از زمانی که پایمان به دوره متوسطه باز شد، کابوسمان در یک جمله خلاصه میشد «قبولی در کنکور!» چه بچههایی که درسخوان بودند و چه آنهایی که تنها هدفشان این بود هر طور شده به دانشگاه بروند.
فکر و ذهن همه در این دوره از عمرشان شکستن شاخ غول کنکور بود. شاید تقریبا بتوان گفت که از حدود ۲۵ سال پیش پای مؤسساتی برای کنکور به میان آمد که با برگزاری کلاسهای آموزشی و کتابهای رنگارنگ تستزنی، هم به دنبال کسب درآمد بودند و هم میخواستند کمکی به دانشآموزان کرده باشند!
حضور این مؤسسات که در سالهای نخست به تعداد انگشتان یک دست هم نمیرسید در سالهای اخیر آنقدر زیاد شده است که در رقابت با یکدیگر از هیچ چیز کم نمیگذارند. تورم و افزایش قیمت کاغذ، استفاده از این کلاسهای آموزشی یا خرید کتابها را برای اقشار کمدرآمد جامعه سخت کرد.
با وجودی که بسیاری از صاحبنظران عقیده دارند برای قبولی در کنکور نیازی به حضور و استفاده از این موارد کمک آموزشی نیست، اما در اذهان عمومی این باور جاافتاده است که قبولی در رشتههای خوب، حضور در این کلاسها را میطلبد.
«امیررضا بابک» و «سجاد سهیلی» دو جوانی هستند که در همین راستا دست به ابتکار زده و با برگزاری کلاسهای کمکآموزشی با تعداد بسیار کم بهطور رایگان علاوهبر آموزش، مشاوره تحصیلی برای دانشآموزان حاشیه شهر دارند.
آنها که ساکن محله کوهسنگی هستند و یکی از مکانهای اصلی تدریسشان پژوهشسرای اداره ناحیه ۲ واقع در چهارراه دانش است از چگونگی تشکیل انجمن یاس برایمان میگویند.
همه چیز از زمانی شروع شد که این دو جوان از طریق یکی از دوستانشان با یکدیگر آشنا شدند و با صحبتهایی که با هم داشتند متوجه شدند که هر دو یک دغدغه را دارند. دغدغه کمک به دانشآموزان اقشار ضعیف جامعه که بنا به شرایط و موقعیت خود توان مالی برای شرکت در کلاسهای کنکور و جبرانی را ندارند و همین موضوع باعث میشود که یا از ادامه تحصیل بازبمانند یا در رشتههایی که مورد علاقه آنها نیست درس خود را ادامه دهند.
«امیررضا بابک» دانشجوی رشته پزشکی و ساکن محله بهشتی است حدود دو سال پیش که برای گرفتن گواهینامه در کلاسهای آموزش رانندگی شرکت میکرد با یکی از همکلاسیهای خود دوست میشود و از طریق او با «سجاد سهیلی» که او نیز دانشجوی رشته پزشکی است، آشنا میشود.
مدتی که از این رفاقت میگذرد امیررضا و سجاد در صحبتهایی که با هم داشتند به نظرات مشترکی میرسند و میبینند که دغدغه هر دو آنها یکی است برای همین هم تصمیم میگیرند تا به جای حرفزدن دست به کار شوند و برای حل این دغدغه خودشان قدمی بردارند. راهی که ابتدای مسیر با دو نفر شکل میگیرد، اما به سرعت با استقبال روبهرو میشود و جمعیت آنها از دو مدرس به ۲۰۰ نفر میرسد چیزی که برای خودشان هم قابل تصور نبود.
زمانی که دبیرستانی بودم امکان استفاده از دبیر خصوصی یا شرکت در کلاسهای کنکور برایم مهیا نبود و خودم با پشتکاری که داشتم توانستم در کنکور قبول شوم.
سجاد سهیلی بیستویکساله دانشجوی رشته پزشکی دانشگاه فردوسی مشهد ابتدا علاقه زیادی به رشته تجربی نداشته است و بهدلیل جبر و جوّ جامعه وارد این رشته میشود. او از تصمیم و تغییر مسیر زندگیاش اینگونه برایمان میگوید: «از همان کودکی بچه درسخوانی بودم و این علاقه به درس باعث شده بود تا همه انتظار داشته باشند در آینده پزشک یا مهندس شوم.
