کد خبر: ۱۲۹۷۲
۳۰ شهريور ۱۴۰۴ - ۰۸:۰۰
امیرمحمد توانا پای رؤیای رفتن به دانشگاه شریف ایستاد

امیرمحمد توانا پای رؤیای رفتن به دانشگاه شریف ایستاد

هدف امیر‌محمد رشته مهندسی کامپیوتر در دانشگاه شریف بود و رتبه۹۲ که در کنکور سال گذشته بدست آورده بود، او را به هدفش نمی‌رساند، از این‌رو تصمیم گرفت که یک سال دیگر تلاش کند؛ این‌بار رتبه ۴ کنکور ریاضی را به خود اختصاص داد.

نشانی خانه نزدیک میدان امام‌حسین (ع) در محله گاز است. وارد کوچه که می‌شوم، خانه‌ای گرم و صمیمی در حاشیه خیابان صدمتری انتظارم را می‌کشد. همین که روی مبل‌های راحت و بی‌آلایش این خانه می‌نشینم، خانم توانا با لبخند، شربت زعفرانی خنک و ظرفی پر از شیرینی‌های رنگارنگ را روی میز می‌گذارد و با روی خوش تعارف می‌کند.

شادی عمیقی در نگاه و لبخند تک‌تک اعضای خانواده پیداست؛ شادیِ رسیدن به آرزویی که سال‌ها برایش زحمت کشیده‌اند. این دیوار‌ها بار‌ها شاهد لحظه‌های امید، دلسردی و دوباره برخاستن بوده‌اند. حالا در روز‌های پایانی تابستان، ثمره آن تلاش‌ها روشن شده است؛ وقتی نام امیرمحمد توانا، فرزند کوچک خانواده، درمیان رتبه‌های برتر کنکور می‌درخشد: رتبه ۴ کشوری رشته علوم ریاضی و فنی، از مشهد.

 

از کلاس درس فیزیک تا رؤیای شریف

«تو باید بروی دانشگاه شریف». این جمله آقای جوازی، دبیر فیزیک کلاس دهم مدرسه شهیدهاشمی‌نژاد بود که موتور انگیزه را در امیرمحمد روشن کرد. هرچند پیش از این نیز در همه پایه‌های تحصیلی دلش می‌خواست برتر کلاس و مدرسه باشد. اما پایه دهم و ورود به مدرسه تیزهوشان و فضای رقابتی موجود در آن، آرام‌آرام هدف‌های بزرگ‌تری را در ذهن امیرمحمد شکل دادند.

خودش تعریف می‌کند: وقتی در آزمون ورودی دهم توانستم در مدرسه تیزهوشان قبول بشوم خیلی خوشحال بود. آن اوایل تنها انگیزه‌ام این بود که جزو چهار‌پنج نفر اول مدرسه باشم، اما وقتی در آزمون دی‌ماه نمره کامل ریاضی را کسب کردم، اعتمادبه‌نفسم بالا رفت و از اواخر سال یازدهم بود که به رتبه تک‌رقمی در کنکور فکر می‌کردم.

علاقه و استعداد امیرمحمد از ابتدا در درس ریاضی بود، در دوران دبستان و متوسطه اول هیچ‌وقت برای درس ریاضی وقت نمی‌گذاشت. همان چیز‌هایی که در کلاس یاد می‌گرفت کافی بود. زمانی‌که برای مطالعه اختصاص می‌داد، فقط مخصوص درس‌های حفظی بود.

 

شکستی که شاید شکست نبود

نتیجه اولین تجربه کنکور امیرمحمد، اگرچه آرزوی دست‌نیافتنی بسیاری از دانش‌آموزان بود، امیر‌محمد را به آرزوی خودش نرساند. هدف امیر‌محمد نشستن سر کلاس مهندسی کامپیوتر در دانشگاه شریف بود و رتبه۹۲، در کنکور سال گذشته، او را به هدفش نمی‌رساند. هرچند که هر رشته و دانشگاه برتر دیگری را می‌توانست به‌راحتی برای ادامه تحصیل انتخاب کند، تصمیم گرفت که یک سال دیگر برای رسیدن به هدف اصلی‌اش تلاش کند؛ خطری که شاید هیچ دانش‌آموز دیگری با شرایط او به جان نخرد.

