
تلاش سمانه شعرباف برای تحول در دبستان «سارا»
هرچه بیشتر وارد خیابان میثم ۱۵ شوی، صدای شادی کودکان، نزدیک و نزدیکتر میشود و در آستانه حیاط دبستان «سارا» به اوج میرسد. شوق دختربچهها برای شروع سال تحصیلی جدید با ایدههای متفاوتی که امسال در این مدرسه درحال اجراست، غبار خستگی حاصل از نیمقرن فعالیت را از چهره مدرسه زدوده است.
ماجرا از این قرار است که تلاشهای مدیر جوان و تازهنفس این مجموعه و همراهی نیکوکارانی که به ساختن روزهای بهتر باور دارند، این امید را دوچندان کرده است که دخترانی خوشآتیه و شگفتیساز در دل محله فجر پرورش یابند.
نتیجه یک تعامل
نخستین ایده اجراشده در مدرسه، در بدو ورودمان به حیاط به چشم میخورد. ماجرا به دیواری برمیگردد که هنوز رد قلمموها بر روی آن تازه است. طرح نقشبسته روی این دیوار با رنگهایی شاد و چشمگیر، هنر دست دانش آموزان یک هنرستان در نقطهای برخوردار، در آن سوی شهر است.
هنرجوها برای اینکه به مدرسه ما بیایند و درقالب دوره کارورزیشان، روی دیوارهای مدرسه، زیبایی خلق کنند، نیاز به رنگ داشتند
سمانه شعرباف میگوید: دیوار مهمی بود و درمعرض دید بچهها و والدین قرار داشت. از یک طرف، نمیشد با ظاهر رنگورورفته آن کنار آمد و از طرف دیگر، هیچ بودجهای برای بهکارگیری نقاش و زیباسازی آن نداشتیم.
این تنها یکی از چالشهایی است که مدیر این مدرسه دولتی، اواخر مرداد امسال و در ابتدای انتصاب خود، با آن مواجه شد. ابتکاری که برای تبدیل این چالش به فرصت، به خرج داد از یک اصل سرچشمه میگیرد؛ بازکردن درهای مدرسه به روی جامعه و استفاده از همه ظرفیتهای موجود به نفع دختران محله؛ «با هنرستان رفعتی در بولوار بعثت ارتباط گرفتم.هنرجوها برای اینکه به مدرسه ما بیایند و درقالب گذراندن دوره کارورزیشان، روی دیوارهای مدرسه، زیبایی خلق کنند، نیاز به رنگ داشتند. رنگی که آموزشوپرورش ناحیه۵ دراختیار ما قرار داد، سفید بود. با کمک دوستی دیگر، رنگهای سفید با سایر رنگهای موردنیاز تهاتر شد. نتیجه همه اینها شده است طرحهایی که روی دیوار میبینید.»
رفع چالش زباله
سروصدای دخترکان پایه اول تا سوم، حیاط مدرسه را پر کرده است. با اینکه تنها چند روز از بازگشایی مدارس میگذرد، در هیچکدام از کلاساولیها، نشانهای از ناآرامی دیده نمیشود. این آرامش و شادی، مدیون حضور تعدادی از اعضای جامعه روانشناسان است که به دعوت خانم مدیر برای ازبینبردن اضطراب دانشآموزان، به مدرسه آمدند. روی تریبون، جوایزی چیده شده و جشنی در آستانه برپایی است.
گویا بنا نیست زنگ تفریح دانشآموزان هم بدون دستاورد آموزشی بگذرد. کارشناسانی از سازمان مدیریت پسماند شهرداری مشهد به درخواست خانم شعرباف آمدهاند تا بچهها را از طریق قصه و شعر، با مفهوم بازیافت زباله و اهمیت آن آشنا کنند.
درمیان صدای بلندگو و هیاهوی بچهها همینقدر میشنویم که پیش از این، زباله، یکی از چالشهای مدرسه بوده است. همکارینکردن تعدادی از ۳۵۴دانشآموز مدرسه برای حفظ نظافت کلاسها، راهروها و حیاط، نهفقط زحمت نیروهای خدمات را دوچندان کرده، بلکه به مدرسه، منظری نازیبا داده بود.
کودکان نیاز به آموزش بیشتری داشتند و دعوت از مهمانان یادشده، نخستین قدم است برای استمرار پاکیزگی مدرسه. در نگاهی کلان، ثمره آن متوجه محله و شهر خواهد بود؛ اینکه هر کودک، سفیری باشد تا روشهای بازیافت زباله را به خانوادهاش منتقل کند.
سرای قصه
برای گریز از سروصدای حیاط و گفتوگو در فضایی آرام به اتاقی به رنگ بنفش، راهنمایی میشویم. تماشای هماهنگی میان رنگهای موکت نو با دیوارها و پنجرههایش خوشایند است. قانون این اتاق که «سرای قصه» نام دارد، این است که باید بدون کفش وارد شد و روی موکت نشست.
