از کودکی همیشه به کار اجرا و بازیگری علاقه داشت، اما لکنت زبانش نمیگذاشت استعدادش آنطور که باید و شاید دیده شود تا اینکه در همان سن کم با تشویق معلمش در یکی از نمایشهای مدرسه بازی میکند و همین نمایش مسیر زندگی او را تغییر میدهد. بعد از این نمایش بود که اعتماد به نفس خود را باز مییابد و باور میکند که میتواند به عنوان یک مجری یا بازیگر نقشآفرینی کند، اما از آنجا که مجریگری را دارای اصولی خاص همچون درک از فضا و حال مخاطب میدانسته علاقهاش به این سمت بیشتر میشود.
سالها بعد اتفاقی میافتد که او را در مسیر خادمان حرم رضوی قرار میدهد. «شهرام تدین» ۳۹ ساله، مجری و کارشناس فرهنگی آستان قدس رضوی و همچنین معاون آموزشی و پرورشی یکی از مدارس منطقه و ساکن محله بهشتی است و ۱۷ سالی است که افتخار خادمی امام رضا (ع) را دارد.
با وجودی که یکی از مجریان حاذق شهر است، اما عهد زیبایی با امام خود بسته است اینکه به خاطر حضرت ثامن الحجج (ع) و به حرمت لباس خادمی که به تن دارد، بسیاری از اجراهایی را که احساس میکند در شأن، ولی نعمتش نیست قبول نمیکند حتی اگر مبلغ بسیار خوبی به او پیشنهاد شود. تدین از چگونگی کسب افتخار خادمی و کراماتی که از امام مهربانیها طی این سالها دیده است برایمان میگوید.
زمانی که وارد کار اجرا میشود فقط تعداد انگشتشماری مجری در مشهد وجود داشته است، بنابراین مجری بسیاری از برنامههای مختلف شهر بوده است. یکی از این برنامهها برگزاری و اجرای مراسم ازدواج زوجهای جوان کمیته امداد امام خمینی (ره) در زمستان سال ۸۱ بوده است.
تدین برای برگزاری این مراسم ایده نابی به ذهنش میرسد اینکه با ابتکار عمل سفره عقدی متفاوت از سایر سفرههایی که تاکنون وجود داشته طراحی کرده و بچیند. به همین دلیل هم ایده خود را که استفاده از عکس شهدا و وسایل تزیینی سفره بوده با یکی از مزونهای شهر در میان میگذارد.
حاصل کار سفرهای بسیار زیبا و چشمنواز میشود که نهتنها زوجهای جوان بلکه میهمانان را شگفتزده میکند. همراه با یکی از دوستانش مراسم را پیش میبرد و هنگام اجرا خیر مقدم به مسئولانی که در مراسم حضور داشتند نیز میگوید.
مراسم به پایان میرسد و فردی که اجرای این مراسم را به تدین سپرده بود به سراغ او میآید و شخصی را نشان میدهد و میگوید که علاقهمند است تا مراسم ازدواج ۳۳ زوج جوان را تدین برگزار کند.
او نیز قیمتی را بیان میکند، اما بعد که متوجه میشود مراسم برای دانشگاه رضوی است، به شوخی در جواب میگوید اگر برنامه برای حرم است پس باید مبلغ بیشتری پرداخت شود. وقتی دلیل اینکار را از او سؤال میکنند، بیان میکند که چندین مرتبه درخواست داده تا خادم حضرت رضا (ع) شود و رایگان اجرای برنامه در حرم داشته باشد، اما هیچ وقت پاسخ درستی نگرفته است.
در همین هنگام متوجه میشود فردی که تقاضای برگزاری برنامه را داده علوی، قائم مقام وقت آستان قدس رضوی، است که خودش نیز در طول برنامه خوشامدگویی داشته، اما چون از نزدیک او را ندیده بوده نمیشناخته است.