ناگهان ایده دیگری هم به ذهنش آمد، اینکه در کنکور تجربی شرکت کند؛ «وقتی خواستم دوباره برای کنکور ثبت نام کنم بین ریاضی و تجربی مردد بودم، هرچند در رشته تجربی، نه به پزشکی نه دندان‌پزشکی و نه داروسازی هیچ علاقه‌ای نداشتم. تنها چیزی که من را به‌سمت رشته تجربی می‌کشید دکترای پیوسته بیوتکنولوژی دانشگاه تهران بود.»‌

امیر‌محمد این تصمیم را با خانواده هم در‌میان گذاشت و از آنها راهنمایی خواست، هرچند در‌نهایت تصمیم گرفت که دوباره در رشته ریاضی و برای رشته مهندسی کامپیوتر دانشگاه شریف درس بخواند؛ «در این یک سال، فشار‌های زیادی را تحمل کردم. چند‌ماه اول یعنی تا حدود بهمن‌ماه، حال روحی‌ام به حدی خراب بود که عملا شور و انگیزه‌ای برای درس‌خواندن نداشتم و متأسفانه رؤیای تک‌رقمی‌شدن داشت آرام‌آرام از ذهنم خارج می‌شد.»

تنها چیزی که من را به‌سمت رشته تجربی می‌کشید دکترای پیوسته بیوتکنولوژی دانشگاه تهران بود

دقایقی بعد در‌خلال صحبت‌هایمان متوجه می‌شوم که منظور امیرعلی از درس‌نخواندن هم یعنی روزی سه‌چهار‌ساعت مطالعه متمرکز. هرچند که بیشتر از هر‌چیزی ناامیدی و رخوت داشت بر تلاش‌های او سایه می‌انداخت.

اما نقطه عطف بازگشت در بهمن رخ داد و صحبت‌های مشاور تحصیلی اثر مطلوبی روی امیرمحمد گذاشت. اینکه نباید تا آخرین لحظه دست از تلاش برداشت. شرح این دوره نشان می‌دهد که کنکور نه‌فقط آزمونی برای ظرفیت علمی، بلکه امتحانی برای تاب‌آوری روحی و مدیریت ناامیدی هم است.

 

تکرار و تکرار، رمز موفقیت

از امیرمحمد درباره روش مطالعه و شکل و شیوه درست‌خواندنش می‌پرسم و او برایمان می‌گوید: میانگین مطالعه‌ام در سال‌های آخر بین هشت تا نه ساعت بود، اما آن روز‌هایی که واقعا جدی بودم، تا ۱۲‌ساعت هم می‌رسید و در بازه سه‌ماهه آخر، گاهی تا چهارده‌ساعت روزانه. به نظرم روشی جادویی برای درس‌خواندن وجود ندارد؛ بیشتر به پشتکار و تلاش خود آدم برمی‌گردد. تکرار درس‌نامه‌ها و تست‌زدن. تکیه و تأکید من نیز همیشه همان درس‌نامه کتاب‌ها بود. آنها را خوب مطالعه می‌کردم و تا زمانی که مطلب کاملا برایم جا نمی‌افتاد، همچنان تکرار می‌کردم.».

اما چیزی که امیرمحمد بیش از هرچیز بر آن تأکید دارد، نظم و پایبندی به آن است. به‌ویژه نظم خواب که به نظر خودش زیربنای همه فعالیت‌های دیگر زندگی‌اش است؛ «من چهار‌سال تقریبا هر روز بین ساعت ۵ تا ۶ صبح بیدار می‌شدم؛ این نظم خواب و بیداری کمک خیلی بزرگی بود. اینکه در ساعت درست و مفید به مغز استراحت داده شود، باعث بهبود عملکرد آن خواهد شد.»

شاید خیلی از دانش‌آموزان گمان کنند که برای نتیجه عالی در کنکور باید انواع کلاس‌ها و آموزش‌های خصوصی را از سر بگذرانند، در‌حالی‌که امیرمحمد کاملا برعکس به این قضیه نگاه می‌کرد؛ «از ابتدای مسیر تحصیلی همیشه به‌صورت خودخوان عمل می‌کردم. برای کنکور هم فقط سال گذشته برای درس فیزیک به کلاس رفتم و امسال هم یک جلسه کارگاه حل تست شیمی. برای دو درس زبان و فارسی هم از کلاس‌های آنلاین استفاده کردم. در‌مجموع، سهم کلاس‌ها و مؤسسات آموزشی را نهایتا بیست تا سی‌درصد در موفقیت دانش‌آموزان دخیل می‌دانم؛ مابقی سهم تلاش و پشتکار خودشان و البته استمرار روزانه آن است.»

