کد خبر: ۱۰۲۴۹
۲۱ شهريور ۱۴۰۳ - ۰۱:۰۰

نفر سوم کنکور تجربی از کلاس دهم تصمیم گرفت درس خوان شود!

سجاد اوسط‌ لطفی می‌گوید: من تقریبا تا کلاس دهم بچه درس‌خوانی نبودم. نمی‌دانم آن سال چه فکری توی کله‌ام می‌پیچید که تصمیم گرفتم خودم را برای کنکور آماده کنم و به درس‌ها بیشتر اهمیت بدهم.

ظهر جمعه ۹ شهریور قرار بود اسامی کنکور از طریق سازمان سنجش اعلام شود. سجاد هم مثل خیلی از دانش‌آموزان کشور که مسیر پرفرازونشیب کنکور را پشت‌سر گذاشته بودند، چشم می‌کشید که ببیند نتایج چه می‌شود. شاید آن لحظه‌ها در ذهنش این مرور می‌شد که ده‌یازده ساعت در روز روی صندلی‌های خشک کتابخانه دبیرستان شهید‌هاشمی‌نژاد ۱ نشستن و با هم‌مدرسه‌ای‌ها به یک هدف واحد فکرکردن و برای آن تلاش‌کردن حتما یک نتیجه خوبی باید داشته باشد.

دل توی دلش نبود. روی کاناپه، گوشی‌به‌دست از طریق شبکه‌های اجتماعی، اعلام نتایج سازمان سنجش را دنبال می‌کرد که سرپرست سازمان ملی سنجش و ارزشیابی نظام آموزش کشور به معرفی رتبه‌های تک‌رقمی در رشته علوم‌تجربی رسید: «سجاد اوسط لطفی، نفر سوم علوم‌تجربی.»

سجاد همه اعضای خانواده‌اش را همان لحظه صدا کرد و از ته دل می‌خندید. پدرش دید که با همان پایی که دوسه روز پیش در بازی فوتبال مویه کرده بود و هنوز آتل سبزرنگ داشت، ایستاده است؛ شوق بی‌وصفش انگار هر دردی را از او دور کرده بود. رشته پزشکی همان چیزی بود که دوسه سال جدی برایش تلاش کرده بود و حالا توی مشتش بود.

 

با نزدیک‌ترشدن به کنکور، رتبه آزمون‌هایم بهتر می‌شد

سجاد اوسط‌ لطفی تازه امسال کلاس دوازدهم را گذرانده است و در همین سال اول که مجاز به شرکت در کنکور شده، رتبه سه علوم‌تجربی را از آن خودش کرده است. خودش می‌گوید از همان ابتدا که شروع به درس‌خواندن کرده، تصورش را نمی‌کرده است که رتبه خیلی عالی نصیبش شود؛ اما هرچه به کنکور نزدیک می‌شد، تقدیر طور دیگری برایش رقم می‌خورد: بعد از کنکور و امتحانات نهایی بود که احتمال می‌دادم جزو ۱۰ نفر اول باشم، اما بازهم قطعی نه. قبلش خیلی تلاش کرده بودم و مدرسه‌مان مثل سال‌های پیش برنامه‌های خوبی برای کنکوری‌هایش داشت. 

آزمون‌های آزمایشی و کلاس آنلاین کنکور در کنار برنامه‌های بچه‌ها برای مطالعه در طول صبح تا شب جزو برنامه‌های مدرسه بود و من توانستم در آن آزمون‌ها خودم را نسبت به بقیه کنکوری‌ها در کشور بالا بکشم.

 

تا کلاس دهم بچه درس‌خوانی نبودم

سجاد با اینکه از همان کلاس اول ابتدایی هر سال معدل‌های خوبی داشته، می‌گوید: من تقریبا تا کلاس دهم بچه درس‌خوانی نبودم. نمی‌دانم آن سال چه فکری توی کله‌ام می‌پیچید که تصمیم گرفتم خودم را برای کنکور آماده کنم و به درس‌ها بیشتر اهمیت بدهم. وقتی با راهنمایی خانواده به انتخاب رشته پزشکی رسیدم، اولین کاری که کردم، این بود که همان سال نهم پی‌اس‌فور را فروختم؛ وسیله‌ای که ساعات زیادی از روزهایم را در دنیای بازی‌های مجازی‌اش می‌گشتم.

