کد خبر: ۲۶۰۸
۰۸ اسفند ۱۴۰۰ - ۰۰:۰۰

آوازهای قیمتی «رسمی بلند»

کشف دنیایی که هرروز حسین شاه‌حمزه‌ای با آن سروکار دارد، خیلی سخت است. همانی که او وقت تعریف‌کردن پلک‌هایش را روی هم می‌گذارد و با لذت از آن حرف می‌زند: خیلی وقت‌ها همین‌جا بین همین‌ها می‌خوابم. نمی‌دانید چه لذت نابی دارد! هیچ‌وقت نتوانسته‌ام از این حس شیرین برای کسی تعریف کنم. غرق شیرین‌ترین خواب هم که باشم، هرکدامشان آواز می‌خوانند، می‌دانم کدام‌یکی است و گاهی از خواب بلند می‌شوم و می‌روم سراغشان. باورتان نمی‌شود؛ حتی حس می‌کنم که حال کدام‌یکی خوب است و کدام‌یکی نه.

از این ردیف برو قفس اول، نه قفس دوم... همان راهی را می‌رویم که او نشانی‌اش را می‌دهد. بین همه ردیف‌ها که شمارشش از دست خارج است، یک جفت قناری متمایز با دیگر پرنده‌ها نگاهمان را جلب می‌کند.می‌گوید: این‌ها «قناری رسمی بلند» هستند؛ معروف‌ترین نژاد.

ناخودآگاه بین ردیف‌های دیگر چرخی می‌زنیم. کشف دنیایی که هرروز حسین شاه‌حمزه‌ای با آن سروکار دارد، خیلی سخت است. همانی که او وقت تعریف‌کردن پلک‌هایش را روی هم می‌گذارد و با لذت از آن حرف می‌زند: خیلی وقت‌ها همین‌جا بین همین‌ها می‌خوابم. نمی‌دانید چه لذت نابی دارد! هیچ‌وقت نتوانسته‌ام از این حس شیرین برای کسی تعریف کنم. غرق شیرین‌ترین خواب هم که باشم، هرکدامشان آواز می‌خوانند، می‌دانم کدام‌یکی است و گاهی از خواب بلند می‌شوم و می‌روم سراغشان. 

باورتان نمی‌شود؛ حتی حس می‌کنم که حال کدام‌یکی خوب است و کدام‌یکی نه. حسین شاه‌حمزه‌ای، ساکن و کاسب محله گلشور چند شغل دیگر را تجربه کرده است؛ اما لابه‌لای همه این‌ها بیشترین روزهای زندگی‌اش به عشق همان ده‌یازده قفس قناری گذشته که روزهای کودکی‌ با آن‌ها دمخور بوده است.

 

زندگی عاشقانه با پرندگان

دنیای پرورش قناری پر از کشف‌های تازه است که شاید شما هم از آن بی‌خبر باشید؛ اینکه بزرگ‌کردن قناری‌ها قاعده و قانون و تبصره‌های زیادی دارد.
-داشتن چنین مجموعه‌ای ریسک بزرگی است، این‌طور نیست؟

با همین پرسش ساده می‌رویم سراغ حسین شاه‌حمزه‌ای که صندلی و میز کارش را گذاشته است بین سالن بزرگی که از هرزاویه‌اش نگاه کنی، یک جفت پرنده زیبا در قاب چشم‌هایت می‌نشیند. آن‌قدر عاشقانه از زندگی بین پرندگان حرف می‌زند که به هیچ ماجرای دیگری از روزگار سپری‌شده‌اش نمی‌رسد. دوسه مرتبه‌ای همه سرمایه زندگی‌اش را برای این کار از دست داده است. 

هنوز بعد از سال‌ها که از بیماری و مرگ قناری‌ها می‌گذرد می‌گوید، دلتنگی ازدست‌دادنشان خاطرش را می‌آزارد و آشفته می‌کند، اما دلش را یک اعتقاد محکم کرده است؛ همان اصطلاح رایج خودشان مدنظرش است که «قناری مشتی پر است و با یک باد ممکن است نباشد.»

شاه‌حمزه‌ای مثل خیلی‌های دیگر عاشق پرنده و حیوانات است، اما تا سال1374 به ذهنش نرسید که این کار هم می‌تواند برایش منبع درآمد باشد. تعریف می‌کند: سراغ شغل‌های مختلفی رفتم؛ از نقاشی و برق‌کشی ساختمان تا انگشترسازی. اما یک‌سال به ذهنم رسید می‌توان قناری‌ها را جفت کرد تا تعدادشان زیاد شود. رفتم سراغ این کار. 

آن زمان سرمایه زیادی نمی‌خواست. اول یک اتاق را در نظر گرفتم. تا جایی که می‌توانستم، مقدمات کار را مهیا کردم. از همان زمان تحقیق برای پرورش پرندگان زینتی را شروع کردم و هنوز هم ادامه دارد.

از بین حرف‌هایش این موضوع از همه جالب‌تر است که: نژاد قناری‌ها متنوع و بیش از صدتاست. جالب است بدانید ایرانی‌ها چند نژاد را با هم ترکیب کرده‌اند و نژاد خاصی را به وجود آورده‌اند. سالن پرورش او مجموعه‌ای از چهارصد قناری را شامل می‌شود. 

هر قفس به یک رنگ و نژاد است و قیمت‌هایشان هم فرق می‌کند؛ از 400هزار تومان شروع می‌شود و به بیش از 20میلیون هم می‌رسد. دوباره لابه‌لای ردیف‌ها سرک می‌کشیم، غرق در آوازهایی که سالن را برداشته است. البته قناری‌ها بسته به نژادشان، آوازخواندنشان هم متفاوت است.

