اعظم یوسفزاده ساکن محله پنجتن آلعباست؛ به گفته خیلیها منطقهای پیرامونی، اما او یکی از استعدادهای ویژه در حوزه ادبیات است که آیندهای روشن پیش رو دارد. خیلی بالاوپایین کردیم تا توانستیم بخشی از عناوین و امتیازاتش را گلچین کنیم. برگزیده استان در جشنواره مشاعره رضوی، برگزیده مسابقه ادبی داستان پربرکت، نفر اول ناحیه یک آموزشوپرورش در بخش شعر سال، برگزیده استانی در پنجمین سوگواره روز واقعه و نفر اول بخش شعر در مقطع دوره اول متوسطه چهارمین جشنواره نویسندگان فردا که همه این رتبهها مربوط به سال1392 است.
افتخارات او در سالهای بعد هم ادامه دارد و تکرار میشود: رتبه اول نشریه دیواری استان، رتبه اول و دوم مسابقات شعر استان، رتبه اول کشوری یادواره اقتصاد و فرهنگ با عزم ملی و مدیریت جهادی در سال1393.کسب رتبه نخست سیوسومین دوره مسابقات فرهنگیوهنری استان در سال1394 و برگزیده مسابقات ادبی احساس واژه در ناحیه یک آموزشوپرورش و برگزیده کشوری در سال1397 در نخستین مهرواره آفرینش هم در کارنامه هنری او میدرخشد.
اعظم یوسفزاده 21ساله تا امروز بیش از 70غزل سروده است. ورود او به دنیای شعر و ادب به خانواده هنردوستش بازمیگردد. تشویق خانواده، بهویژه پدر و 2خاله شاعرش، او را به این دنیا علاقهمند کرد.
شاعر جوان محله پنجتن آلعبا همه موفقیتهایش را مدیون خانوادهاش میداند و تعریف میکند: در خانوادهای بزرگ شدم که به ادبیات علاقه دارند. آنها از همان کودکی برایم شعر میخواندند و تشویقم میکردند که شعر بخوانم.
در خانوادهای بزرگ شدم که به ادبیات علاقه دارند. آنها از همان کودکی برایم شعر میخواندند و تشویقم میکردند که شعر بخوانم
کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان سکوی پرش یوسفزاده شد. او تعریف میکند: کلاس پنجم ابتدایی بودم و متولیان کانون پرورش فکری، کتابخانههای سیار را به مدرسه میآوردند. کارشناسان هم کتاب کرایه میدادند و از علاقهمندی دانشآموزان میپرسیدند. محسن ساجدیفر کارشناس کانون بود. اولینبار یکی از شعرهایم را برای او خواندم. سطح شعر بهنظرم خیلی پایین بود، اما او تشویقم کرد که این مسیر را ادامه دهم.
آقای ساجدی من را دعوت کرد که در نشستهای آموزشی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان که در میدان فلسطین برگزار میشد، شرکت کنم. آن نشستها انگیزه و علاقهام را بیشتر کرده بود و هرهفته 3شعر میسرودم و تحویل اتوبوس کانون میدادم تا آنها شعرهایم را نقد کنند. کارشناسان هم نظرشان را مکتوب میدادند. دومین عاملی که من را به ادامه راه علاقهمند کرد، کادر آموزشی مدرسه بهویژه خانمها کبری اقبالی و عزت صدیقی بودند. خانم اقبالی معلم ادبیاتم بود و حتی ساعتها خارج از کلاس با من درباره شعرهایم گفتوگو میکرد. او حتی من را با پژوهشسرای علامهطباطبایی آشنا کرد و زود پیشرفت کردم.
هرهفته 3شعر میسرودم و تحویل اتوبوس کانون میدادم تا آنها شعرهایم را نقد کنند
یوسفزاده آرزوهای زیادی دارد و برای رسیدن به آنها همه تلاشش را میکند. خودش میگوید: کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان مربوط به گروه کودک و نوجوان است و من دیگر امکان استفاده از نشستهای آموزشی را ندارم، اما همچنان عاشق شعرم. شعر میگویم و خواهم گفت. تا امروز تعدادی از آثار برگزیدهام همراه با شعر دیگرشاعران برگزیده چاپ شده است، اما دوست دارم خودم صاحب اثر باشم. شعر نیاز به تمرین و ممارست دارد و من هنوز هم در این مسیر ابتدای راه هستم. شعرهایم که پختهتر شد، حتما آنها را منتشر میکنم.