با توجه به اینکه نگاه جامعه کنونی به این افراد و جایگاه اجتماعیای که برای آنها قائل هستند کاملا متفاوت است و از طرف دیگر هم بحث درآمدهای بالای آنها وجود دارد بنابراین باوجود اینکه آن زمان هیچ علاقهای به رشته تجربی یا پزشکی نداشتم این رشته را انتخاب و سپس در کنکور نیز قبول شدم.»
او از تصمیمشان برای شکلگیری مجموعهای باعنوان «یاس» برای تدریس به دانشآموزان اقشار ضعیف جامعه هم اینگونه میگوید: «زمانی که دبیرستانی بودم امکان استفاده از دبیر خصوصی یا شرکت در کلاسهای کنکور برایم مهیا نبود و خودم با پشتکاری که داشتم توانستم در کنکور قبول شوم. همانزمان میدیدم بچههای بسیاری مانند من هستند که نمیتوانند مبالغ زیادی را برای شرکت در کلاس کنکور یا خرید کتابهای رنگارنگ تستزنی یا حتی استفاده از مشاوره تحصیلی هزینه کنند و این موضوع به دغدغهای جدی برایم تبدیل شده بود.»
سجاد خاطرنشان میکند: «ترم اول دانشگاه تمام شده بود که با امیررضا آشنا شدم. بعد از رفاقتی که بین ما شکل گرفت فهمیدم که این موضوع دغدغه او نیز هست برای همین هر دو تصمیم گرفتیم تا برای دانشآموزانی که امکان حضور در مؤسسات مرتبط با کنکور و همچنین دسترسی به کتابهای کمک آموزشی را بهواسطه شرایط مالی ندارند کاری کنیم.»
او ادامه میدهد: «مدتی در قسمتی از شهر زندگی میکردم که در طول سال، معلم چندین مرتبه تغییر میکرد و از طرفی بچههایی که در آنجا تحصیل میکردند، باید در کنار درس کار هم میکردند تا کمکخرج خانواده باشند. به امیررضا گفتم که با حضور در نقاط حاشیهای شهر آمادگی خود را برای تدریس رایگان درسهای کنکور مانند شیمی، فیزیک، ریاضی و... اعلام کنیم.»
سجاد پی حرفش را اینگونه میگیرد: «بسیاری از دانشآموزانی که در حاشیه شهر زندگی میکنند بهدلیل نداشتن برخی امکانات این تصور ذهنی برای آنها به وجود آمده که اگر در کنکور موفق نمیشوند به دلیل نداشتن امکان حضور در کلاس کنکور و... است به همین دلیل تصمیم گرفتیم ما که نیروی جوان هستیم از ظرفیت خود و دوستانمان که تمایل دارند با ما همکاری کنند استفاده کرده و برای رفع این اختلاف طبقاتی که ممکن است در زمینه فرهنگی هم تأثیر بگذارد دست به کار شویم.
ابتدا با چند نفر از دوستان نزدیک خود صحبت کردیم تا در وقت آزادی که دارند برای تدریس با ما همکاری کنند و سپس با گسترش کار فراخوان نیرو دادیم به این صورت که دانشجویانی که علاقهمند به همکاری با ما هستند، میتوانند با گروه ما که عنوان آن را یاس (یاوران اندیشهساز) گذاشتهایم ارتباط بگیرند.»
او با اشاره به اینکه این مجموعه آموزشی با بخش برادران و مباحث کنکور آغاز شد و در ادامه بخش خواهران و دانشآموزی نیز به آن اضافه شد، بیان میکند: «شاید به نظر شعاری باشد، اما این عقیده را داشتیم که هر کدام از ما در قبال نفر دیگری در شهر مسئول هستیم و اختلاف طبقاتی که در جامعه به وجود آمده است باید به عنوان یک وظیفه اجتماعی با یکسری کارهای عامالمنفعه و نگاه کمککردن به همنوعان برطرف شود.
در همین راستا به آموزش و پرورش ناحیه یک مراجعه کردیم و با صحبتی که داشتیم طرح و ایده خود را با معاون آموزشی این ناحیه در میان گذاشتیم که مورد استقبال قرار گرفت و مدرسهای در خیابان طبرسی به ما معرفی شد.»
