفتن کتاب است.»
آفتاب روی موزاییکهای پشت بام پهن است اما اتاق کار نویسنده و مترجم محله رازی خنک و فضایی دلنشین برای گفتوگو دارد. کتابهایی که ترجمه کرده و نوشته را روی میز چیدهاند. نوشتن را از دوران نوجوانی و جوانی دوست داشته است. کمی از کودکی میگوید. از سال 1346 که با کلی نذر و نیاز مادر و پدر بعد از سه خواهرش به دنیا میآید. پدر مرحومش پشت یکی از کتابهای خانه نوشته تولد محمد هادی نورچشمیام در تاریخ دوشنبه 9خرداد 1345 اما شناسنامه را 9ماه بعد صادر میکنند. میگوید: «آنزمان رسم بوده پسرها کمی برای سربازی بزرگتر شوند و بعد برای خدمت بروند.»
بعد از او هم برادرش به دنیا میآید. به رسم خانواده بعد از دوران ابتدایی و با خواست پدر و همچون پدر و پدربزرگ مرحومش به حوزه علمیه فردوس میرود تا درس طلبگی بخواند که همزمان میشود با انقلاب1357. تا سال64 در حوزه علمیه فردوس زیر نظر استادانی که به آنها ارادت خاصی دارد درس میخواند.
آقای زاهدی میگوید: «خوشبختانه در مدت حضورم در حوزه علمیه فردوس در خدمت استاد مرحوم آیتالله علیزاده یزدی بودم که مردی وارسته و بزرگ بود. آنزمان عضو مجلس خبرگان و امام جمعه فردوس بودند و خودشان هم از شاگردان استاد مرحوم آیتالله میرزا جواد آقا تهرانی بودند. سالهای خوبی را پشت سر گذاشتم و درس اخلاق و زندگی از ایشان آموختم.»
سال64 به مشهد میآید و درس حوزه را تا سطوح عالی ادامه میدهد و هشتسال هم درس خارج فقه و اصول را میخواند. از همانزمان به نوشتن علاقه داشته و همزمان با تحصیل کارهای پژوهشی انجام میداده است. سال66 حوزه علمیه مشهد فراخوان مقالهای با موضوع مهدویت میدهد.
مقالهای که نوشتم مورد توجه مرحوم آیتالله مصباح قرار گرفت و از من دعوت کردند تا به حضورشان بروم
آقای زاهدی میگوید: «مقالهای که نوشتم مورد توجه مرحوم آیتالله مصباح قرار گرفت و از من دعوت کردند تا به حضورشان بروم. ابتدا که من را دیدند باور نمیکردند که محمدهادی زاهدی هستم و بارها از من پرسیدند خودت هستی. بعد هم اندازه یک گاری کتاب به من هدیه دادند و من را تشویق کردند تا کارم را در حوزه نوشتن و مطالعه کتابهای دینی ادامه دهم. همزمان تحصیلم را در دانشگاه آزاد و در رشته تاریخ شروع کردم.»
«چشمههای بهشت»، «شهادت نامه امام حسین(ع) و شهیدان کربلا»، «صحیفه سجادیه»، «آی همسایه ماه باید شد»، «یک قمقمه دریا» و کتابهای دیگرش را نشان میدهد و میگوید: «کتاب «چشمههای بهشت» گزیده عیون اخبار الرضا(ع) است. عیون اخبار الرضا(ع) یکی از منابع معتبر کهن شیعه برای شناخت امام رضا(ع) است که شیخ صدوق آن را در دو جلد و به زبان عربی نوشته است.
گزیدهای از این کتاب را به زبان امروز ترجمه و در اختیار مخاطبان قرار دادم. خوشبختانه استقبال خوبی از این کتاب شد و یکی از منابع کتابخوانی سال گذشته جشنواره بینالمللی امام رضا(ع) بود.»
«شهادت نامه امام حسین(ع) و شهیدان کربلا» تاریخ زندگانی امام حسین(ع) را در روزهای پایانی عمر مبارکشان روایت میکند که بر اساس منابع معتبر و قدیمی است.