علوی میگوید:سعی میکنم موضوع خادم شدن تو را پیگیری کنم همین قرار باعث میشود تا چند روز بعد به دفتر قائم مقام آستان قدس رضوی مراجعه کند و به عنوان خادم القرآن آستان قدس رضوی یک روز در هفته را در اداره علوم قرآنی صحن جمهوری اسلامی خدمت کند. چندی بعد مراسم برگزار و حتی مبلغ اجرای برنامه هم به تدین پرداخت میشود.
در برنامههای مختلفی که کار اجرا انجام میداده است به افرادی که در آستان قدس رضوی مسئول بودند میگفته که علاقه دارد به عنوان خادم در حرم برنامه اجرا کند و، چون آن زمان سختگیریها برای قبولی خادم بیشتر بوده این امر میسر نمیشود تا اینکه به خادمی حضرت قبول میشود.
زمانی که مردم آن شهر من را با لباس خادمی میدیدند، التماس دعا داشتند و حتی برخی از آنها میگفتند که تاکنون به حرم رضوی مشرف نشدهاند
او میگوید برخلاف بسیاری دیگر از خادمان زمانی که این لباس را میپوشد فقط حس خوشحالی داشته و آنطور که باید دچار شعف نمیشود، اما یکی دو سالی که میگذرد به واسطه آبرویی که حضرت رضا (ع) به او داده است احساسش تفاوت معناداری پیدا میکند: «به یکی از شهرهای محروم جنوب کشور برای اجرای برنامه رفته بودم زمانی که مردم آن شهر من را با لباس خادمی میدیدند، التماس دعا داشتند و حتی برخی از آنها میگفتند که تاکنون به حرم رضوی مشرف نشدهاند.
این التماس دعاها چنان در دل من نشست که نگاهم به خادمی عوض شد و تصمیم گرفتم به زائران حضرت نوع دیگری خدمت کنم بنابراین بسیاری از اجراهایی را که احساس میکنم در شأن، ولی نعمتم نیست قبول نمیکنم حتی اگر مبلغ بسیار خوبی برای آن کار پیشنهاد شود.»
هر زمان که تدین به حرم مطهر رضوی مشرف میشده، کودکانی که در کنار والدینشان خوابیده بودند توجه او را جلب میکردهاند: «به دلیل ترسی که والدین از گم شدن کودکان خود داشتند به آنها اجازه نمیدادند تا از کنارشان دور شوند و همین باعث شد تا زمانی که پدر و مادر در حال خواندن نماز و زیارت هستند کودک خسته شده و خوابش ببرد.
همین موضوع برایم تبدیل به دغدغهای شده بود موضوع را با اداره علوم قرآنی حرم در میان گذاشتم و پیشنهاد برگزاری ویژهبرنامه محفل قرآنی برای کودکان با حال و هوایی متفاوت را دادم به این صورت که داستانهای قرآنی و آشنایی با دین و مسائل اجتماعی با زبان قصه و شعر اجرا شود.»
با این پیشنهاد موافقت میشود و هنگام برگزاری این برنامه آموزش تلاوت قرآن نیز به کودکان ارائه میشود و حال و هوای متفاوت برنامه انگیزهای برای بچهها میشود تا هر هفته در این کلاسها شرکت کنند. تدین میگوید از سال ۸۲ تا قبل از شیوع بیماری کرونا این برنامه برگزار میشد و تاکنون ۲۶۳ موضوع قرآنی را به صورت داستان و شعر درآوردهاند که قابلیت چاپ و نشر دارد.
تدین، تنها مجری آستان قدس رضوی است که هم در حوزه کودک و هم بزرگسال برنامه اجرا میکند. او میگوید: «برنامههای زیادی مانند همسفران بهشت، مراسمهای جشن تکلیف ویژه دختران و پسران را اجرا کردهام، اما هر سال برنامههای ویژه و خاصی از سوی حرم در مناسبتهای مختلف مانند هفته وحدت، ولایت و دهه کرامت و فجر برگزار میشد که آستان قدس رضوی سخنران، مجری و مداح به موقوفات مختلف با هزینه خود میفرستاد و حتی مکانهایی که درخواست برگزاری چنین مراسمهایی را داشتند نیز در برنامه قرار میگرفت.»