دانشآموز با کمک ویدوئوپروژکتوری که امسال، تهیه و روی سقف، نصب شده است، محتواهای آموزشی را تماشا و با کتابهایی که به تازگی فراهم شده است، آموختههایش را تمرین میکند.
میتوان حس خوب دانشآموزان را از این شیوه آموزشی بهروز تصور کرد؛ اینکه برای ساعتی، از کلاس و میز و نیمکت جدا شوند و در فضایی تازه به تمرین توانمندیهایشان در خواندن بپردازند. نه فقط این اتاق بلکه دیگر امکاناتی که در سال تحصیلی جاری، به یاری پرورش استعداد دختران محله فجر آمده است، محصول تلاشهای خانم مدیر و جذب نیکوکارانی از نقاط مختلف شهر است.
خانم شعرباف سیوهشتساله و زاده خانوادهای فرهنگی است. دکترای مدیریت آموزشی دارد و از بیستودوسالگی با مربیگری برای کودکان پیشدبستانی، به عرصه تعلیم و تربیت پا گذاشته است.
او گریزی به فعالیتش در مدارس صاحبنام و غیرانتفاعی مشهد میزند. مدارسی که امکانات آن کامل بود؛ از کلاسهای بزرگ وتر و تمیز گرفته تا آزمایشگاهها و کتابخانههایی جذاب و کادر آموزشی مجرب. پانزدهسال در چنین مدارسی معلمی، مدیریت و برنامهریزی کرد و فرصت داشت تا آنچه را در مقطع ارشد و دکترای مدیریت آموزشی یاد گرفته است، پیاده کند.
اینکه چرا و چطور، از دبستانی دولتی در محله فجر سردرآورد و اکنون، تمام هموغمش شده است رقمزدن بهترین شرایط برای دانشآموزان مدرسه سارا، به جرقهای از جنس یک وصیتنامه برمیگردد.
به نام پدر
«پدرم، مرحوم غلامرضا شعرباف تبریزی، سه دهه مدیر مدارس ناحیه۵ مشهد بود. او برای دانشآموزان کارهای خیر انجام میداد و من و بقیه اعضای خانواده را هم با خود در این مسیر همراه میکرد. من از بچگی، عاشق این بودم که معلم شوم و در دانشگاه رشته مرتبط را انتخاب کردم تا در علاقهام عمیقتر شوم.»
تو در تئوری و حرفزدن عالی هستی اما اگر توانستی در جایی با شرایط نامناسب، تغییرایجاد کنی، یعنی تئوریهایت در عمل هم کاربرد دارد
در سکوت حاکم بر مدرسه که نتیجه پایان زنگ تفریح است، ادامه میدهد: یک روز، بزرگواری به من حرفی زد که برایم تلنگر بود. او گفت تو در تئوری و حرفزدن درباره روشهای نوین تدریس، عالی هستی. اما روزی که توانستی در جایی با شرایط نامناسب، تغییری واقعی ایجاد کنی، آن وقت میتوان گفت تئوریهایت در عمل هم کاربرد دارد.
این حرف برای من که جوانیام را در آموزشوپرورش گذاشته بودم و داشتم درسش را میخواندم، سنگین و البته، درست بود. زمان گذشت و سال۱۳۹۰ پدرم براثر سکته قلبی در زمین فوتبال، کنار دانشآموزانش از دنیا رفت. در وصیتنامهاش برایم نوشته بود: «خانهمان را ترک نکن»؛ خانهای که در پرانتز کنارش آورده بود: «آموزشوپرورش ناحیه۵.»
او اضافه میکند: سال۱۴۰۱ درحالیکه داشتم رساله دکتریام را مینوشتم، به اصرار خانواده، بدون آمادگی قبلی در آزمون استخدامی آموزشوپرورش شرکت کردم و پذیرفته شدم. این تصمیم، با سابقه کاریای که در مدارس غیر انتفاعی و فرصتی که برای تدریس در دانشگاههای مختلف داشتم، با حسابوکتابهای مادی جور درنمیآمد. وقتی بهطور غیرمنتظره، ابلاغ محل خدمتم در یکی از مدارس ناحیه۵ خورد، حجت برایم تمام شد که خانه، اینجاست. انگار این برنامهای بود که پدرم در کائنات برای من ریخته بود.
مدرسه ما
یکیدو ماه مانده بود به بازگشایی مدارس و نیازها روی هم تلنبارشده بود. این شرایطی است که والدین و معلمان مدرسه، برایمان ترسیم میکنند. از نمازخانهای که به انباری میمانست و در آن هیچ نشانهای برای ترغیب دانشآموزان به نماز وجود نداشت تا نیمکتهای فرسوده، پروژکتورهای کمتعداد و نیازمند تعمیر کلاسها، نظافتی که چنگی به دل نمیزد، دیوارهای محتاج رنگآمیزی، نبود کتابخانه و... بودجهای که برای ترمیم این شکافها دراختیار مدرسه قرار داشت، صفر بود.
خانم شعرباف از فرصت محدود و جیب خالی مدرسه برای آغاز سال تحصیلی جدید میگوید؛ موضوعی که جز با استفاده از ظرفیت نیکوکاران و انجام کارهایی فراتر از وظایف سازمانی، نمیشد بر آن فائق آمد.