 

امیرمحمد توانا پای رؤیای رفتن به دانشگاه شریف ایستاد

 

گول زرق‌وبرق مؤسسات آموزشی را نخورید

توصیه امیرعلی به دانش‌آموزانی که در سال‌های بعد قرار است با کنکور دست‌وپنجه نرم کنند، این است که اول از همه از فضای مجازی فاصله بگیرند و خودشان را درگیر حواشی آن نکنند. بعد از آن هم گول زرق‌وبرق مؤسسات آموزشی را نخورند. خودشان را دست‌کم نگیرند و بدانند مهم انگیزه و تلاش خودشان است که راهگشاست.

امیرمحمد توانا، نام خانوادگی‌اش را به‌معنای واقعی ثابت کرد و توانایی خودش را با الگو قرار‌دادن شخصی شبیه خودش به نمایش گذاشت؛ «یکی از الگو‌های من در زمینه تحصیلی، آقای رستگار رحمانی بود که سال‌۸۸ از یک منطقه دور‌افتاده و بدون هیچ امکانات آموزشی، نفر اول کنکور تجربی شد. وقتی که او و شرایطش را با خودم مقایسه می‌کردم، می‌گفتم من اوضاع خیلی بهتری دارم؛ پس حتما می‌توانم موفق شوم»

 

عذاب وجدان در روز‌های جنگ

روایتِ امیرمحمد بدون اشاره به تأثیرِ شرایطِ بیرونی کامل نمی‌شود. نتیجه کنکور مرحله اول در اردیبهشت‌ماه برای امیر‌محمد بسیار رضایت‌بخش بود. بعد از آن هم امتحانات نهایی و نتایج درخشانش تقریبا خیال او را از هدفی که داشت، راحت کرد. با‌این‌حال کسی نبود که از اتفاقات هفته پایانی خرداد، در بهت و ناراحتی فرو نرود.

من چهار‌سال تقریبا هر روز بین ساعت ۵ تا ۶ صبح بیدار می‌شدم؛ این نظم خواب و بیداری کمک خیلی بزرگی بود

جنگ در‌حال تغییر همه‌چیز بود و دانش‌آموزان منتظر کنکور مرحله دوم در تیرماه. اما هیچ‌کس نمی‌دانست که چه اتفاقی خواهد افتاد؛ «کش‌وقوس‌های زمانی برای اجرای مرحله دوم کنکور و نگرانی‌های عمومی، تمرکزِ مطالعه را از همه بچه‌ها گرفته بود. همه نگران بودیم، اما من هر‌بار که می‌خواستم درس بخوانم، به یادِ دانش‌آموزان دیگر شهر‌ها می‌افتادم.

مشهد در مقایسه با خیلی شهر‌ها شرایط بهتری داشت و ما آرامش بیشتری داشتیم. اما نمی‌توانستم مطالعه کنم؛ فکر به شرایط دوستانم در شهر‌های دیگر، اذیتم می‌کرد. از اینکه می‌دیدم آنها آرامش و امکانِ مطالعه کردن ندارند، عذاب وجدان می‌گرفتم.»‌

 

امیرمحمد توانا پای رؤیای رفتن به دانشگاه شریف ایستاد

 

امنیت و سکوت خانه

صحبت‌های پدر و مادر امیرمحمد، روایت موفقیت او را کامل می‌کنند. خانواده‌ای که سطح تحصیلات و شرایط اقتصادی معمولی‌ای دارند، اما حمایت عاطفی و همدلی و همراهی‌شان، سهم بسزایی در موفقیت کوچک‌ترین عضو خانواده داشت.

فاطمه قربانی، مادر امیرمحمد، خانه‌دار و مادر سه فرزند است. او درنهایت فروتنی می‌گوید: امیرمحمد به هر موفقیتی که رسیده حاصل همت و تلاش خودش بوده است؛ ما فقط همراهی‌اش کردیم. از این بچه‌هایی هم نبود که ما مجبورش کنیم برای درس‌خواندن یا به اصرار و خواست ما رفته باشد سمت درس. همیشه خودش انگیزه داشت برای یادگیری و برتر بودن.

مادر به جنبه‌ای از تلاش امیر‌محمد اشاره می‌کند که به گفته او، خودش هیچ وقت آن را در هیچ مصاحبه‌ای بازگو نکرده؛ اینکه امیر‌محمد در این چند‌سال، دور همه جشن‌ها و مهمانی‌ها و تفریحات غیرضروری را خط کشید و البته که هیچ‌وقت به‌خاطر آن حسرتی به دل نداشت؛ «وقتی قرار بود به مهمانی یا جشنی برویم، با اصرار می‌خواستیم که همراه ما بیاید؛ حال و هوایی عوض کند و استراحتی به خودش بدهد، اما همیشه می‌گفت باید از فرصتم برای درس‌خواندن استفاده کنم.»