دو کاروان یکی «زیر سایه خورشید» بردن پرچم حرم رضوی در ویژهبرنامههای شهری و استانی بوده که برگزاری آن با آستان قدس نبوده، اما دیگری کاروان «در شعاع خورشید» که صفر تا صد برنامه بهعهده آستان بوده و از شهرهای استان خراسان آغاز و بنا به درخواست سایر استانها در آنها نیز برگزار میشده است.
تدین در کاروان زیر سایه خورشید به عنوان مجری و در شعاع خورشید مجری و سرپرست کاروان بوده است. او ویژگی خاص این کاروان را رفتن به دل روستاها و برگزاری برنامههای مختلف در مساجد، بوستانها و مزار شهدا میداند: «از اقشار مختلف در این برنامهها حضور داشتند و به مردمی که میآمدند از تبرکات حضرت مانند نمک، نبات، عطر و ... میدادیم و در ۱۰ روز شاید نزدیک به ۸۰ برنامه برگزار میکردیم که شامل دیدار با خانواده شهدا یا جشن تکلیف، جشن ازدواج و دیدار با سالمندان، بیمارستانها و... میشد.»
بارها از تدین پرسیده شده که آیا خودت از نزدیک شاهد شفا دادن مریضی از سوی حضرت رضا (ع) بودهای؟ و او محکم جواب میدهد بله، میگوید دفتری در حرم مطهر رضوی وجود دارد که کراماتی که جزو خاطرات خدام است نیز در این دفتر ثبت میشود و آستان قدس رضوی بر روی این موضوع تأکید و حساسیت ویژه دارد و آنگونه نیست که هر کسی بتواند شفا گرفتن یا هر موضوعی را به حضرت نسبت دهد.
او یکی از کرامات حضرت را که از نزدیک لمس کرده و در دفتر حرم به ثبت رسیده و موثق است برایمان تعریف میکند: «در ایام دهه کرامت بود که به یکی از شهرستانهای اطراف مشهد برای اجرای مراسم ازدواج دعوت شده بودیم.
تغییر کوچکی در برنامه اتفاق افتاد و مقرر شد تا برنامه به روز بعد موکول شود همین موضوع باعث شد تا پیشنهاد دهم به دیدار خانواده شهدا برویم و از تبرکات حضرت به آنها هدیه کنیم، اما زمانی که محل برگزاری مراسم را دیدم و متوجه بیمارستانی که در مقابل این مکان قرار داشت شدم به دوستانی که از آستان همراهم بودند گفتم که پرچم آقا و تعدادی از نمک و نباتهای تبرکی را که همراه خود آوردهایم به بیمارستان برده و عیادتی از بیماران بخشهای مختلف داشته باشیم.
تمام بیماران و حتی پرستاران و پزشکان با دیدن پرچم سبز آقا به وجد آمده بودند و برخی نیز اشک از چشمانشان جاری شده بود تا اینکه به بخش ویژه نوزادان رسیدیم
در همان بدو ورود رئیس بیمارستان که لباس خادمی و پرچم متبرک حضرت رضا (ع) را در دستان من دید متوجه موضوع شد و با هماهنگی با رئیس حراست اجازه داده شد تا برای عیادت به اتاقهای مختلف برویم. البته رئیس حراست بیمارستان نیز همراه ما بودند و تمام بیماران و حتی پرستاران و پزشکان با دیدن پرچم سبز آقا به وجد آمده بودند و برخی نیز اشک از چشمانشان جاری شده بود تا اینکه به بخش ویژه نوزادان رسیدیم.