سال نهم پی‌اس‌فور را فروختم؛ وسیله‌ای که ساعات زیادی در دنیای بازی‌های مجازی‌اش می‌گشتم

تیم درست می‌کردم، مبارزه می‌کردم و با آن شطرنج بازی می‌کردم. بازی بزرگ‌تر و هیجانی‌تری داشت شروع می‌شد که باید برایش عادلانه و عاقلانه می‌جنگیدم. من همان سجادی بودم که در کودکی تنها شغلی که به آن فکر نمی‌کرد، پزشکی بود؛ با اینکه پدرم هم پزشک متخصص است. مدتی فوتبال و پینگ‌پنگ را خیلی دوست داشتم. گاهی با خودم می‌گفتم تربیت‌بدنی بهتر است. در یک بازه زمانی شیفته رشته‌های مهندسی بودم و زمانی هم عشق این را داشتم که از طریق بازی‌های کامپیوتری درآمد کسب کنم.

 

حسی که دارم وصف‌نشدنی است

از حسی که دارد می‌پرسم که می‌شنوم: اصلا قابل توصیف نیست. حسی شبیه خوش‌حالی از اینکه تلاشی که انجام دادم، به نتیجه رسید و چیزی را که می‌خواستم، به‌دست آوردم. ارزشش را داشت.

در یک‌سالی که درس‌خواندن برای کنکور برایش جدی‌تر شده، کار‌های دیگری مانند ورزش هم انجام می‌داده و با دوستانش هم بیرون می‌رفته، اما خودش درباره نحوه درس‌خواندنش می‌گوید: از همان تیر و مرداد سال گذشته که با پدرومادرم خلوت کردم و تصمیمم را گفتم که می‌خواهم جدی‌تر درس بخوانم، همه تلاشم را به کار گرفتم. پدرومادرم هم حمایتم کردند.

آنها مدام می‌گفتند که به من اعتماد دارند و در این راه از هیچ کمکی دریغ نخواهند کرد. آن روز‌ها کنکور را به‌عنوان هدف اصلی‌ام مشخص کرده بودم و دائم با خودم می‌گفتم اگر هر برنامه دیگری دارم، نباید کنکور را تحت تأثیر آن قرار دهم.

بعضی وقت‌ها می‌شد که قرار بود با خانواده مسافرت یا مهمانی برود، اما نمی‌رفت. از کل شبکه‌های مجازی فقط تلگرام را داشت، آن‌هم برای مکالماتی که می‌خواست با بچه‌های کنکوری داشته باشد. سجاد سعی کرد در این یک‌سال برای هدفی بزرگ‌تر، برخی علایقش را کنار بگذارد.

تلاش نفر سوم کنکور تجربی برای بهترین شدن

 

پدرومادرم همه‌جوره حامی بودند

برای سجاد لطفی برنامه پشت‌کنکوربودن هیچ‌وقت این‌طور نبوده است که بگوید ساعت ۷ این کار را انجام می‌دهم و ساعت ۸ این درس را می‌خوانم: ساعت ۶ معمولا با مادرم بیدار می‌شدیم و او من را به سالن مطالعه می‌رساند و برحسب آزمون‌هایی که داشتم و حس‌وحالم نسبت به مطالعه دروس، مشخص می‌کردم که چه درس‌هایی را به چه میزانی بخوانم. البته آزمون‌ها در روال درس‌خواندن من بسیار تأثیر داشت و برحسب آنها برنامه‌ریزی می‌کردم که کدام درس را بیشتر بخوانم و کدام درس را کمتر.

در این مسیر معتقد است که همراهی پدرومادر و اعتمادشان بسیار می‌تواند در موفقیت فرد در کنکور مؤثر باشد: پدرومادرم بسیار به من اعتمادبه‌نفس می‌دادند و در کنارم بودند. پدرم اگر کتابی نیاز یا هزینه‌ای داشتم، تأمین می‌کرد و مادرم هم همیشه صبحانه و ناهار و شامی را که باید به کتابخانه می‌بردم، حاضر می‌کرد و هر جا مشورت می‌خواستم، می‌توانستم روی آنها حساب کنم.

