کد خبر: ۱۱۹۱۹
۰۵ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۱۳:۰۰
رمان‌های فاطمه رباط‌ جزی با خاطرات انقلاب گره خورده است

رمان‌های فاطمه رباط‌ جزی با خاطرات انقلاب گره خورده است

فاطمه رباط‌ جزی نوشتن را از ۱۷‌سالگی شروع می‏‌کند. اولین کتابی که از او چاپ شده «مرا با خویشتن بگذار» و دومین کتابش نیز «گل سرخی برای غم» است و تا امروز ۱۰ رمان از او به چاپ رسیده است.

با اینکه محله‌اش از فضای صاف و ساده قدیم دور شده و گاه افکارش با شلوغی شهر مغشوش می‌شود، اما گاهی به یاد ایام کودکی و خاطرات گذشته قلم به دست می‌گیرد و ناخواسته هرچه را در ذهن دارد به کاغذ می‌سپارد.

تا امروز خیلی از ماجرا‌هایی که از کودکی برایش اتفاق افتاده را به رشته تحریر درآورده و بعضی از مطالب کتاب‌هایش نیز از همان ماجراهاست؛ خاطراتی که بیشتر به دوران انقلاب برمی‌گردد و همین باعث شده که امروز هم‏‌محله‏‌ای ما به عنوان نویسنده‌‏ای انقلابی مطرح شود.

نویسنده محله تلگرد مشهد با اینکه ۴۶ بهار را پشت ‏سر گذاشته، اما خاطرات قدیمی و سنت‌ها را با آب‌و‌تاب تعریف می‌کند و به گفته خودش همه این‏ها را از نشستن پای صحبت مادربزرگ‌هایش یاد گرفته و حالا برای خودش مادربزرگی شده است.

از نوشتن تا چاپ

فاطمه رباط‌ جزی نوشتن را از ۱۷‌سالگی شروع می‏‌کند و با سعی و تلاش زیادش روز‌به‌روز به نوشته‌‏هایش رنگ و بویی تازه می‌‏بخشد. کار حرف‌ه‏ای او از سال‌۷۸ و با همکاری در ماهنامه آیینه‌فرهنگ شروع می‌‏شود و با  شرکت در جلسات نویسندگی حوزه هنری ادامه می‌یابد.

از این‌‏ها گذشته پژوهش و نوشتن برای بنیاد حفظ آثار دفاع مقدس نیز در رزومه کاری نویسنده محله ما ثبت شده و حالا نیمی از کار‌های زندگی‌اش به نوشتن برمی‌گردد، به گونه‌‏ای که نوشتن و زندگی شخصی‌اش با هم تلفیق شده است.

اولین کتابی که از رباط‏جزی چاپ شده «مرا با خویشتن بگذار» و دومین کتابش نیز «گل سرخی برای غم» است و تا امروز ۱۰ رمان نیز از او به چاپ رسیده است.

من و سه دوست نویسنده‌ام از مرحله اول نوشتن تا چاپ کتاب با هم بحث و گفت‌و‌گو می‌‏کنیم

 

۴‌دوست نویسنده

چهار دوست نویسنده دارم که بیش از ۱۰ سال است باهم در ارتباط هستیم. گاه با هم دوره می‌گیریم و در خانه‌های یکدیگر جلساتی برای نوشته‌هایمان برگزار می‌کنیم. رابطه ما به اندازه‌ای است که از مرحله اول نوشتن تا چاپ کتاب با هم هستیم و در مورد آن‏ها بحث و گفت‌و‌گو می‌‏کنیم.

 

خاطره در جوی آب

خاطره‌ای که از دوران انقلاب تا امروز برایم ماندگار شده این است که در ایام انقلاب، فعالیت‌های زیادی در زمینه پخش اعلامیه و نوشتن آن داشتم و یک‌بار که ماموران دنبال من و یکی از همراهانم بودند و ما را هنگام پخش اعلامیه دیده بودند، مجبور شديم حدود دو ساعت در یک جوی آب مخفی شويم.

در آن‌موقع اگر سرمان را از جوی آب بیرون می‌آوردیم توسط سربازان تيرباران مي‌شديم.آن زمان، برای نوشتن اعلامیه در خانه، همراه با چند نفر‌، پنجره‏‌ها را با روزنامه مي‌پوشانديم و اعلامیه‌ها را با‌ دست می‌‏نوشتیم. آن‌قدر اعلامیه می‌نوشتیم که رد خودکار روی دستانمان حک می‌شد و پس از تمام شدن کار شب‌ها اعلامیه‌ها را پخش می‌کردیم.

 

کتابی که هنوز کتاب نبود

سال‌۸۶ در جشنواره‏ای که در اداره فرهنگ و ارشاد استان‏های تهران و خراسان برگزار شد، با یکی از نوشته‌هایم به نام «ستیغ خون» که درباره ماجرا‌های انقلاب بود، در مسابقه شرکت کردم و این کتاب بین ۳۰۰‌اثر مقام اول را کسب کرد. در آن کتاب منتخب، تمام جریان‌های انقلاب را نوشته بودم که به چاپ دوم هم رسید.

از آنجایی که همه چیز بدون هماهنگی با من که نویسنده آن کتاب بودم اتفاق افتاد، برای اعتراض راهی تهران شدم تا از این کار گلایه کنم که چرا نوشته‌هایم را بدون اجازه چاپ کردند. جالب اینکه کتابم به چاپ دوم رسیده بود و هنوز آن را ندیده بودم.

نام آن اثر «ستیغ خون» بود که با نامه‌نگاری بابت این ناهماهنگی، نیز به نتیجه‌ای نرسیدم. بعد از آن کتابی با عنوان «چشم‌هایم برای تو» را نوشته‌ام و این کتاب برای چاپ در حال بررسی است.

از جمله آثارم که تاکنون به چاپ رسیده، می‌توان به  «مرا با خویش بگذار»، «گل سرخی برای غم»، «ستیغ خون»، «پارازیت»، «بنگ‌بنگ»، «خانه خالی»، «چشم‌هایم برای تو»، «گردهمایی خونین»، «انتقام خان‌محمد» و «چه کسی گفت راهزن ایلی» است، اشاره کرد.

 

تشویق همکلاسی‌‏ها

آن‌زمان از نزدیک در جریان انقلاب بودم، دوست داشتم جزو کسانی باشم که با انقلاب همراهی می‏‌کنند و برای پیروزی کشور گامی هرچند کوچک بردارم. تا جایی که به خاطر دارم آن زمان در مقطع راهنمایی تحصیل می‏کردم و در مدرسه هم‌سن‌و‌سال‌هایم را تشویق می‌کردم تا در راهپیمایی‌ها حضور یابند.

 

آن زمان‏‌ها...

یادم می‌آید آن زمان همسایه‌‏ها از ابتدا تا انتهای کوچه همه یکدیگر را می‌شناختند و اهالی محل با هم رفت‌و‌آمد و بیا‌و‌برویی داشتند. بازی‌‏ها و رابطه‌‏ها سالم بود و لذت‌دور‌هم بودن ماندگار. اما امروز همه غرق مشکلات خود هستند و دیگر مانند قبل دیدوبازدیدها با صمیمیت صورت نمی‌گیرد و همه چیز عوض شده است.

 

*این گزارش یکشنبه، ۱۹ خرداد ۹۲ در شماره ۵۷ شهرآرامحله منطقه ۴ چاپ شده است.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44