پای صحبت اولین هواشناس بینالمللی مشهدی و مدیر اسبق هواشناسی شرق کشور که از تحصیلکردههای قدیم نوغان است، نشستهایم تا درباره تغییر اقلیم مشهد و موضوع تغییر محیطزیست و آنچه را که سالها پیش باران بر سر مشهد آورده است، بدانیم.
مشهد به خود کم سیل ندیده است. سال 1345، سیل مشهد را فراگرفته بود. سیلی که از کوههای جنوب به سمت شمال مشهد جاری شد.
محمدعلی بیرقدار که آن روزها بیستوسه، چهار ساله بود، سیل را به خوبی به یاد دارد: «سالهای میانی دهه40 بود که سیل آمد. من جوان بودم و به خوبی به یاد دارم که خیابان طبرسی را آب گرفته بود و حتی سیل به داخل مغازهها و خانهها هم رسیده بود.
دهه 40 بسیار دهه پر بارشی بود. خوب به خاطرم هست که در ابتدای همین دهه در مشهد چندین روز بارش شدید داشتیم
دهه 40 بسیار دهه پر بارشی بود. خوب به خاطرم هست که در ابتدای همین دهه در مشهد چندین روز بارش شدید داشتیم. بارشهای سیلآسایی که مشهدیها را ترساند و به کشاورزان و خانههای خشتی آن دوران خسارتهای زیادی زد.
حتی آن روزها بنا به یک اعتقاد قدیمی، زنهای محله در خانههای بزرگ محلات، دیگهای آش نذری به پا کردند تا باران متوقف شود و بیشتر از این به شهر خسارت وارد نشود. باران هم بعد از 4 روز باریدن بدون وقفه که کم و زیاد میشد، بالأخره متوقف شد اما چهره شهر بعد از آن دیدنی بود. همهجا را آب گرفته بود و حتی مردم میگفتند که آب زیادی در حرم مطهر رضوی جمع شده است.»
به باور خیلی از مردم، بارشهای سال 98 به دلیل بازگشت ابرهای بارور شده به آسمان ایران بود. موضوعی که بیرقدار آن را رد میکند: «از نظر هواشناسی این نظریه رد شده و این صحبتها در حد باورهای عامیانه مردم است. ابرهای بارورشده قدرت بارش زیادی ندارند و فقط برای یک مکان خاص بارور میشوند و به این صورت نمیتوانند کل آسمان ایران را فرا بگیرند.
بارشهای اخیر، بارشهای نامنظمی هستند که به دلیل گرم شدن کره زمین است و بلایی است که بهنوعی خودمان در به وجود آمدنش مقصر هستیم. بارشهایی که باید دو بار در طول ماه باشد، در یک روز به صورت رگباری میبارد. ضمن اینکه اگرچه بین کارشناسان و متخصصان موضوع تغییر اقلیم هم مورد بحث و اختلافنظر است، باید قبول کنیم که بارشها و تغییر شرایط جوی، نتیجه تغییر اقلیم به شمار میرود.»
نشستن پای اخبار هواشناسی و صحبتهای کارشناس پیشبینی شرایط آبوهوایی قبلا یک تفریح بود اما این روزها دیگر تفریح نیست. پیشبینیهایی که نسبت به گذشته دقیقتر شده و مردم نیز به آن اطمینان پیدا کردهاند. موضوعی که بیرقدار نیز به آن اشاره میکند: «پیشبینی شرایط هواشناسی نسبت به گذشته تغییرات زیادی کرده است. از نیمه دوم دهه 40 تا ابتدای دهه 50 که آقای منشیزاده به عنوان کارشناس هواشناسی، شرایط آبوهوایی را از رادیو و تلویزیون برای مردم بازگو میکرد، 60 درصد پیشبینیها درست از آب درنمیآمد.
در سالهای 44، 45 که کسی پای پیشبینیهای هواشناسی نمینشست، ما با استفاده از چشم و دستگاههای کاملا ابتدایی شرایط جوی را پیشبینی میکردیم
نه اینکه ایشان مقصر یا نابلد باشد، بلکه به این دلیل که فناوری پیشبینی پیشرفته نبود. حتی در انگلستان که مهد پیشبینی هواشناسی بود و هواشناسی در این کشور قدمت 150ساله داشت هم وضعیت همین بود. در سالهای 44، 45 که کسی پای پیشبینیهای هواشناسی نمینشست، ما با استفاده از چشم و دستگاههای کاملا ابتدایی شرایط جوی را پیشبینی میکردیم.
