قرارشان بعد از نماز ظهر و عصر است در حسینیه طرق. در کمرکش کوچه ولیعصر ۴. مردها و زنها به صف ایستادهاند تا نماز باران اقامه کنند. برای ما که نقش باران در زندگیمان در حد عکس، استوری و برانگیختن احساسات شاعرانه است پیش نیامده که بخواهیم به امام جماعتی برای نماز باران اقتدا کنیم؛ اما برای مردم طرق که سالیان سال است کشاورزی با گوشت و پوستشان عجین شده است باران معنای دیگری دارد.
مفهوم باران برای آنها رویش است و سرسبزی. باران که میبارد یعنی آبادی زمینهای کشاورزی در راه است و میتوان محصول بهتری برداشت کرد. باران برای آنها شاعرانگیاش را در تولید و سبزی زمینشان معنا میکند. اکنون که ابرهای آسمان در حق زمین کم لطفی کردهاند برای آنها جای نگرانی دارد و دست به دعا برمیدارند و از خدا طلب باران میکنند. این رسم در طرق سابقه دیرینه دارد که در سالهای کم باران دست به سوی آسمان دراز کرده و از خدا طلب باران میکنند.
اصلا عجیب نیست که بیشتر کشاورزان سن و سالدار طرقی اینجا و در صف نماز باران ایستاده باشند. آنها دلهره خشکسالی دارند. محمد راهیان طرقی ۷۰ سال دارد و اصل و نسبش را طرقی میداند. این یعنی کشاورزی در خون اوست: «آن زمان ۱۸ صحرا بود که هر صحرا یک سالار، یک دهقان و یک ارباب داشت. پدرم سالار بود و وظیفه آبیاری و نگهداری از صحرا را داشت.
آن زمان طرق دست اربابها بود. سال ۴۲ اصلاحات ارضی شد و این زمینها به کشاورزها واگذار شد.» او امسال در مزرعه نمونه گوجه میکارد و درباره کشت و کار طرقیها میگوید: «در زمینهای طرق بیشتر یونجه، گندم و جو میکارند.» پیرمرد سالهاست مکبر نماز باران است. صحیفه سجادیه دستش است و هر سال که نماز برپا میشود او حاضر است.
در حالت عادی هوا اگر اجازه بدهد نماز را در فضای باز و مزار شهدا برگزار میکنند؛ ولی امسال که هوا سرد است نماز به حسینیه آورده شده است. او میگوید: «هر سال که باران کم ببارد نمازباران میخوانیم. از بین مردم هم مبالغی را جمع کرده تا نذری تهیه و میان اهالی تقسیم شود. همه مردم برای نذر باران مشارکت میکنند، چون نزولات آسمانی فقط مخصوص کشاورز نیست. باید آبی باشد تا گندم کاشته شود و نانی برای خوردن مردم فراهم شود. این نماز با مشارکت اهالی برگزار میشود.» او ادامه میدهد: «از قدیم چله بزرگ برف میآمد که گاهی توی کوچهها جای قدم گذاشتن نبود. الان ماه نوروز است، ولی از باران هیچ خبری نیست. انشاءا... به برکت دعای آدمهای خالص باران بیاید.»
سید حافظ محمدی، کشاورز دیگری است که در نماز باران شرکت کرده است. او میگوید: «قبل از انقلاب رودخانه طرق آنقدر آب داشت که بچه دوازده ساله را آب میبرد، البته آن موقع این سد نبود و ما به قدر کافی آب داشتیم. آن زمان عقایدی میان مردم مرسوم بود که باورشان داشتند.
خاطرم هست من مکتب میرفتم و قرآن یاد میگرفتم. وقتی که بارندگی نبود میگفتند بروید هفت جلد قرآن را آب بکشید و آن را رو به قبله بریزید تا باران بیاید. ما بچهها چوبی برمیداشتیم و پارچه رویش میکشیدیم و به آن چولی قزک میگفتیم. دور طرق راه میافتادیم و میخواندیم (چولی قزک بارون کن/بارون بی پایون کن/گندم به زیر خاکه/ از تشنگی هلاکه /گلهای سرخ لاله/ زتشنگی مناله/ چوپون پنیر مایه/ سگش خمیر مایه و...)
آنجا مردم به این بچهها آبنبات، قند، نخود یا کشمش میدادند که آنها را گاهی میان نیازمندان تقسیم میکردند. مردم به این چیزها عقیده داشتند و خدا هم لطفش را شامل حالشان میکرد. بچهها به خانه میآمدند و بعد باران میگرفت. الان مردم عقایدشان کمرنگ شده است. من عقیده دارم روزی را باید از خدا خواست. از قدیم میگفتند (زمین را برف و بارون زنده داره/ غنیمت مرد را بخشنده داره). ما نماز را خواندیم؛ ولی بقیهاش دست خداست.»
محمدی میافزاید: «پارسال که باران بود کسی نماز باران نخواند. امسال که خشکسالی است به درگاه خدا آمدهایم تا طلب باران کنیم. ما به محض اینکه محتاج میشویم به سراغ خدا میرویم. من امسال دیمه نکاشتهام؛ ولی زمینهای آبی هم به بارندگی نیاز دارند تا آب برایشان تأمین شود.»
علی اصغر مهدیزاده، کشاورز قدیمی طرق است که از سال ۳۲ که به دنیا آمده تا کنون در طرق سکونت دارد و پیش از آن پدرانش در این سکونتگاه قدیمی بودهاند و کشاورزی میکردند. مهدیزاده از سالهایی یاد میکند که برف آنقدر میبارید که کوچهها مملو بود. میگوید: «سال ۵۲ که از سربازی به مرخصی آمده بودم آنقدر برف باریده بود که در کوچهها برای رفتوآمد سو زده بودند. حالا سالهاست خبری از آن بارندگی نیست. الان زمان دیمهزار داریم که چند سال است دور و برش نرفتهام، چون بارندگی نیست. امسال دیمه کاشتهایم یک دانه سبز نکرده است. نماز باران میخوانیم که خدا ما را از این خشکسالی نجات بدهد.»
او درباره این رسم قدیمی در طرق هم میگوید: «ما قدیم باران که کم میشد.۳۶ روز بعد از عید علمها را برمیداشتیم و به سمت ایوان میرفتیم. آقای راهیان آن زمان چاووشی میخواند. دیگ بلغور به پا میکردیم. هنوز ساعت ۴ عصر نشده بود باران میآمد. از آنجا به خواجه اباصلت و خواجه مراد میرفتیم. ۳ روز در سال برای نزول رحمت الهی به آنجا میرفتیم و متوسل میشدیم تا باران بیاید. نماز و روضه بساطش بر پا بود. هنوز به طرق نرسیده بودیم باران میگرفت و کال طرق سیل راه میافتاد. آن زمان این پلها نبود و مجبور میشدیم از روی خط راه آهن رد شویم. الان نمیدانم چرا هیچ چیز مثل آن موقع نیست.»
مهدیزاده ادامه میدهد: «نماز باران نماز استغفار و توبه است و از زمان حضرت موسی به جا مانده. میخوانیم تا خدا از سر تقصیرات ما بگذرد و برایمان باران بفرستد. الان در طرق بیشتر محصولات آبی را میکارند، چون بارندگی کم است. چشم کشاورز دیمکار به آسمان و توکلش به خداست تا محصول برداشت کند.»