کد خبر: ۱۲۰۱۳
۱۸ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۱۴:۰۰
دار فرت‌بافی زهرا خانم در مسجد برپاست

دار فرت‌بافی زهرا خانم در مسجد برپاست

زهرا خانم از رنگ‏‌های شاد در بافتن فرت استفاده می‏‌کند. او می‌‏گوید: از رنگ‌‏های شاد استفاده می‌‏کنیم تا افرادي كه روی آن‏‌ها پا می‌‏گذارند، زندگي شادي داشته باشد.

بهترين ويژگي کار محلی این است که شخص را وارد زندگی آدم‌‏ها می‌‏کند. زندگی‌‏هایی که بعضی اوقات عادی‌‏اند اما خیلی وقت‌‏ها عجیب می‏‌گذرند. شخص را با قهرمان‏‌هایی آشنا می‌‏کند که پس از سال‌‏های زیادی که از خدا عمر گرفته‏‌اند هنوز در حال به سررساندن قصه‏‌شان هستند.

در کنارشان آدم‏‌هایی هم وجود دارند که چشم ‏بسته وسط گود زندگی افتاده‌‏اند و به آن‏ها گفته شده كه برای زندگی‌‏شان بجنگند. زندگی این آدم‌‏ها گویی تکه‏ تکه شده و وصله زدن این تکه‌‏ها کار سختی است که آن‌‏ها باید انجام دهند.

از این آدم‌‏ها در منطقه ما کم نیستند؛ آن‌‏هایی که روز و شب کار می‌‏کنند تا تکه‌‏ای از زندگی‏‌شان را وصله بزنند و یک لقمه نان حلال بر سر سفره بگذارند. روزگاری شهر ما آن‌قدر کوچک بود که همه آدم‏‌هایش يكديگر را می‌‏شناختند و با هم آشنا بودند و از درد هم با‌خبر، اما از زمانی که شهر بزرگ شد، هر کدام به گوشه‌‏ای افتادیم و از درد هم بی‌‏خبر ماندیم.

حتی وجود اینترنت و شبکه‌های رادیویی و تلویزیونی هم نمی‏تواند آدم‏ها را از درد هم با‌خبر کند. شاید برای همین است که مدام از همدیگر می‌پرسیم چه خبر و هیچ‌کس خبری ندارد.

آنچه امروز به عنوان گزارش می‌خوانید فصل کوتاهی است از داستان بلند زندگی‌ کسی است که همین گوشه و کنار در مقابل چشم‌های ما زندگی می‌کند اما بارها بی‌توجه از مقابلشان رد شده‌ایم. ما خیلی وقت‌ها چشم‌هایمان را روی خیلی چیزها می‌بندیم. بعضی وقت‌ها رسم همسایه‌داری را فراموش می‌کنیم و خودمان باورمان نمی‌شود.

این کار شبیه به گلیم‌بافی است

 زهرا سادات که در محله پنجتن مشهد سکونت دارد سرش پایین است. کارش همین است که سرش همیشه پایین باشد و دستانش کار کنند. نگاه کردن به تار‌و‌پودهای فرَت و دستانش که اشتباهی کار نکنند تکرار هر روز اوست. در‌باره فرت‌بافی از مادربزرگم چیزهایی شنیده بودم اما به چشم ندیده بودم.

اگرچه زهرا سادات می‏‌گوید: این کار بیشتر شبیه به گلیم‌بافی است که با ‏ کاموا بافته می‌‏شود. می‏‌گوید: فرتبافی‌اي که قدیمی‌‏ها انجام می‌‏دادند با این هنر کمی تفاوت دارد و چیزی میان فرد و گلیم است.

زهرا در مورد دستگاهی که طولش بیشتر از چهارمتر است چنین توضیح می‌‏دهد: ساختن دستگاه فرت‌بافی زیاد سخت نیست و خودم آن را با استفاده از چند تکه چوب ساخته‌‏ام. البته بعضی از قسمت‌‏هایش را از قبل داشته‌ام.