حتی فرستادن اطلاعات برای مرکز که در تهران قرار داشت هم چون از طریق تلفن بود، خیلی خطا داشت، اما در حال حاضر پیشبینی با استفاده از آخرین روشهای فناوری صورت میگیرد و درصد خطای بسیار کمی وجود دارد. همه کارها تخصصی شده و شیوههای محاسباتی هم بسیار تغییر کرده و به همین دلیل پیشبینیها بر خلاف باورهای عموم بسیار دقیق شده است و چه خوب میشود که همه مردم این هشدارها را جدی بگیرند.»
ابتدای دهه 50 بود که هواشناسی هم به دیگر مدهای جامعه شتابان به سمت غرب، اضافه شد و پیشبینی هوا برای مردم به دلیل انجام فعالیتهای روزمرهشان مهم شد. کمکم بخش هواشناسی رادیو و تلویزیون علاقهمندان خودش را پیدا کرد: «ابتدای دهه 50 بود که هواشناسی در ایران رواج یافت.
تا قبل از آن پیشبینی هوا برای کسی مهم نبود. کشاورزان برای کاشت و برداشتهای خود به شیوههای سنتی عمل میکردند و مردم عادی هم کارها و فعالیتهای مهمشان را به قضا و قدر میسپردند؛ اما بعد از سال 50 برای عموم مردم و کشاورزان پیشبینی کارشناسان آبوهواشناسی مهم شد.
تا قبل از آن پیشبینی هوا فقط به درد فرودگاهها و خلبانان میخورد؛ اگرچه که بیش از 70 درصد خلبانان باز هم به حس ششم خودشان اعتماد و پرواز میکردند. آن روزها فقط فشار هوا، رطوبت، دما، سرعت و سمت و سوی باد برای فرودگاهها برای پرواز مهم بود.»
«کره زمین گرم شده است.» این جمله را بارها از زبان کارشناس هواشناسی شنیدهاید. به اعتقاد اقلیمشناسان گرم شدن کره زمین نتیجه تغییر اقلیم است. تغییری که به گفته بیرقدار باعث تغییر بارش و روزهای یخبندان شده است: «چندین سال است که وارد دوره خشکسالی شدهایم. زمین نسبت به سالهای دهه 50 و 60، یکونیم درجه گرمتر شده است. این گرم شدن و تغییر شرایط اقلیم به دلایل زیادی بستگی دارد که یکی از آنها تغییراتی است که انسان در محیطزیست به وجود آورده است.»
سراشیبی کوچه پیآب مسگرها را که رد میکردید، در بین 20 خانه پایین سراشیبی، خانهای بزرگ قرار داشت که متعلق به حبیبالله بیرقدار، خواروبارفروش و تاجر قند و شکر محله بود. محمدعلی در این خانه و در سال 1321 متولد شد: «من بچه چهارسوق نوغانم؛ کوچه پیآب مسگرها.
پدرم توزیعکننده و تاجر قند و شکر و حبوبات بود. در کنار این کار، عطاری هم میکرد. سواد نداشت اما آدم بسیار مذهبی و اهل مطالعه بود. 11 بچه بودیم ولی وضعیت مالی خوبی داشتیم و پدرم دو دهنه مغازه داشت. برادر بزرگترم تا قبل از سربازی پیش پدرم شاگردی میکرد.»
حاجآقا بیرقدار، تاجر چهارسوق نوغان، مخالف تحصیل بود و نمیخواست پسرانش «نوکر دولت» باشند. محمدعلی که شش ساله شد و مکتب را تمام کرد، از سوی پدر برای ادامه تحصیل منع شد: «پدرم میگفت باید بازاری شوید و برای خودتان کار کنید. من 6 سال داشتم که دیگر به مدرسه نرفتم. هر روز به مغازه پدرم میرفتم و از پشت شیشه مغازه با حسرت دوستانم را که به مدرسه میرفتند، تماشا میکردم.
در آن 6 سالی که از مدرسه محروم بودم، کتاب میخواندم. کتابها را از کتابفروشی طبرسی کرایه میکردم. یکی از دوستانم هر روز به مغازه میآمد و کتاب انگلیسیاش را به من نشان میداد و درسهایی را که آن روز یاد گرفته بود، به من هم یاد میداد و من به دلیل علاقهای که به تحصیل داشتم، با جان و دل گوش میکردم.
اولینبار که اسمم را به انگلیسی نوشتم، هرگز فراموش نمیکنم. پایین تمام نامهها و نوشتههایم اسمم را به انگلیسی مینوشتم و بهنوعی امضای من در آن دوران شده بود. حتی به یاد دارم وقتی توریستها را میدیدم، دنبالشان میدویدم و با آنها انگلیسی حرف میزدم. کمکم کتابهای داستان انگلیسی هم میخواندم.