وی بیان میکند: «کلاس آموزشی در روزهای پنجشنبه و جمعه برای دانشآموزان دبیرستانی برگزار کردیم و بهدلیل اینکه تفاوت سنی بسیار کمی با آنها داشتیم علاوهبر تدریس یک ارتباط دوستانه نیز بین ما و دانشآموزان شکل گرفت و این باعث شد تا علاوهبر مباحث آموزشی، بچهها برای مشاوره نیز بهسراغ ما بیایند.»
سجاد تأکید میکند: «بیشتر دانشآموزان در سن نوجوانی در ذهنشان برای خود الگوهایی میسازند بهعنوان مثال ایدهآل خود را قبولی در رشته پزشکی میدانند حال این الگو در مقابل آنها ایستاده و در کنار تدریس میتواند راهنمای خوبی برایشان باشد.»
با وجودی که انجمن یاس پایگاه ثابتی برای تدریس ندارد و کلاسهای آموزشی خود را در پژوهشسرای اداره ناحیه ۲ واقع در چهارراه دانش و مسجد امام خمینی (ره) و گاهی اوقات هم در بیت المهدی (عج) خیابان پنجتن برگزار میکند، اما اشتیاق دانشآموزان از یک طرف و علاقه دانشجویانی که تمایل به همکاری دارند باعث شده تا آنها برای ادامه کار خود با کمیته امداد امام خمینی (ره) صحبت کنند تا دانشآموزان نیازمند یا محدودههایی از شهر را که نیاز بیشتری به حضور آنها برای تدریس و آموزش هست به این گروه معرفی شوند.
امیررضا بابک، جوان بیستویکساله دانشجوی رشته پزشکی سبزوار، نگاه دیگری داشته و از همان ابتدا به رشته پزشکی علاقهمند بوده و اکنون نیز از انتخاب خود راضی است.
او در ارتباط با انجمن یاس بیان میکند: «دانشآموزان بنا به تمایل خود در هر درسی که احساس میکردند بیشتر نیاز به کمک و حل تمرین یا تستزنی دارند، شرکت میکردند و ابتدا کلاسها با حضور ۱۵ دانشآموز شروع شد، اما کم کم تعداد آنها افزایش یافت به طوری که بعد از مدتی چندین کلاس در ساعتهای مختلف برگزار میشد تا همه بتوانند استفاده لازم را ببرند.»
ابتدا کلاسها با حضور ۱۵ دانشآموز شروع شد، اما کم کم تعداد آنها افزایش یافت به طوری که بعد از مدتی چندین کلاس در ساعتهای مختلف برگزار میشد
وی ادامه میدهد: «کم کم کلاسها علاوهبر اینکه مباحث آموزشی و حل تمرین را دربرمیگرفت تبدیل به کلاسهای انگیزشی نیز شده بود و این تصور که هر فردی که پزشکی قبول شود قطعا در آینده پولدار خواهد شد را از ذهنیت بچهها تا حدودی خارج کردیم و سعی کردیم علایق آنها را بشناسیم و کمک کنیم تا در این مسیر انتخاب رشته کنند.»
امیررضا با یادآوری یکی از خاطرات خود خاطرنشان میکند: «یکی از دانشآموزان کنکوری بهدلیل وضعیت معیشتی خانواده برای اینکه کمکخرج باشد برای نظافت به خانههای مردم میرفت. دختر یکی از همین خانوادهها یکی از درسهایش ضعیف بود و او به دختر در حل تمرینهایش کمک میکند پدر خانواده که کارگردان بود برای اینکه تشکری از این دانشآموز کرده باشد،
۶ ماه رایگان تدوینگری را به او آموزش میدهد و همین موضوع باعث میشود تا او علاقه زیادی به تدوینگری پیدا کند. حال همین دانشآموز که قصد داشت در کنکور تجربی شرکت کند و با خواندن پزشکی برای خودش خانه و ماشین و جایگاه اجتماعی به دست آورد تصمیمش تغییر پیدا کرده و میخواهد علاقه خود را دنبال کند.»
سال اولی که کلاسها برگزار میشود بسیاری از دانشآموزان رتبههای خوبی کسب میکنند حتی در میان آنها رتبه دو رقمی نیز وجود داشته است. همین موضوع سبب میشود تا سجاد و امیررضا و انجمن یاس در تصمیمی که گرفتهاند مصممتر شوند. ضمن اینکه تعداد افرادی که تمایل به همکاری مشترک با آنها داشتند نیز رو به افزایش بود.