نخش را هم از باز کردن ژاکت‌‏های قدیمی به دست آورده‌ام و روی دستگاه کشیده‏‌ام. این نخ‏‌ها تار دستگاه هستند و نخی که از میان ‏آن‌ها عبور می‌‏دهم پود هستند. زهرا برای گذراندن زندگی کار می‌‏کند: من و دخترم تنها زندگی می‌‏کنیم و سرپرستی نداریم.

می‌‏گوید: هر متر از فرَتی که می‌‏بافد بین ۵ تا ۶ هزار تومان قیمت دارد و می‌‏تواند مصارف زیادی داشته باشد مثلا به عنوان زیر‌انداز، روفرشی، روتختی و گلیم‏‌های تزیینی. زهرا هر روز صبح زود از خواب بیدار می‌‏شود و بعد از انجام دادن کار‌های مسجد کارش را شروع می‏‌کند.

 

آموختن فرت‌بافی از بانی افغانی

زندگی او به همراه دختر کوچکش چندسالی است در مسجد می‌‏گذرد. با اینکه هر روز صبح تا شب باید  کند، اما خادمی مسجد لطف دیگری دارد. نظافت کردن مسجد را دوست دارد و می‏‌گوید: خدمت به خانه خدا را دوست دارم. زهرا سر‌درد و استخوان‌درد هم دارد، اما به آن‌‏ها عادت کرده است. موقع حرف زدن گاه سرش را بالا می‌‏آورد. با اینکه ۵۰ سال دارد، اما چروک‏‌های روی صورتش سنش را بیشتر نشان می‌‏دهد‌: زمانه پیرم کرده.

زهرا سال‌‏ها پیش در اطراف اصفهان زندگی می‌‏کرد‌ و آنجا فرت‌بافی را از زنی افغانی آموخت و به خاطر علاقه به این کار آن را ادامه داد. اما از وقتی كه زندگی به او سخت گرفت از این هنر به عنوان منبع درآمدش استفاده می‌‏کند؛ درآمدی که بسیار کم است ولي وسیله گذران زندگی آن‏‌هاست.

زهرا می‏‌گوید: بعد از سال‏‌ها دربه‌دری و زندگی مستاجری، اهالی به ما پیشنهاد خادمي در مسجد را دادند كه قبول کردیم و از مسئولان مسجد اجازه گرفتیم كه دار فرت‌بافی‏مان را نیز دایر کنیم. از رنگ‏‌های شادی که در بافتن فرت استفاده می‏‌کند می‌‏پرسم و او فقط لبخندی می‌‏زند و می‌‏گوید: از رنگ‌‏های شاد استفاده می‌‏کنیم تا افرادي كه روی آن‏‌ها پا می‌‏گذارند، زندگي شادي داشته باشد.

از رنگ‌‏های شاد استفاده می‌‏کنیم تا افرادي كه روی آن‏‌ها پا می‌‏گذارند، زندگي شادي داشته باشد

 

از رنگ‌های شاد استفاده می‌کنم

در یک ساعتی که کنار زهرا نشسته‌‏ام نزدیک به نیم‌‏متر از فرت را بافته است. می‌‏گوید: این کار با وجود زیبایی‌هايي که دارد زیاد ظریف نیست. اما کارهای ظریف هم انجام می‌‏دهم که از نظر هنري بسیار ارزشمند است اما در این مناطق محروم خریداری ندارد. 

زهرا زیاد حرفی برای گفتن ندارد. تنها دلخوشی‌‏اش هم زندگی و کار د‌ر مسجد است که برای او امنیت و آرامش به ارمغان آورده است. اگرچه کارش بسیار سخت است و هر روزش با استخوان درد می‏‌گذرد و اگر یک روز کار نکند پول نانش درنمی‌‏آید اما رنگ‌‏های شاد را برای گلیمش انتخاب می‌‏کند تا در کنار رزق حلال برای خانواده شادی را هم برای مردمی که روی گلیم‌هایش پا می‌گذارند به ارمغان بیاورد.

 

*این گزارش یکشنبه، ۹ تیر ۹۲ در شماره ۶۰ شهرآرامحله منطقه ۴ چاپ شده است.

 

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44