به گفته مادروپدر خیلی‌ها در این سال‌ها فکر می‌کردند که این حرف‌ها همه بهانه است یا خیلی جدی نمی‌گرفتند، اما حالا متوجه شدند که واقعا امیر‌محمد در‌حال یک تلاش شبانه‌روزی بود. یکی از نکاتی که مادر امیر‌محمد به آن اشاره می‌کند، استرس و اضطرابی است که او هم پا‌به‌پای پسرش تجربه می‌کرد، اما نباید آن را در ظاهر نشان می‌داد، بلکه باید همه تلاشش را می‌کرد که آرامش وجود خود را به فرزند خود هم انتقال دهد.

می‌گوید: «بار اولی که امیر‌محمد به من درباره حضور در رشته تجربی گفت، نمی‌دانستم چه باید بگویم. به‌هر حال خیلی هم از این چیز‌ها سر‌در‌نمی‌آوردم. گفتم هر‌کاری که فکر می‌کند برای پیشرفتش خوب است انجام دهد و خیالش راحت باشد که ما او را حمایت می‌کنیم. البته همه وجود خودم پر از اضطراب شد که نکند در این رشته به موفقیتی که می‌خواهد نرسد و حال و اوضاع خوبی در پیش نباشد. چند‌ماه بعد هم که اعتراف کرد دوباره دارد برای رشته ریاضی می‌خواند، راستش اولش خیلی ناراحت شدم.

امیرمحمد از این بچه‌هایی نبود که ما مجبورش کنیم برای درس‌خواندن یا به اصرار و خواست ما رفته باشد سمت درس

با خودم گفتم یک سال خودش را عقب انداخته. واقعا برای ما فرقی نمی‌کرد که رتبه او دو‌رقمی باشد یا تک‌رقمی. با‌این‌حال به او دلگرمی دادم که مطمئنم به نتیجه‌ای که می‌خواهی می‌رسی، اما حتی اگر نشد، برای ما خودت و سلامتی‌ات مهم است.»

خانواده توانا تا‌آنجا‌که در توان مالی‌شان بوده برای موفقیت فرزندشان تلاش کرده‌اند؛ مادر خانواده با تأمین آرامش و آسایش خانه و فراهم‌کردن فضایی امن و پدر با تلاش و کوشش و روزی حلال، پشتیبان و دلگرمی همه اعضای این خانه بوده است.

 

فقط همراهی کنیم

«وقتی که امیر‌محمد را برای ثبت نام پایه دهم برده بودم به مدرسه شهید‌هاشمی‌نژاد، مدیر به من گفت تنها چیزی که از شما می‌خواهم این است که برای این بچه شرایطی فراهم کنید که با تمرکز درسش را بخواند و کاری به کارش نداشته باشید. از همان روز این حرف در گوش من ماند و هر کاری که از دستم برمی‌آمد، برای تأمین شرایط تحصیلی امیرمحمد انجام دادم.»

اینها جملات هاشم آقای تواناست، پدر امیرمحمد که او هم تأکید می‌کند موفقیت پسرش، حاصل تلاش و کوشش خود اوست و ادامه می‌دهد: در همه سال‌های مدرسه ما عملا نمی‌توانستیم به او کمکی در‌زمینه تحصیلی کنیم؛ همیشه خودش دنبال یادگیری و در‌تلاش برای شاگرد‌اول شدن بود. حتی در این سال‌های کنکور هم شاهد تلاش شبانه‌روزی‌اش بودیم. گاهی خودمان می‌گفتیم بس است؛ کمی استراحت کن. یا هر موقع صبح زود بیدار می‌شدم، می‌دیدم خیلی زودتر از ما بیدار شده و مشغول درس‌خواندن است.

آقای توانا به پدر و مادر‌هایی که دانش‌آموز کنکوری دارند، توصیه می‌کند که به آنها سخت نگیرند. به نظر او سخت‌گیری‌های بیش‌از حد و بیجا گاهی نتیجه برعکس دارد؛ «سخت‌گیری‌ها در سال‌های کنکور و اصرار‌های فراوان به انتخاب یک رشته یا دانشگاه خاص فقط بچه‌ها را از درس زده می‌کند. به نظرم باید خود بچه‌ها هدفمند باشند و انگیزه‌های لازم را پیدا کنند برای رسیدن به آن. ما نهایتا فقط می‌توانیم همراهی‌شان کنیم.»

 

* این گزارش یکشنبه ۳۰ شهریورماه ۱۴۰۴ در شماره ۶۳۱ شهرآرامحله منطقه ۳ و ۴ چاپ شده است.

آوا و نمــــــای شهر
03:04
03:44