او میگوید: «چون در داستان کربلا تحریفات زیادی وجود دارد به دنبال اصل ماجرا بودم و از منابع معتبر و قدیمی متعلق به قرن دوم و سوم هجری استفاده کردم.»
ترجمه روان و دلنشین «صحفیه سجادیه» و «دعای عرفه» و زیارتنامهها بخشی دیگر از فعالیتهای محمد هادی زاهدی در حوزه ترجمه است. «آی همسایه، ماه باید شد» مجموعه شعرهای سپید و نیمایی است که زاهدی با موضوع امام رضا(ع) سروده است.
چون در داستان کربلا تحریفات زیادی وجود دارد به دنبال اصل ماجرا بودم و از منابع معتبر و قدیمی متعلق به قرن دوم و سوم هجری استفاده کردم
«یک قمقمه دریا» نیز صد قصه و نکته از زندگی امام رضا(ع) است که مورد توجه ویژه مخاطبان قرار گرفته است. پشت جلد این کتاب که تصویر دو ماهی سرخ را نشان میدهد نوشته است؛ آینهای جیبی در برابر خورشید گذاشتهام/ قمقمهای از آب دریا پر کردهام/ نقطهای آبی از شرقیترین کرانه آسمان ترسیم کردهام/ یا برگ سبزی از باغهای بهشت.
بیش از 14سال است که ساکن محله رازی است. از او درباره فضای فرهنگی منطقه10میپرسم. معتقد است این منطقه ترکیب جمعیتی خوبی دارد که بخش بزرگ آن را نوجوانان و جوانان تشکیل میدهند و باید کارهای فرهنگی جدیتری برای آنها انجام داد. آقای زاهدی میگوید: «متأسفانه کتابخانه بزرگ و پروپیمانی اینجا نداریم، با اینکه ساختمان مرکزی دانشگاه آزاد اسلامی در این منطقه است اما اینجا را به فضای دانشگاهی نمیشناسند. باید تبلیغات بیشتر و مؤثرتری برای منطقه داشته باشیم.»
محمد هادی زاهدی معتقد است که باید علاوهبر خوانش متن اصلی کتابهای دینی و مذهبی متن فارسی را نیز خواند تا معنای دقیق آن به جان و دل مخاطب بنشیند. میگوید: «چه خوب است سخنانی را به زبان آوریم که حضرت علی(ع) یا امام سجاد(ع) یا سایر ائمه(ع) بیان کردهاند اما باید متن را درک کرد و دانست که ائمه(ع) درباره چه چیز صحبت میکنند وقتی متن دعا ترجمه و به زبان امروز خودمان نزدیک باشد گویی با خداوند سخن میگوییم.
به طور مثال اگر صفحه 12مقدمه کتاب صحفیه سجادیه را ببینید بخشی از ترجمه سخنان این امام معصوم را آوردهام که میگویند: خداوندا از تو معذرت میخواهم که در حضور من به کسی ستم کردهاند و من از یاری ستمدیده دریغ کردهام. در متن فارسی مخاطب به راحتی با دعا ارتباط میگیرد. چه خوب است همزمان یا بعد از خواندن متن عربی معنای فارسی آن را نیز بخوانیم. البته گاهی ترجمه بسیار پیچیده یا واژه به واژه است و مخاطب ارتباطی با متن برقرار نمیکند.»
یکی از مهمترین دغدغههایش ترجمه متون دینی به زبان امروزی است. میگوید: «هرچند در این زمینه کارهای زیادی انجام شده است و برخی منابع ترجمههای شیرین، روان و دقیقی دارند اما هنوز بسیاری از متون دینی و کهن ما ترجمه نشده است. در کشورهای مختلف برای ترجمه کتابهایی مثل مثنوی، غزلیات حافظ و... به متن عربی و فارسی کاری ندارند و مخاطب به زبان خودشان همان چیزی را میخواند که سعدی گفته است.