بعضی از روزها، عصر که میشد، کاسبهای محله را جمع میکردم و هنگام نوشیدن چای عصرانه برایشان داستانهای انگلیسی ترجمهشده خودم را میخواندم و آنها خیلی خوشحال میشدند و تشویقم میکردند. بعد از مدتی از طریق دوستم شنیدم که حاجآقا تدین آموزشگاه شبانهروزی را در خیابان ارگ تأسیس کرده که زیر نظر آموزشوپرورش نیست اما بهنوعی مورد تأیید آموزشوپرورش است.
به مدرسه رفتم و ثبتنام کردم و 3 سال را جهشی خواندم. سال 44 دیپلم گرفتم. پدرم از مدرسه رفتن من خبر نداشت. روزی هم که فهمید، خیلی ناراحت شد و با حالت ناراحتی به من گفت تو دیگر به درد کاسبی نمیخوری، برو نوکر دولت شو! با من قهر بود تا اینکه کمکم با تعریف همسایهها از هوشم کمی سر ذوق آمد و با من آشتی کرد. بعد از آن هم برای تشویق من به عنوان جایزه کفش چرمی به قیمت 35 ریال خرید که همیشه آرزویش را داشتم.»
سال 46 اداره هواشناسی مشهد در فرودگاه قرار داشت. آن زمان اداره هواشناسی کلا 10 نفر نیرو داشت. ما اطلاعات هواشناسی را از طریق دستگاههای خاصی که داشتیم، رمزگشایی میکردیم
در سال 1344 به سپاه دانش رفت و بعد از 2 سال در آزمون ادارههای مختلف شرکت کرد. به دلیل اینکه زبان انگلیسی را خوب بلد بود، در آزمون قبول شد اما تقدیر برایش خواب دیگری دیده بود: «یک روز روزنامه خریده بودم و مشغول خواندن بودم که آگهی استخدام هواشناسی تهران را دیدم. خیلی شانسی در این آزمون هم شرکت کردم و اتفاقا قبول هم شدم. نمیدانم چرا، اما رفتم و در کلاسهایش ثبتنام کردم و بعد از 2 سال فوقدیپلم هواشناسی گرفتم.»
بهار 1346 بیرقدار به عنوان کارمند هواشناسی مشهد استخدام شد: «وقتی من استخدام شدم، اداره هواشناسی مشهد در فرودگاه قرار داشت. 3 اتاق از فرودگاه در اختیار کارشناسان هواشناسی بود. آن زمان اداره هواشناسی کلا 10 نفر نیرو داشت. ما اطلاعات هواشناسی را از طریق دستگاههای خاصی که داشتیم، رمزگشایی میکردیم.
به این کار علاقهمند بودم و خیلی زود پیشرفت کردم. تا سال 55 در مشهد ماندم، اما به دلیل مشکلات خانوادگی و قبول شدن در دوره کارشناسی دانشگاه تهران مجبور شدم که به تهران نقل مکان کنم. بعد از 2 سال مدرک کارشناسی پیشبینی هوا را گرفتم. یک روز برای دیدن یک دوست به اتاق روابط بینالملل رفتم. در همین مکان هم خیلی اتفاقی پیشنهاد همکاری در این اداره را به من دادند و من که میخواستم در تهران بمانم، این سمت را در هواشناسی قبول کردم.»
«هزار بار هم شرایطش پیش بیاید، باز هم هواشناسی را انتخاب میکنم.» این آخرین جمله بیرقدار است. کسی که 77 سال دست از کسب علم و دانش نکشیده و بعد از بازنشستگی هم روح و جانش از علماندوزی سیراب نشده است: «همیشه به کسب علم و دانش علاقه داشتم.
با وجود مخالفتهای پدرم درس خواندم و حتی در تمام 30 سال خدمتم یا مطالعههای جانبی کردهام و یا مدرکهای دیگری در رشتههای مختلف گرفتهام؛ از جمله زبان انگلیسی. علاوه بر این تا توانستهام در انواع سمینارهای هواشناسی در سایر کشورها شرکت کردهام که اطلاعاتم بهروز باشد.
من شاگردی و زندگی بازاری روزمره را دوست نداشتم. اگر هزار بار هم شرایطش پیش بیاید، باز هم هواشناسی را انتخاب میکنم و از اینکه هواشناس شدهام اصلا پشیمان نیستم.»
کوتاه از محمدعلی غلامی بیرقدار
*کارشناس دیدهبان هواشناسی مشهد در سال 1346
*کارشناس امور بینالمللی اداره هواشناسی کشور در سال 1359
*رئیس روابط بینالملل اداره هواشناسی کشور از سال 1359 تا 1371
*مدیر هواشناسی شرق کشور
*عضو شرکتکننده در اجلاسیههای بینالمللی هواشناسی