امیررضا بیان میکند: «درخواستها برای کمککردن آنقدر زیاد بود که برای ساماندهی آنها دست به کار شدیم و حتی برخی با ما تماس میگرفتند که شاید نتوانند در مباحث آموزشی به ما کمک کنند، اما در خیاطی یا نقاشی و... هنرمند هستند به همین دلیل هم امسال بخش جدیدی را به مجموعه اضافه کردیم که شامل کارهای فرهنگی میشود از جمله اینکه مستند برای دانشآموزان پخش میشود یا اردوهای جهادی برگزار میکنیم.»
وی ادامه میدهد: «نوروز امسال اردوی آموزشیفرهنگی در روستایی نزدیک کلات برگزار کردیم و به بچههای ابتدایی علاوهبر تدریس دروسی که مشکل داشتند، نمددوزی نیز یاد دادیم. همچنین کلاسهای تربیتی برای والدین آنها برگزار کردیم، ضمن اینکه دیوار مدرسه را رنگآمیزی و کلاسهایی را که نیاز به مرمت داشت تعمیر کردیم.»
امیررضا با بیان اینکه اردوی جهادی نیز در شهریور امسال برگزار کردیم که برادران کارهای عمرانی روستایی نزدیک شهرستان سبزوار را انجام دادند و خواهران نیز بحث آموزشی و فرهنگی را برعهده داشتند، یادآور میشود: «تدریس و بازیکردن با بچهها حس خوشایندی را به ما منتقل میکند و هرچند اردوی جهادی مقطعی است و کار اصلی ما به شمار نمیرود، اما همین موضوع باعث صمیمیت بیشتر اعضا و همچنین جذب نیروهای بیشتری شده است.»
سجاد در تکمیل صحبتهای امیررضا بیان میکند: «شاید ابتدایی که وارد این راه شدیم بهعنوان کار خیر به آن نگاه میکردیم، اما الان اعتقاد داریم که این کار وظیفه اجتماعی ماست با وجودی که اکنون در کنار تحصیل خود و با گسترشی که اینکار یافته وقت بیشتری از ما گرفته میشود، اما از اینکه توانستهایم گوشهای از وظیفهای را که بر دوش خود احساس میکردیم ادا کنیم، احساس رضایت داریم.»
او ادامه میدهد: «انجمن یاس برخلاف دیگر مجموعههای خیریهای، تعدادی دانشآموز ثابت و مشخص دارد و کلاسها بهطور مقطعی برای آنها برگزار نمیشود بلکه هر هفته دانشآموز باید مانند دیگر مؤسساتی که در این حوزه کار میکنند و مبالغ گزافی از والدین دریافت میکنند در کلاسها حضور یابد حتی مشاور تحصیلی داریم که با بچهها همراه است و از روند درسی آنها اطلاع دارد و راهنماییشان میکند.»
در بین دانشآموزان افرادی را داشتیم که مشکلات خانوادگی داشتند و همین موضوع روی تحصیل آنها تأثیر میگذاشت
وی میگوید: «با گسترش انجمن یاس کمیته و کارگروههایی تشکیل شده و با مشاوره تحصیلیای که در برنامههای خود گنجاندهایم مانند مؤسسات آموزشی عمل میکنیم با این تفاوت که بدون اخذ هیچگونه هزینهای خدمات خود را به دانشآموزان کمبضاعت و بیبضاعت ارائه میدهیم، حتی کتابهای کمک درسی و تستزنی را با کمک خیران خریداری کرده و در اختیار دانشآموزان قرار میدهیم.»
سجاد یکی دیگر از برنامههای مجموعه خود را اضافهکردن بحث درمان و سلامت بیان میکند و میگوید: «در بین دانشآموزان افرادی را داشتیم که مشکلات خانوادگی داشتند و همین موضوع روی تحصیل آنها تأثیر میگذاشت زمانی که متوجه موضوع شدیم او را به مشاور معرفی کردیم، در همین راستا هم تصمیم گرفتیم تا در صورت امکان سلامت و مشاوره را نیز در آینده نزدیک به مجموعه اضافه کنیم.»
بعد از اعلام نتایج کنکور انجمن یاس با دعوت از مشاوران تحصیلی و روانشناختی در انتخاب رشته به بچهها کمک میکنند تا بهترین انتخاب را بر اساس علاقه و شرایط خود داشته باشند.
اعضای انجمن یاس اکنون به ۲۰۰ نفر میرسد. این تشکل هیئت مدیره ۱۱ نفرهای دارد که سجاد رئیس هیئت مدیره است و علاوه بر اینکه شرح وظایف اعضا را مشخص میکند خودش نیز با تمام مشغلهای که دارد هنوز به تدریس دروس ریاضی و فیزیک میپردازد.