«بنی آدم اعضای یک پیکرند» را همانگونه درک میکنند که ما درک و دریافت میکنیم و اینچنین است که به سازمان ملل میرود و از آن استفاده میشود. این تعامل و این سبک ترجمه در دعاها کم اتفاق افتاده است. مثلا دعای کمیل هر هفته شبهای جمعه توسط بسیاری از خانوادهها خوانده میشود ولی به زبان عربی.
شاید خیلی از مخاطبان متوجه معنای آن نشوند در حالی که میتوان کنار متن عربی ترجمه آن را نیز خواند و ارتباط جدیتر و عمیقتری با دعا برقرار کرد. درباره قرآن کریم هم همینطور است شاید از هر 10کلمه معنای دو واژه را درک کنیم درحالیکه ترجمه کمک زیادی به فهم ما میکند. ضعف ترجمه درباره متون دینی در کشور ما وجود دارد.»
محمد هادی زاهدی معتقد است مراکز زیادی برای ترجمه متون وجود دارد اما کافی نیست. میگوید: «تا کار معیشت نویسنده بسامان نشود، نمیتوان انتظار داشت کسی برای آموزش و یادگیری اینکار بیاید. در حال حاضر ترجمه فیلمهای مختلف در کشور ما درآمد بیشتری از ترجمه کتاب دارد. تا زمانی که بازار کتاب و اقتصاد نشر ما به این شکل باشد طبیعتا نمیتوان انتظار داشت این عرصه مورد توجه قرار گیرد، مگر کسانی که دلی کار میکنند یا در کنار ترجمه حرفه دیگری دارند.»
آقای زاهدی خاطرهای از روزهای کاری اش در روزنامه خراسان را روایت میکند و میگوید چطور باید یک خبرنگار با اشکها و لبخند مردم همراه شود تا روایت روشنی از شادی و دردهایشان را نشان دهد: «اولین روزهای کارم در روزنامه خراسان بود و قرار بود در سرویس فرهنگی و اجتماعی کار کنم، یعنی خودم علاقه داشتم که در این دو گروه باشم. صفحه حوادث نیز در همین گروه بود و سرویس مستقلی نداشت.
خبرنگار و نویسنده صفحه حوادث هم آقای توپریز بود، مردی نازنین دوستداشتنی و کاربلد. به من گفت که میخواهم بروم دادگاه تو هم میآیی؟ گفتم: بله برویم. برای اولین بار دادگاه را از نزدیک میدیدم آن هم دادگاهی که پروندهای مربوط به قتل را بررسی میکرد. قاتل و خانواده مقتول و داستانهای روحآزاری که در این دادگاهها هست مرا که آدم صلحجو و دلنازکی بودم بهشدت تحت تأثیر قرار داد بهطوریکه تا چند روز بعد صدای گریه بستگان مقتول در گوشم بود و آرامش را از من گرفته بود.
روزنامهنگار باید با درد و درمان با اشک و لبخند روبهرو شود تا بتواند تصویری روشن از آن به نمایش بگذارد
چند روز بعد آقای توپ ریز گفت: میآیی برویم دادگاه؟ گفتم: نه من دیگر به اینجاها نمیآیم. آقای توپریز لبخندی زد و گفت: برای اینکه روزنامهنگار خوبی بشوی باید با زخمها و دردها روبهرو شوی. مثل یک دکتر که با بیمار روبهرو میشود تا او را درمان کند. یک دکتر میتواند بدون رویارویی با بیمار دردش را درمان کند؟ و این یک جمله کلیدی و اولین درس برای من تازهکار بود که از ایشان آموختم روزنامهنگار باید با درد و درمان با اشک و لبخند روبهرو شود تا بتواند تصویری روشن از آن به نمایش بگذارد.»
