شاید عجیبوغریب به نظر برسد که یک خارجی کفشدار حرم مطهر شود و برای حضورش کفشداری جدیدی تأسیس کنند؛ اتفاقی که 175سال قبل افتاد و مرد سیاهچهرهای از هند بهعنوان نخستین خارجی در مشهد، اداره کفشداری حرم مطهر را برعهده گرفت. برای این گردشگر که با همراهی دوستانش راهی ایران شدهبودند، مشهد آخرین مسیر شد.
او بعد از شیفتگی به حرم مطهر امامرضا(ع)، چون مسلمان نبود، از ترس اتهامهای دوستانش خودش را مخفی کرد. دوستانش بعد از چندروز تلاش برای پیداکردن او و بینتیجهماندن گشتوگذارها، مشهد را ترک کردند. او که فارسی بلد نبود و جایی هم برای ماندن نداشت، به حرم مطهر امامرضا(ع) پناه برد.
همین پناهندگی او سرآغاز شکلگیری نخستین کفشداری خارجی حرم مطهر با نام «کفشداری هندیها» شد؛ یک کفشداری در صحن آزادی(نو قدیم) که هنوز هم نسل پنجم او بهعنوان خادم افتخاری در آن خدمت میکنند. در این شماره در گفتوگو با محمد ارجمندنیا، نسل چهارم این کفشدار هندی، نگاهی داریم به شکلگیری نخستین کفشداری خارجی حرم مطهر رضوی.
محمد ارجمندنیا این روزها پا در 86سالگی گذاشته است و باوجود سن زیاد، بازهم همراه پسرش حسین، نسل پنجم کفشداری هندیها، خادمی زائران را در حرم مطهر میکند. او با گریزی به اسناد تاریخی کفشداری هندیها، میگوید: نام اصلی آن مرد هندو در هیچ سندی ثبت نشدهاست، اما در اسناد تاریخی با امضای عضدالملک، نایبالتولیه وقت، واریز حقوق برای او موجود است.
گویا این مرد هندو بعد از اینکه مطمئن میشود دوستانش به هندوستان برگشتهاند، حرم را برای ماندن انتخاب میکند. از آنجا که آن زمان درهای حرممطهر 2ساعت بعد از اذان مغرب تا اذان صبح بسته میشد، خادمی او را راهی بیرون حرم میکند، اما او تا صبح پشت در میایستد و خادم هم امام رضا(ع) را به خواب میبیند که به او میگوید چرا غلام مرا بیرون انداختی؟
با این خواب و دورنشدن مرد هندو از حرم مطهر، این خادم دست مرد هندی را میگیرد و نزد یکی از علمای مشهد میبرد که به زبان اردو تسلط داشت. مردهندو در منزل او از عشقش به امامرضا(ع) و تمایلش به مسلمانشدن میگوید و همانجا مسلمان میشود.آنطور که ارجمندنیا تعریف میکند، در منزل همان عالم نخستین حرفی هم که این مرد هندی میزند، جمله «هم کوجیتو بردار» بوده است؛ یعنی میخواهم کفش زائرها را بردارم. گویا دلش میخواسته است کفشدار حرم مطهر باشد.
بعد از مسلمانشدن این مرد هندو، نام غلامرضا برایش انتخاب میشود و در صحن نو، درست نزدیک آرامگاه شیخ بهایی، با تغییر در یکی از راهروها، برایش کفشداری درست میکنند و او را مسئول آنجا میکنند. این کفشداری مطابق اسناد آستانقدس با شماره8 هندیها ثبت شدهاست.
غلامرضا تا آخر عمر در این کفشداری میماند و درست مجاور آن اتاقی درست میکند که محل سکونت هندیهایی بوده است که به زیارت امامرضا(ع) میآمدند. در مشهد ازدواج میکند و صاحب یک پسر به نام غلامحسین میشود. خداوند به غلامحسین هم 2پسر به نامهای علی و غلامرضا میدهد.
محمد ارجمندنیا که از سال1324، در حرم مطهر کفشداری میکند، میگوید: غلامرضا، جد هندوی ما، در مهربانی الگو بود و باوجود اینکه از زبان فارسی سر درنمیآورد و به زبان اردو تسلط داشت، کمکحال نیازمندان در صحنها هم بودهاست.
بعد از این اتفاقها مشهدیها به او لقب کفشدار هندیزاده میدهند. به همین دلیل فامیلی اصلی من(نسل چهارم) تا دوسال بعد از فوت پدرم، مرحوم علی که سالها کفشدار حرم مطهر بود، کفشدار هندیزاده بود و سال1337 آن را به ارجمندنیا تغییر دادم.
ارجمندنیا ظاهر همه کفشداریهای امروز حرممطهر را که در گذشتههای دور هرکدام نامی داشتند، یکسان میخواند و تعریفمیکند: در قدیم هر کفشداری به نام شخصی بود؛ مثل کفشداری میرزامحسن، قاسمی، عبدالکریم و... . آن زمان که من جوان بودم، در هر کفشداری یک دوشاخ و یک تخته چوبی بود.
وقتی زائر میآمد، کفشها را با دوشاخ برمیداشتیم و روی تخته میگذاشتیم. موقع رفتن هم کفشها جفتشده با دوشاخ جلوی پای زائر گذاشته میشد. آنطور که او به یاد میآورد، چون حقوق کفشدارها مدتی قطع شدهبود، گرفتن پول از سوی کفشدارها برای نگهداری کفش در حرم مطهر در آن زمان رایج بوده است.