خاطرات شیرین کتابخانه با بچه‌کنکوری‌ها

او معتقد است از زمانی که در سالن مطالعه مدرسه ثبت‌نام کرده، کلی اتفاق خوب در روز‌های کنکوری‌اش رقم خورده است: درست است که کتاب‌های آن کتابخانه برای کنکور کامل نبود، اما جو دوستانه‌مان که همه یک هدف واحد داشتیم و می‌توانستیم ساعت‌های استراحت بین درسمان را به تفریح بپردازیم، فوتبال بازی کنیم و با هم بگردیم، خاطرات خوبی را برای ما رقم زد. به غیر از معدود روز‌هایی که امتحان نهایی داشتم و شب‌ها دیر‌تر خوابیدم، در خاطرم نیست که در این سال پشت‌کنکوری‌بودن شب تا صبح بیدار مانده باشم. بیشتر بچه‌های کتابخانه مدرسه هم به رتبه‌های خوبی رسیدند.

ما در مدرسه رتبه دورقمی کم نداشتیم. همه تقریبا موفق شدند. دبیر‌های خوبی در دروس اختصاصی داشتیم که کنکوری تدریس می‌کردند و مدیر مدرسه هم بسیار عملکرد خوبی داشت.

 

تلاش نفر سوم کنکور تجربی برای بهترین شدن

 

درگیر حاشیه‌های کنکور نشوید

به‌نظر سجاد، اگر کسی بخواهد در کنکور موفق شود، نباید درگیر حاشیه‌های کنکور شود: فلان‌دبیر و فلان‌استاد و فلان‌برنامه، اگر خودت تلاش و کوشش نداشته باشی، خیلی تأثیر ندارد. اراده و پشتکار در کنکور و اعتماد به خودت برای کسب موفقیت حرف اول را می‌زند. باید هدفت را مشخص کنی و در راستای آن تلاش کنی. من هم همین کار را کردم و نتیجه گرفتم.

مدل درس‌خواندن سجاد البته برای دروس مختلف تفاوت داشته است، چون باوری که دارد متفاوت است: به‌نظرم هر دانش‌آموزی باید بتواند روش خاص هر درس را که بهتر متوجه می‌شود، پیدا کند. چیزی که در مطالعه دروس واحد بود، این بود که تقریبا به همه درس‌ها خیلی اهمیت می‌دادم، اما برای رشته تجربی مهم‌ترین درس زیست‌شناسی است. ولی فیزیک برای من فهم آسان‌تری داشت و با اینکه در تست‌های زیست نمره ۸۸ را کسب کردم، تست‌های فیزیک را ۱۰۰ زدم و کمترین درصدم هم مربوط به درس زمین‌شناسی و نمره ۳۷ بود.


فعلا برنامه‌ای برای مهاجرت ندارم

سجاد فکر می‌کند پزشکی برای او بهترین انتخاب است، اما معتقد است باید این دوره را طی کند تا متوجه شود چه شاخه تخصصی از پزشکی موردعلاقه‌اش است و بعدا سراغ آن خواهد رفت. برای او دل‌کندن از خانواده و دوستانش کار آسانی نیست، برای همین می‌گوید: من فعلا برنامه‌ای برای تحصیل در خارج از کشور ندارم. اینجا خانواده، فامیل و دوستانم هستند و حضورشان برای من خیلی مهم است. وقتی می‌توانم کنارشان باشم و موفق شوم، چرا ذهنم را درگیر مهاجرت کنم؟


سجاد لیدر بچه‌های سالن مطالعه بود

پدر سجاد، علی اوسط ‌لطفی، پزشک متخصص داخلی

ما با تلاشی که در سجاد می‌دیدیم و نتایج آزمون‌ها، احتمالش را می‌دادیم که سجاد جزو بیست نفر اول باشد، اما بودنش بین پنج نفر اول خیلی خوش‌حالمان کرد. واقعا زحمتی که می‌کشید ارزش داشت. با اینکه فوتبال را باشگاهی و حرفه‌ای بازی می‌کرد و خیلی به دیدن مسابقات ورزشی و جام‌جهانی و... علاقه داشت، این دوسه سال آخر همه هم‌وغمش را برای کنکور گذاشت.