حلقه نخست این خیران، خانواده خانم شعرباف بودند که برای رساندن مدرسه سارا به جایگاهی در شأن دختران محله فجر، پای کار آمدند؛ از کمکهای مادی گرفته تا بهدستگرفتن تی، شوینده و شلنگ آب برای زدودن آلودگیهای رسوبکرده در مدرسه. تشکیل گروهی در پیامرسان ایتا به نام «مدرسه ما» و ارائه گزارشهایی شفاف و خواندنی از نیازهای مدرسه، رفتهرفته پای خیران دیگر را هم به ماجرا باز کرد و اتفاقات مبارکی را برای مدرسه، رقم زد.
روشنتر از امروز
ریحانه دختر نوجوانی است که اکنون در خارج از کشور به سر میبَرد. او یکی از خیران گمنام مدرسه ساراست که پساندازش را برای خرید تلفن همراه بهروزتر، کنار گذاشته بود. وقتی ازطریق فضای مجازی، نیازهای مدرسهای را شنید که آن را ندیده بود، قید تلفن همراه جدید را زد و ۱۰ میلیونتومان پساندازش را سخاوتمندانه تقدیم کرد.
چراغ اول کمکهای مالی برای رفع نیازهای مدرسه اینطور روشن شد و پس از آن، دیگر خیران هم هرکدام با مبلغی برای آبادی دبستان دختران محله فجر، آستین بالا زدند. در این گروه کوچک، افراد متفاوتی را میتوان دید، از اعضای جامعه مهندسان تا خانواده یکی از ورزشکاران که در حادثهای ورزشی از دنیا رفت و دیگرانی با دلهایی به وسعت دریا و نهایت خیرخواهی برای امیدهای محله فجر که شهر، حال خوب خود را مدیون حضور آنان است.
استمرار همراهی والدین و خیران، سند توسعهای که خانم شعرباف برای مدرسه سارا نوشته است و پیگیریهای او برای انتخاب این مدرسه برای اجرای طرح توانا (توانمندسازی نیروی انسانی) و طرح کارورز دانشگاه فرهنگیان، آیندهای روشنتر از امروز را برای دانشآموزان این مدرسه و محله فجر نوید میدهد.
همراهی والدین در برنامههای مدرسه
فاطمهزهرا هرشب با خوشحالی از من یک سؤال تکراری میپرسد: «مامان، کتابخانه مدرسه از کی به ما کتاب میدهد؟» او کلاس سوم است و امسال، آخرین مقطعی را میگذرانَد که در مدرسه سارا ارائه میشود. از وقتی شنیده است که مدرسه، قرار است کتابخانهدار شود، ذوق و شوقی دارد که نپرس!
سالهای قبل، فقط یک کمد کتاب در راهرو بود که استفاده از منابعش، قاعده درستی نداشت. بهعنوان عضو انجمن اولیا و مربیان، امسال که دیدم مدرسه درحال تغییرات مثبت است، خودم و بقیه والدین، هرکاری از دستمان بربیاید انجام میدهیم. این تغییرات، همانهایی بود که سالهای قبل برای رخدادنشان، بارها پیگیری کردیم و نتیجهای که باید را نگرفتیم. مثلا برای نظافت آبدارخانه، حیاط، پردهها و کف کلاسها، نیمکتها، آراستهبودن نمازخانه و... با والدین بقیه دانشآموزان هم که صحبت میکنم، راضیاند و همراه برای بهترشدن اوضاع. حال مدرسه سارا و ما والدین دانشآموزان، بهتر از همیشه است.
روزهای بهتر برای دانش آموزان «سارا»
نیمی از دهسال سابقه خدمتم را در دبستان سارا گذراندم. اوضاع امسال شبیه سالهای پیش نیست. این تغییرات، حس و حال من و همکارانم را هم عوض کرده است. نمونهاش دیتا پروژکتورهایی که برای تنوعدادن به شیوه آموزشمان به آن احتیاج داریم. پارسال، خطدرمیان خراب بود. مجبور بودم بهجای روشهای نوین از روشهای جایگزین استفاده کنم که جذابیت لازم را نداشت.
از اتفاقهای خوب دیگری که دارد رقم میخورد، اضافهشدن اتاق بهداشت است. حالا بچهها میدانند جایی امن وجود دارد که اگر اتفاقی برایشان افتاد، آنجا کمکهای اولیه را دریافت میکنند. میدانم که هزینه این تغییرات مثبت در مدرسه، نه از محل سرانههای آموزشوپرورش، بلکه با تلاشهای مدیر جوان جدید و همراهی خیران جور شده است. اگر این شرایط، استمرار داشته باشد، دانشآموزان مدرسه سارا، روزهای بهتری را خواهند دید.
* این گزارش یکشنبه ۱۳ مهرماه ۱۴۰۴ در شماره ۶۳۳ شهرآرامحله منطقه ۳ و ۴ چاپ شده است.