کد خبر: ۱۳۵۸
۱۷ شهريور ۱۴۰۰ - ۰۰:۰۰

چرخ زمانه بهترین چرخ زن زورخانه را گرفت

مشهدی‌های قدیمی هیچ‌گاه دی‌ و بهمن‌ خونین 57 را فراموش نخواهند کرد. ماه‌هایی که از هر سن و قشری شهید دادیم. از کودکی که زیر تانک ارتش رفت تا معلمی که جرمش تنها ایستادن در صف نفت بود. دژخیمان پهلوی حتی به پیرمردها، ورزشکاران و... هم رحم نکردند. «سید احمد احمدی»، یکی از قهرمانان چرخ تیز زورخانه‌ای، است که در دهم دی‌ آن سال شهید شد.

مشهدی‌های قدیمی هیچ‌گاه دی‌ و بهمن‌ خونین 57 را فراموش نخواهند کرد. ماه‌هایی که از هر سن و قشری شهید دادیم. از کودکی که زیر تانک ارتش رفت تا معلمی که جرمش تنها ایستادن در صف نفت بود. دژخیمان پهلوی حتی به پیرمردها، ورزشکاران و... هم رحم نکردند. «سید احمد احمدی»، یکی از قهرمانان چرخ تیز زورخانه‌ای ، است که در دهم دی‌ آن سال شهید شد.

بعد از شهادت سید احمد دوستانش دورهم جمع شدند و تصمیم گرفتند برای زنده نگه‌داشتن یاد و خاطره رفیق شهیدشان گود زورخانه‌ای بسازند. آن‌ها یک سال بعد مجوز ساخت گود زورخانه‌ای را در خیابان المهدی محله خیرآباد می‌گیرند و آن را با کمک هم می‌سازند. نام گود زورخانه را هم همان موقع به نام «شهید سید احمد احمدی» مزین می‌کنند. از آن روز تا به امروز چراغ این گود زورخانه خاموش نشده و تابه‌حال جوانان و نوجوانان زیادی جذب ورزش شده‌اند. در بین آن‌ها سید جواد حسینی، قهرمان و رکورددار کباده کشور هم به چشم می‌خورد که سال گذشته گفت‌وگویی مفصلی با او داشتیم. در این شماره با توجه به فرارسیدن روزهای پیروزی انقلاب نگاهی گذرا به زندگی این شهید می‌اندازیم.

احمد در چرخ زورخانه رقیبی ندارد و هیچ‌کس نمی‌تواند به مهارت و هنر او در گود چرخ بزند، چندین مدال قهرمانی کشوری که در این رشته به خود اختصاص داده، نشان‌دهنده توانایی‌هایش است

هنرش را خرج پهلوی نکرد

سید احمد احمدی ۱۰ دی‌ ۱۳۳۱ در محله پایین خیابان و کوچه حاج ابراهیم به دنیا می‌آید. او 2سال بیشتر ندارد که پدرش را از دست می‌دهد. مادرش سرپرست خانواده می‌شود و بچه‌هایش را با چنگ و دندان بزرگ می‌کند. سید احمد در دوره نوجوانی به ورزش علاقه‌مند می‌شود. او پانزده ساله است که هم‌زمان هم بدن‌سازی کار می‌کند، هم کشتی و هم ورزش باستانی. احمدی در چرخ زورخانه رقیبی ندارد و هیچ‌کس نمی‌تواند به مهارت و هنر او در گود چرخ بزند، چندین مدال قهرمانی کشوری که در این رشته به خود اختصاص داده، نشان‌دهنده توانایی‌هایش است.

از سال ۵۴ به این‌طرف هر وقت جشنواره‌ای برگزار می‌شد یا مسئولان دولتی می‌خواستند از زورخانه‌ها بازدید کنند، از سید احمد دعوت می‌کردند که بیاید و هنرش را برای مسئولان به نمایش بگذارد، ولی هیچ‌وقت این کار را نمی‌کرد؛ یا خودش را گم‌وگور می‌کرد، یا اینکه به بهانه‌های مختلف از این کار سرباز می‌زد. حتی یک‌بار چند نفر از رؤسای دستگاه پهلوی همراه با همسرهایشان بازدیدی از زورخانه توس در بالا خیابان داشتند. یکی از کسانی که باید برنامه اجرا می‌کرد؛ شهید احمدی بود. او به‌محض اینکه متوجه می‌شود ماجرا از چه قرار است سریع خودش را به مریضی و دل‌درد می‌زند و هنرش را خرج دولتی‌ها و گارد پهلوی نمی‌کند.