در این بخش محیطی ایزوله وجود داشت و هشت نوزاد از چند روزه تا شش ماهه را در محفظههای شیشهای نگهداری میکردند. زمانی که پرچم را در این محل دور میدادم متوجه نوزاد چند ماههای شدم که نسبت سر او به بدنش بسیار بزرگتر بود و در محفظهای شیشهای با وصل بودن چند دستگاه زنده بود.
زمانی که از بیماری او سؤال کردم رئیس بیمارستان اصطلاحات پزشکی را به کار برد که خیلی متوجه آنها نبودم تنها چیزی که به ذهنم رسید بر زبان آوردم و گفتم «بیچاره مادر این نوزاد.»، اما در جواب شنیدم مادرش موقع زایمان فوت کرده است و پدر بچه نیز خبری از او نمیگیرد.
همین هنگام بود که حس دلسوزی خاصی به من دست داد و تصمیم گرفتم برای طفل معصوم کاری کنم؛ بنابراین پرچم متبرک حضرت را با نیت تبرک و توسل بر روی محفظه شیشهای کشیدم و از مداحی که همراه ما بود خواستم تا چند بیتی برای شفای کودک بخواند.»
مداح شروع میکند به بردن نام حضرت و با صدایی دلنشین روضهای میخواند و پرستاران آرام گریه میکنند، اما در همین هنگام یکباره فریاد بلندی به گوش میرسد که میگوید «بساطتان را جمع کنید! این بخش ایزوله است.»
تدین که متعجب مانده بود از رئیس حراست که در کنار او قرار داشته سؤال میکند این شخص کیست و متوجه میشود پزشک و مسئول بخش است؛ بنابراین با روی خوش با پزشک صحبت میکند، اما پزشک گوشش بدهکار نبوده و با گفتن اینکه پرچم آلودگی دارد و چرا آن را به بخش ایزوله آوردهاید، آنها را از بخش بیرون میکند.
تدین که از بیمارستان خارج و به محل اقامت خود بازمیگردد فکرش مشغول میشود که نکند با این کار سلامت نوزادان را به خطر انداخته باشد. از طرف دیگر نیز باید قبل از این اقدام با آستان قدس رضوی هماهنگی انجام میداده و حال باید بعد از بازگشت در این رابطه توضیح دهد. این افکار آنقدر اذیتش میکند که دیگر نمیتواند همراه با سایر گروه به دیدار خانواده شهدا برود و با سر درد به خواب میرود.
روز بعد برای برگزاری مراسم ازدواج به محل مورد نظر میرود و با دیدن دوباره نمای بیمارستان ذهنش به سمت نوزادان دیروز میرود. مراسم که تمام میشود یکی از محلیها میآید و میگوید مردی با حالت آشفته در جلو در منتظر اوست و اصرار دارد تدین را ببیند. وقتی مقابل ورودی مراسم میرود پزشک مسئول بخش نوزادان را میبیند که به پهنای صورت اشک میریزد و قدرت و اختیاری برای صحبت ندارد فقط با اشاره به تدین میگوید که به دنبال او به داخل بیمارستان برود.
تدین که حال آشفته دکتر را میبیند متوجه نمیشود چگونه هراسان به دنبال پزشک تا بخش ایزوله نوزدان میرود و بالای سر محفظه شیشهای که طفل دیروزی بوده میایستد.
تنها با نگاهی که به داخل محفظه میکند میبیند نوزاد نیست، پاهایش سست میشود و با تصور اینکه طفل فوت کرده است بر روی زمین مینشیند، اما دکتر داستان را اینگونه برای او بازگو میکند: «دیروز بعد از رفتن شما از بیمارستان یک ساعتی نگذشته بود که پرستار بخش گفت علائم حیاتی کودک بر روی دستگاه تغییر کرده است. اول این حرف را باور نکردم تا اینکه خودم متوجه دستگاه شدم سپس آزمایشی نوشتم. نتایج آزمایش نشان از روند بهبودی نوزاد داشت، اما باز هم باورم نشد دو ساعت بعد دوباره تقاضای آزمایش دوباره دادم.
