کتابها و داستانها جزو جداییناپذیر دنیای عاطفه اکبری هستند. نوجوان داستاننویسی که از همان سن و سال کودکی داستاننویسی را شروع میکند. بعدتر که پدرش توزیعکننده روزنامه میشود با روزنامه هم آشنا میشود و داستانهایش را برای روزنامهها و هفتهنامههای مختلف میفرستد. او حالا یک کیسه پر از داستانهای چاپ شدهاش در مجلات مختلف دارد اما آرزوی اصلیاش این است که بتواند داستانهای کوتاهش را در قالب یک کتاب به چاپ برساند.
عاطفه اکبری را در جلسات پاتوق افسونگران قلم در فرهنگسرای نصرت میبینیم. نوجوانی که جلسه را به دست گرفته و نکات داستاننویسی را به علاقهمندان همسن و سالش آموزش میدهد. جلسه که تمام میشود با او گفت و گو میکنم. ١٥سال بیشتر ندارد و ساکن محله پورسیناست. فرهنگسرای نصرت و بهویژه کتابخانه آن پاتوق اصلی او محسوب میشود. هر روز به این کتابخانه میآید و کتاب جدیدی برای خواندن امانت میگیرد. دوستانش اسمش را گذاشتهاند خوره کتاب. موضوع مورد علاقهاش هم داستانهای تخیلی و هیجانانگیز است مثل هری پاتر، داستانهای ترسناک و... چیزهایی که بیشتر با روحیه او جفت و جور هستند.
علاقه به کتابخوانی از همان دوران کودکی با عاطفه بوده است. از زمانی که به یاد میآورد عاشق خواندن کتاب بوده تا جایی که تنها انتخاب مادر و پدرش برای هدیه تولد کتاب بوده است. عاطفه حالا کلی سررسید پرشده دارد که از کودکی خاطراتش را داخل آنها مینوشته است. خاطرهنویسی از یک جایی به بعد برای او تبدیل به داستاننویسی میشود. او همیشه دفترش را همراه با خود به مدرسه، مهمانی و... میبرده و هر زمان ایدهای به ذهنش میرسیده سریع داستانش را هم مینوشته است.
خاطرهنویسی از یک جایی به بعد برای او تبدیل به داستاننویسی میشود
پدر عاطفه که توزیعکننده روزنامه خراسان بوده باعث آشنایی او با مطبوعات میشود. یک روز که اتفاقی روزنامهها را ورق میزده به صفحهای برخورده که داستانهای ارسالی کودکان و نوجوانان در آن به چاپ میرسیده است. عاطفه دست به کار می شود و از طریق ایمیل داستانهایش را میفرستد. وقتی اولین داستان او به چاپ میرسد؛ همین موضوع باعث انگیزه او برای ارسال داستانهای دیگرش میشود. او حالا کلی داستان چاپ شده در روزنامهها و مجلات خراسان دارد و دلش میخواهد این همکاری ادامه داشته باشد.
داستانهای عاطفه بیشتر فانتزی و تخیلی هستند و موضوعات مختلفی را دربر میگیرند. میگوید که شمار داستانهای کوتاهی که نوشته از دستش در رفته و دلش میخواهد یک روز بتواند داستانهایش را در یک کتاب چاپ کند. او به آموزش داستاننویسی هم علاقه دارد و به پیشنهاد فرهنگسرا حالا در همین سن و سال کم پاتوق افسونگران قلم را در فرهنگسرا به راهانداخته است. جلساتی که در آن به کودکان و نوجوانان محلات مختلف نکات داستاننویسی را آموزش میدهد.