 

پای ثابت برنامه‌های انقلاب بود

سال ۱۳۵۷ از راه می‌رسد اعتراضات علیه حکومت پهلوی بالا می‌گیرد. سید احمد با این موج مردم همراه می‌شود و فعالیت‌های انقلابی‌اش را شروع می‌کند. از همان روزهای اول پای ثابت راه‌پیمایی‌های مشهد و جلسه‌های بیت آیت‌ا... شیرازی و بقیه شخصیت‌ها می‌شود. از طرفی هم نقش مهم و کلیدی در توزیع گسترده اعلامیه‌های حضرت امام (ره) و نوارهای سخنرانی‌شان را هم انجام می‌دهد. به همین دلیل چند باری هم سروکارش به ساواک می‌افتد حتی ساواک یک‌بار خانه او را تفتیش می‌کند. چیزی دستگیرشان نمی‌شود، اما چندهفته‌ای او را در بازداشتگاه نگه می‌دارند تا حساب کار دستش بیاید.

 

دی‌ماه خونین

نهم و دهم دی‌ 1357، از روزهای خونین و فراموش‌نشدنی در تاریخ تحولات اجتماعی مشهد است؛ دهم دی‌ مردم داغ‌دیده به خیابان می‌آیند تا اعتراض و انزجارشان از پهلوی را به گوش حکومتی‌ها برسانند، اما دولت وقت جوابشان را با گلوله می‌دهد. آن روز درگیری‌ها بین مردم و نیروهای ارتشی حسابی بالا می‌گیرد، ده‌ها نفر از مردم بی‌گناه مشهد که زنان و کودکان بودند از سوی نیروهای رژیم پهلوی به خاک و خون کشیده شدند. سید احمد در آن هیاهو خودش را به میان جمعیت می‌رساند و به مجروحان امدادرسانی می‌کند. او آن‌ها را یکی‌یکی از کف خیابان جمع می‌کند و به داخل خانه آیت‌ا... شیرازی می‌برد تا درمان شوند. در همین گیرودار و زمانی که مشغول حمل یکی از مجروحان بوده، با ضدهوایی‌به او شلیک می‌کنند. یکی به سرش می‌خورد که نصف صورتش متلاشی می‌شود و یکی دیگر هم به قلب او اصابت می‌کند و در نهایت به جمع شهدای‌ انقلاب می‌پیوندد.

7روز بعد از شهادت سید احمد وقتی‌که می‌بینند خانمش بی‌تابی می‌کند جریان را می‌گویند و بعد او را بر سر مزار سید احمد در گلزار شهدای انقلاب بهشت امام رضا (ع) می‌برند تا با همسرش وداع کند

 

نگاهی به وقایع نهم و دهم دی ماه سال 57 در مشهد

 

احمد پسر احمد

آن موقع که سید احمد مشغول امدادرسانی بود، همسرش هم در بیمارستان آخرین ساعت‌های بارداری‌اش را به سر می‌برد. به‌محض اینکه پسرشان به دنیا می‌آید مدام سراغ سید احمد را می‌گیرد برای اینکه او را آرام کنند هر دفعه پاسخ متفاوتی به او می‌دهند. یک‌بار می‌گویند سید احمد پایش شکسته و الان در بیمارستان دیگری بستری است، بار دیگر می‌گویند او تصادف کرده است و به‌زودی می‌آید. 7روز بعد از شهادت سید احمد وقتی‌که می‌بینند خانمش بی‌تابی می‌کند جریان را می‌گویند و بعد او را بر سر مزار سید احمد در گلزار شهدای انقلاب بهشت امام رضا (ع) می‌برند تا با همسرش وداع کند. برای نام‌گذاری فرزند شهید احمدی هم آن موقع به سراغ آیت‌ا... قمی می‌روند با ایشان موضوع را در میان می‌گذارند. ایشان که سید احمد را خوب می‌شناخته است پیشنهاد می‌دهد که اسم پدر شهیدش را برای پسر بگذارید که همین اتفاق هم می‌افتد.

کلمات کلیدی
ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44