جواب آزمایش بهبودی را نشان میداد هر کاری میکردم با علم پزشکی جور درنمیآمد برای همین امروز صبح دوباره آزمایش را برای بار سوم تکرار کردم، ولی روند بهبودی به حدی بود که نوزاد را از محفظه شیشهای خارج کردیم.»
تدین هنوز هم چهره پزشک، اشکها و صدای بغضآلود او را به یاد دارد زمانی که به خاطر کار دیروزش عذرخواهی میکرد و تقاضا داشت تا آنها با بازگشت به حرم از حضرت رضا (ع) از طرف او عذرخواهی کنند، اما او فقط این صداها را میشنید و در دل حس دیگری داشت ازاینکه لباس خادمی را پوشیده و با رفتار دیروز دکتر به، ولی نعمتش شک کرده است شرمسار بود بنابراین به پزشک مسئول گفت: خودت باید برای عذرخواهی راهی حرم شوی، چون تو مقامت از من بالاتر است.
من با نیت شفا پرچم را روی محفظه انداختم، اما دقایقی پیش که دیدم محفظه خالیست اولین چیزی که به ذهنم رسید این بود که نوزاد فوت شده است. من که به این پرچم اعتقاد داشتم، اما تو اعتقادی نداشتی به همین دلیل هم خودت باید برای عذرخواهی به حرم مشرف شوی.
وی یکی دیگر از کرامات حضرت را مربوط به زندانی شدن یکی از بانوان آبرودار شهر بیان میکند و میگوید: «در ایام دهه کرامت برای اجرای برنامه به زندان یکی از شهرهای اطراف مشهد رفته بودیم.
به بانوان زندانی گفته میشود که قرار است این جشن برگزار شود. یکی از بانوان آبرودار با در نظر گرفتن اینکه ممکن است از مراسم عکس و فیلم گرفته شود و او در این عکسها دیده شود تصمیم میگیرد در مراسم شرکت نکند، اما یکباره به دلش میافتد تا با حضور در مراسم به امام رضا (ع) توسل کند، زمانی که مداح زیارت حضرت را زمزمه میکند دلش میشکند و زیر لب چند کلامی با امام رئوف (ع) درددل میکند «آقا خودت میدانی بیگناه هستم، اما نمیتوانم موضوع را ثابت کنم خودت ضامن من باش!» ظهر فرد شاکی به زندان میآید و رضایت میدهد.
وقتی این بانو در مراسم دیگری که شب برای مردم برگزار میکردیم شرکت کرد موضوع را با ما درمیان گذاشت، چون برایمان باورنکردنی بود با امام جمعه و رئیس نیروی انتظامی شهر صحبت کردیم، آنها نیز گفتند که چند مرتبه برای جلب رضایت شاکی مراجعه کردهاند، اما قبول نمیکند و برای آنها نیز جای تعجب داشت.»
تدین در ادامه، اجرای ویژهبرنامه پنجره فولاد بهطور آنلاین و از رضوی تی وی از ابتدای اسفند سال گذشته تا آخر فروردین امسال را یکی از کارهای متفاوت خود میداند. او در این باره توضیح میدهد: «در این ویژهبرنامه با بیش از ۶۰ بیمارستان کشور ارتباط مستقیم داشتیم و در این برنامه از قاب پنجره فولاد، دل بیماران را به حرم آقا گره میزدیم به طوری که جزو یکی از پربینندهترین برنامهها شده بود.»
او که اجراهای مختلفی در شبکههای استانی، قرآن و ... داشته هیچ کدام از آنها مانند این برنامه برای او دلچسب نبوده است. تدین گله کوچکی دارد و میگوید زمانی که این برنامه گل کرد مجری تلویزیونی برای آن انتخاب شد این در صورتی بود که اجرای ۶۰ قسمت آن را من به عهده داشتم.