سجاد از کودکی یک چیز‌هایی را به چشم می‌دید و درک می‌کرد، مثل اینکه نقش پزشک در جامعه، فامیل و دوستان چیست و احترامی که مردم لطف دارند و به پزشک می‌گذارند، چقدر ارزشمند است. البته در این سال‌ها مادرش بیشتر هوایش را داشت و در درس‌ها و آموزش خیلی کمکش می‌کرد، چون خودش هم تحصیل‌کرده است. سالن مطالعه مدرسه هاشمی‌نژاد نیز در موفقیت سجاد و بقیه دانش‌آموزان تاثیر داشت. از نود نفر شاید هفتاد نفر پزشکی قبول می‌شوند. سجاد در آن روز‌های کنکوری‌بودنش لیدر خیلی از بچه‌های آن سالن مطالعه بود.

معلم‌هایش می‌گفتند خیالتان راحت خانم‌لطفی! سجاد همین که سرحال می‌آید، در کلاس بازدهی خوبی دارد

از او می‌پرسیدند که چه بخوانند و چگونه بخوانند. هر کسی کمکی می‌خواست و سؤال درسی داشت، سجاد کمکش می‌کرد و بیشتر از همه برای زیست و ریاضی از او راهنمایی می‌گرفتند. به‌نظرم بچه در سن دبستان و راهنمایی باید بازی و کودکی کند. استرسی که بعضی خانواده‌ها برای فرزندانشان در کودکی درست می‌کنند، اصلا کار صحیحی نیست و بچه را از درس زده می‌کند. از کلاس نهم سجاد در کتابخانه درس می‌خواند تا در مدرسه شهیدهاشمی‌نژاد ۱ پذیرفته شود و وقتی ما دیدیدم که موفق شد و در آزمون تیزهوشان رتبه تک‌رقمی آورد، به این باور رسیدیم که در کنکور هم موفق می‌شود.


یاد گرفتم به پسرم پیله نکنم

مادر سجاد، فاطمه کوهستانی، مددکار اجتماعی

سجاد در دوران تحصیلش در کلاس اول ابتدایی، معلمی به‌نام خانم علیزاده داشت که می‌گفت سجاد جزو بهترین دانش‌آموزان من است و بسیار منظم است و حتی وقتی می‌خواهد مداد بتراشد، از من اجازه می‌گیرد؛ اما یک ایرادی دارد که دائم می‌گوید کنار من بنشین. اگر شما کنارش ننشینید، من این مشکل را می‌توانم درست کنم. وقتی به خانه آمدم و سجاد پیگیر حرف‌های معلمش شد، من گفتم نظر معلمت این بوده که تو می‌توانی مستقل مشق‌هایت را بنویسی و خواسته است من دیگر برای مشق و درس کنارت ننشینم. از آن روز حتی دیکته را هم به خودش می‌سپردم.

دیگر کاری به درسش نداشتم و اصلا نمی‌پرسیدم که کتاب‌هایش را خوانده است یا نه. در سال‌های بعدی هم همین‌طور. معلم‌هایش همیشه به من می‌گفتند خیالتان راحت خانم‌لطفی! سجاد تا ساعت ۹ در مدرسه کمی خواب‌آلود است، اما همین که سرحال می‌آید، در کلاس بازدهی خوبی دارد.

با وجود این، معلم‌ها از او راضی بودند. من هم یاد گرفتم که هیچ‌وقت پیله نکنم که درس‌هایت را بخوان. سال نهم از من خواست پی‌اس‌فورش را بفروشم؛ گفت من می‌خواهم درس بخوانم. ما هم مثل همیشه حمایت کردیم. سعی کردیم پشتوانه‌اش باشیم. متأسفانه در جامعه امروز والدین در کنار فرزندانشان نیستند و دائم می‌خواهند بچه‌ها را زیر فشار بگذارند.

 

* این گزارش چهارشنبه ۲۱ شهریورماه ۱۴۰۳ در شماره ۵۸۵ شهرآرامحله منطقه ۹ و ۱۰ چاپ شده است.

ارسال نظر
نظرات بینندگان
مینا
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۸:۵۶ - ۱۴۰۳/۰۶/۲۱
0
0
سلام سجاد
بچه های ماتوی مملکت بلاتکلیفن...خیلیا زدن توی کارازاد پیشرفتشون ازمنی که لیسانس دارم بیشتره...هنرخیلی مهمه
انشالله موفق باشی
آوا و نمــــــای شهر
03:44