 

از اول‌بار تا گل‌سرخی

شاه‌حمزه‌ای انگار نکته‌ای به خاطرش آمده باشد، تعریف می‌کند: شرایط پرورش قناری ویژه است؛ از آماده‌کردن دانه‌شان گرفته تا مهیاکردن امکانات بهداشتی و نگهداری‌شان. اینکه تابستان و زمستان تهویه باید به چه شکلی باشد. جوجه‌گیری قناری‌ها مراحلی ویژه دارد و شنیدن آن‌ها از زبان کسی که سال‌هاست این رشته را حرفه‌ای دنبال می‌کند، شنیدنی است. 

کارکردن در همه این سال‌ها در این زمینه استادش کرده است. می‌گوید: جوجه‌گیری از اول دی شروع می‌شود و تا خرداد ادامه دارد. معمولا من به این شکل کار می‌کنم که تخم نژادهای معتبر مثل رسمی بلندها را می‌گذارم زیر نژادهایی مثل اوپال که به «پرستار» معروف هستند. اوپال‌ها در پرستاری استاد هستند.

هر جوجه‌ای که به دنیا می‌آید، پلاکی به پایش بسته می‌شود که رنگ همان سال را دارد

سیزده روز زمان لازم است تا جوجه سر از تخم بیرون بیاورد و روز چهاردهم این اتفاق می‌افتد. شاه‌حمزه‌ای با اشتیاق جریان تخم‌گذاری و تولد تک‌تک آن‌ها را دنبال می‌کند و با همان هیجان وصفش می‌کند: لحظه تولد جوجه‌ها بسیار شگفت‌انگیز و خوش‌حال‌کننده است. جوجه‌هایی که اول بهار دنیا می‌آیند، به گل‌سرخی معروف هستند و زیباترند و نژاد بهتری دارند و جوجه‌های فصل زمستان به «جوجه اول‌بار» شهره‌اند.

هر جوجه‌ای که به دنیا می‌آید، پلاکی به پایش بسته می‌شود که رنگ همان سال را دارد. به‌عنوان مثال همه جوجه‌هایی که امسال به دنیا می‌آیند، پلاکشان قهوه‌ای است. علاوه بر این، کد پرورش‌دهنده را هم دارد. شاه‌حمزه‌ای قناری‌ها را تک‌به‌تک از قفس بیرون می‌کشد و پلاک را نشان می‌دهد. تعریف می‌کند: عمر قناری پانزده سال است. غیر از پلاک نشانه‌های دیگری هم هست که سن قناری را نشان می‌دهد و او بر اساس تجربه‌ای که دارد، چشم‌بسته آن را می‌داند؛ اینکه پاهای زمخت سن و سال بیشتری دارند.

 

قناری‌ها حرف‌هایم را می‌فهمند

زندگی شاه‌حمزه‌ای با تک‌تک قناری‌ها گره خورده است. هرکدامشان اسم دارند و با آن اسم صدایشان می‌کند و ساعت‌ها با آن‌ها حرف می‌زند. انگار درک دارند و حرف‌های او را می‌فهمند. می‌گوید: بارها اتفاق افتاده است که کنار قفسشان ایستاده‌ام و از آن‌ها سؤال کرده‌ام که مثلا چرا به بچه‌هایت غذا نمی‌دهی، کسی اذیتت کرده و... . فکر می‌کنم همه حرف‌ها را می‌فهمند.

برخی شغل‌ها فقط یک پیشه نیستند، روح دارند و حال آدم را خوب می‌کنند

او به هیچ‌کدامشان به جنبه درآمدزایی نگاه نکرده است و دوست ندارد در این‌باره حرف بزند. بر این عبارت خیلی تأکید دارد که «حس می‌کنم عضوی از خانواده‌ام هستند. این‌ها روح گرسنه‌ام را سیر می‌کنند و تا حالم خوش نشود، از اینجا بیرون نمی‌روم.» او خیلی کوتاه در این‌باره توضیح می‌دهد: روش قناری فصلی است. یعنی نصف سال فروش است و در دوران جوجه‌کشی فروش متوقف می‌شود و درآمدش هم متغیر است.

 

گره‌ای که قناری باز می‌کند

برخی شغل‌ها فقط یک پیشه نیستند، روح دارند و حال آدم را خوب می‌کنند. صدای قناری‌ها آن‌قدر گوش‌نواز است که همه اطرافیان به آن دلبسته‌اند. اول پاییز که سروصدایشان کمتر است، همسایه‌ها پیگیر می‌شوند که چرا این‌طور است. او توضیح می‌دهد: تابستان فصل پرریختن آن‌هاست و پاییز دوباره پر نو و تازه درمی‌آورند. به همین دلیل معمولا کمتر آواز می‌خوانند. 

شاه‌حمزه‌ای روش نویی برای کمک‌کردن به افراد نیازمند دارد. می‌گوید: کسی را که احساس کنم استعداد دارد، به او یک جفت خوب هدیه می‌کنم و طریقه نگهداری آن را هم آموزش می‌دهم و بعد هم جوجه‌ها را از او می‌خرم. خاطرم هست یکی از زنان بی‌سرپرست دنبال شغل می‌گشت. مشکلش را با یک جفت قناری حل کردم و آن‌ها را هدیه‌اش کردم و گفتم گوشه اتاق بگذارد و شرایط مراقبتشان را مهیا کند. حالا همان زن یک پرورش‌دهنده حرفه‌ای شده است و هرکس دیگر هم این علاقه را دارد و می‌توانند این شغل را تجربه کند، بسم‌الله .

کلمات کلیدی
ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44