بهترین خاطره از کار اجرا در حرم رضوی را مربوط به جشن روز شکوفههایی میداند که پسرش به کلاس اول رفته است: «وقتی در میان جمعیت، پسرم را میدیدم که چگونه با شور و شوق به من مینگرد و از طرفی او را در لباس مدرسه میدیدم بسیار برایم خوشحال کننده بود، البته سالهای قبل هم که این برنامه را اجرا میکردم از آن بسیار لذت میبردم، اما اینبار به خاطر فرزندم حس و حال والدین را بیشتر درک میکردم.»
اتاقش در مجاورت گنبد حرم حضرت رضا (ع) قرار دارد به طوری که با نگاه کردن از پنجره اتاقش میتواند گنبد طلایی را که بسیاری از مردم در شهرها و روستاهای مختلف کشور آرزوی دیدن آن را دارند از نزدیک و فاصله چند متری ببیند.
میگوید: «با وجودی که چندین سال پیش گنبد را از نزدیک بغل کردهام، اما این باور را ندارم که برای زیارت باید حتما به ضریح دست زد و نباید بُعد مسافت را در نظر گرفت، ممکن است شما در خانه خود باشید و دلتان بشکند و توسلی به حضرت ثامن الحجج (ع) داشته باشید و همان موقع حلقه وصلی ایجاد شود قطعا سلام شما را امام مهربانیها از دورترین نقطه هم میشنود.»
تدین اعتقاد دارد زیارت باید باکیفیت باشد: «تصور اینکه اگر امروز به حرم آمدهام و دستم به ضریح نرسیده پس زیارت نکردهام درست نیست. حضرت رضا (ع) مهربانتر از آن است که زائران و مجاورانی را که با هزار امید برای زیارت آمدهاند دست خالی بازگرداند اگر در این بین عدهای نیز شاکی هستند باید بدانند حتما خیر و صلاحی دارد که از آن بیخبر هستند.»
زمانی که در کنار پنجره فولاد قرار دارم حس و حال متفاوتی دارم برای همین هم وقتی افراد مختلف با لباس خادمی من را میبینند و التماس دعا میگویند قول میدهم تا به نیابت از آنها دو رکعت نماز بخوانم
صحبت که از طلبیده شدن میشود بیان میکند: «به نظر من توسط حضرت برای زیارت طلبیده میشویم به عنوان مثال اگر مهمانی به منزل شما بیاید و زمانی که میرود شما این احساس را داشته باشید در منزل شما به او خوش گذشته است برای بار دوم نیز از او دعوت میکنید، اما اگر حس کنید در منزل شما احساس راحتی نداشته است میلی برای دعوت دوم ندارید.»
بکرترین مکان برای خلوت کردن و حرف زدن با حضرت رضا (ع) را پنجره فولاد میداند و میگوید این مکان برایش از کودکی جلوه دیگری داشته است: «زمانی که در کنار پنجره فولاد قرار دارم حس و حال متفاوتی دارم برای همین هم وقتی افراد مختلف با لباس خادمی من را میبینند و التماس دعا میگویند قول میدهم تا به نیابت از آنها دو رکعت نماز بخوانم و این نمازها را در همین محل به نیت گرهگشایی کار آنها میخوانم به طوری که هر زمان در کنار پنجره فولاد هستم چندین نماز دو رکعتی میخوانم و این موضوع حس و حال خودم را نیز بهتر میکند.»
تدین یادآور میشود: «شاید ما مشهدیها آنطور که باید قدر، ولی نعمتمان را ندانیم، اما مهربانی آقا همیشه و در همه حال شامل حال ما میشود حتی اگر خودمان متوجه این موضوع نشویم، برکت وجود آقا در شهر مشهد برای مجاورانش با نعمتهای بسیاری همراه است.»
وقتی از او درباره کلام پایانی سؤال میکنیم فقط به خواندن یک بیت بسنده میکند: «ز آستان رضایم خدا جدا نکند، من و جدایی از این آستان خدا نکند.»