او در ارتباط با جذب افراد اینگونه برایمان میگوید: «فردی که داوطلب همکاری با مجموعه یاس است از طریق جذب فراخوان و راههای ارتباطیای که در فضای مجازی اعلام میکنیم میتواند زمینه همکاری خود را در حوزههای آموزشی، فرهنگی یا فوق برنامه مشخص کند و سپس برای مصاحبه حضوری مراجعه و در صورت پذیرش این همکاری شکل بگیرد.»
او بیان میکند: «مصاحبه حضوری به این دلیل است که هم فرد از نظر کاری توجیه شود و هم اینکه منشور اخلاقی داریم که در آن تأکید شده است تمامی خدمات ارائه شده از سوی مجموعه یاس بدون منت و با عشق و روحیه خدمت انجام میشود.»
یکی از خاطرات جالبی که سجاد دارد و هر بار آن را به خاطر میآورد مصممتر از گذشته میخواهد هدف خود را دنبال کند به روزی بازمیگردد که از زیرگذر پارک برای کلاس خود به دانشگاه فردوسی میرفته که یکی از دانشآموزانش را میبیند: «یکی از دانشآموزانی که در کلاسها شرکت میکرد با دیدن من آنقدر هیجان زده شد که یکباره من را بغل کرد و بعد از کلی تشکر گفت که مهندسی مکانیک دانشگاه فردوسی قبول شده است.
صورتش از خوشحالی برق میزد و من مات و مبهوت کلماتی بودم که از دهانش خارج میشد و میگفت انگیزهای که در او ایجاد کردهایم باعث موفقیتش شده است آنقدر از دیدن او و حس قشنگی که داشت و به من منتقل کرده بود خوشحال شدم که تمام روزم بهاصطلاح ساخته شد.»
امیررضا هم خاطره شنیدنی و جالبی از یکی از دانشآموزانش دارد که اینگونه برایمان تعریف میکند: «عزاداری اربعین سال گذشته بود که یکی از دانشآموزان کلاس کمک آموزشی با من تماس گرفت و آدرس منزل ما را میخواست تا حلوای نذری برایم بیاورد، چون میدانستم مسیر او بسیار دور است و باید از جاده سنتو تا کوهسنگی بیاید از لطف و مهربانی او تشکر کردم، اما اصرار او آنقدر زیاد بود که آدرس را دادم و این مسیر طولانی را برای آوردن نذری آمد.»
از سوی بیت رهبری با ما تماس گرفتند و گفتند که رهبر معظم انقلاب نامه ما را مطالعه کردهاند و درخواست دیدار را پذیرفتهاند
لبخندی میزند و ادامه میدهد: «لطف بچهها نسبت به ما بسیار زیاد است و همین قدردانی آنها باعث شده تا علاوه بر اینکه از تصمیم خود راضی باشیم خستگی کار زیاد نیز از تن ما بیرون برود.»
امیررضا تا همین چند ماه پیش عربی تدریس میکرد، اما کم کم وارد کارهای اجرایی انجمن یاس شد. او بعد از مدتی تصمیم گرفت نامهای به بیت رهبری بنویسد، میگوید: «گزارشی از مجموعه کاری که انجمن یاس انجام میدهد در نامهای نوشتم و درخواست دیدار با مقام معظم رهبری کردم، دو ماهی از زمان ارسال نامه گذشته بود که از سوی بیت رهبری با ما تماس گرفتند و گفتند که رهبر معظم انقلاب نامه ما را مطالعه کردهاند و درخواست دیدار را پذیرفتهاند که این خبر باعث خوشحالی و افتخار انجمن یاس است.»
کار آنها اکنون به الگویی برای دیگر دانشجویان شهرستانهایی مانند سبزوار و کرمان تبدیل شده که این دانشجویان نیز گروهی را برای ارائه خدمات تحصیلی و آموزشی برای دانشآموزان بیبضاعت دایر کردهاند و این موضوع باعث مسرت انجمن یاس شده است.
هزینهها از سوی خود اعضا تأمین میشود البته چند خیّر نیز با آنها همکاری دارند، اما اگر خیران بیشتری پا پیش بگذارند قطعا انجمن یاس میتواند فعالیتهای خود را گستردهتر برگزار کند.