بخش از رزومه کاری او در دهه70 و 80 به فعالیت در روزنامههای خراسان، شهرآرا و قدس برمیگردد که در همه آنها سردبیر بوده و برای ارتقای فضای خبری و فرهنگی شهر تلاش کرده است. او مهمترین چالش امروز روزنامهها را شبکههای مجازی میداند و میگوید: «روزنامهها امروز با ابرچالشی جدی روبهرو هستند که شبکههای مجازی و اجتماعی است. شبکههای اجتماعی بهطور غیراصولی و با کمترین دانش و اطلاعات درباره کار رسانه، اخبار و اطلاعات را در جوامع منتشر میکنند.
وقتی در روزنامه مطلبی نوشته میشود نویسنده خبر مشخص است و با یک شخص حقیقی طرف هستیم. میتوان نقد، نظر یا قدردانی را درباره مطلب به گوش نویسنده برسانیم و دردسترس است. ولی در شبکههای اجتماعی، کانال و گروه اصلا نمیتوان شخصیت حقیقی و حقوقی را پیدا کرد بهویژه کسانی که در ایران نیستند. نمیتوان کاری کرد حتی اگر تکذبیه بزنیم، هیچ نتیجهای ندارد.»
او ادامه می دهد: «رسانه یک دانش است. باید دانست چه چیزی خبر و چه چیزی ضدخبر است باید با معیارهای خبر و گزارش آشنا باشیم. نمیشود صفحهای بزنیم و بگوییم درصدد اطلاعرسانی هستیم. متأسفانه سرعت این فضا بسیار زیاد است. هرگاه اتفاقی در گوشهای از جهان میافتد بهسرعت پخش شده و همه از آن خبردار میشوند. حتی روزنامههای پرسابقه دنیا نیاز به 24ساعت وقت برای انتشار آن دارند. بنابراین روزنامهها دیگر در عرصه خبر قدرت گذشته را ندارند و مردم از همین شبکهها این اطلاعات را دریافت میکنند.
برای برونرفت از این شرایط روزنامه باید به خبر، تحلیل را هم اضافه کند تا برای مخاطب جذابیت داشته باشد. طبیعتا روزنامههایی که در خراسان وجود دارند همچون روزنامههای دیگر کشور با این چالش روبهرو هستند. ظرفیت روزنامهنگاری مشهد و خراسان کمنظیر است.
خراسان از قدیم هم در عرصه روزنامهنگاری فعال بوده است از زمان مرحوم ملکالشعرای بهار و قبل از آن در خراسان روزنامه داشتهایم. روزنامهنگاری همواره در خراسان شاخص بوده است و آدمهای شاخصی هم در این عرصه فعالیت کردهاند. این ظرفیت به نظر من باید همچنان تقویت شود. همانطور که گفتهاند: «سخن گفتن نه آسان است اینجا/ عزیز من خراسان است اینجا» نمیشود به راحتی و بدون مطالعه اینجا صحبت کرد.»
محمد هادی زاهدی بهجز کار در مطبوعات مختلف مشهد در حرم مطهر و بخشهای مختلف فرهنگی آستان قدس رضوی نیز فعال بوده است. مسئول اداره امور فرهنگی معاونت تبلیغات و امور فرهنگی و مدیریت پژوهش و برنامهریزی، رئیس سازمان کتابخانهها، موزهها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی بخشی دیگر از رزومه کاری اوست. در حال حاضر هم مدیریت مرکز اسناد و مطبوعات آستان قدس رضوی را برعهده دارد.
زاهدی میگوید: «مرکز اسناد آستان قدس یکی از مراکز قدیمی و معتبرترین مرکز اسنادی کشور است و از ششقرن قبل سند دارد این اسناد شامل سندهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی است. تنها مجموعه سندی در کشور هستیم که بخشی از آن در یونسکو به ثبت رسیده و جزو حافظه جهانی است. این اسناد مربوط به دوره صفویه است و اهمیت ویژه و برجسته آن را نشان میدهد و جزو میراث بشری است. در بخش مطبوعات هم از قدیمیترین مطبوعات کشور مثل کاغذ اخبار و وقایع اتفاقیه تا روزنامههای امروز همه را جمعآوری و اسکن کردهایم و در اختیار مخاطبان قرار میدهیم.»