کد خبر: ۱۱۸۴۴
۲۵ فروردين ۱۴۰۴ - ۱۴:۰۰
توان معلولان در موسسه محله نیزه «سبز» می‌شود

توان معلولان در موسسه محله نیزه «سبز» می‌شود

همه‌چیز از «آرزوی» یک معلول مهاجر شروع می‌شود؛ «مرتضی عبدی» پس از سال‌ها خانه‌نشینی و لمس عمیق درد معلولیت مرکز «باور» را راه اندازی می‌کند مرکزی که می‌خواهد معلولان «توان» از دست‌داده‌شان را بازیابند.

«باور» اهرم محرکی بود تا ۲۵ بهمن ۱۳۹۲، شروعی شود برای ریشه دواندن و سبز شدن در جریان زندگی که برای خیلی‌ها از همان شروع، تمام شده بود. «باور سبز» با «خواستن» شکل می‌گیرد؛ موسسه‌ای خاص معلولان یا بهتر بگوییم «توان‌خواهان»؛ آنهایی که می‌خواهند «توان» ازدست‌داده‌شان را بازیابند و دوباره به جامعه بازگردند.

همه‌چیز هم از «آرزوی» یک معلول مهاجر شروع می‌شود که قید «خواستن» را صرف می‌کند؛ «مرتضی عبدی» که پس از سال‌ها خانه‌نشینی و لمس عمیق درد معلولیت، آرزو می‌کند که جایی را برای جمع شدن هم‌نوعانش کنار هم داشته باشد تا هر وقت که لازم شد، آنها راهیِ آدرسی شوند که کاشانه‌ای گرم برایشان است؛ آدرسی که نه‌تنها از حال هم باخبر شوند و پناه یکدیگر باشند، بلکه با حضور در آن، آموزش‌هایی را ببینند که کمک‌حالشان باشد.

این آرزو سال ۹۲ به درخت آرزو‌های موسسه نیکوکاری رعد تهران آویخته می‌شود و چیزی نمی‌گذرد که با او تماس می‌گیرند و خبر می‌دهند: «آرزوی شما برآورده شده است» و این‌گونه می‌شود که این موسسه ۱۰ میلیون تومان در اختیار عبدی می‌گذارد تا پول پیش مکانی را که می‌خواهد، بپردازد. سرانجام او در بیست‌وپنجمین روز از بهمن سال ۹۲ موسسه باور سبز را افتتاح می‌کند و هم‌زمان موفق به جذب ۱۰۰ معلول می‌شود.

امروز «موسسه باور سبز» در آوینی ۲۹ همان آدرسی است که توانسته جایگاه خودش را پیدا کند، به‌طوری‌که جزو ۲۵ موسسه برتر کشور در سال ۹۳ انتخاب شده است؛ آن هم به مدیریت فردی که نه درسی خوانده و نه تخصص مدیریت دارد و همه‌چیز را از صفر و فقط بر اساس تجربه شخصی خود پیش می‌برد، اما درنهایت به مکانی تبدیل می‌شود که پذیرای بسیاری از معلولان در سراسر شهر است.

در این دو سالی که «باور سبز» فعالیت می‌کند، توانسته است ۴۴۶ معلول شامل ۱۷۷ زن و ۲۶۹ مرد در رده سنی ۲ تا ۹۰ سال را دورهم جمع کند که از این تعداد، ۳۴۵ نفر افغانستانی و بقیه ایرانی هستند. موسسه باور سبز همچنین خدماتی نظیر توان‌خواهی، آموزشی، ورزشی، اردویی، مددکاری، کمک‌رسانی به خانواده‌های معلولان نیازمند، به‌روزرسانی وسایل توان‌بخشی معلولان، فیزیوتراپی و اشتغال را به معلولان ارائه می‌دهد.

هم‌اکنون این موسسه ۱۱۵ معلول جسمی که ۶۵ نفر آ‌ن‌ها ویلچری هستند، ۷۶ معلول ذهنی، ۸۱ ناشنوا، ۳۴ نابینا، ۹۸ چندمعلولیتی و ۴۰ نفر با معلولیت‌های دیگر را تحت‌پوشش خود دارد. این آمار از حجم سنگین کار موسسه‌ای خبر می‌دهد که هیچ سازمان و نهاد دولتی از آن حمایت نمی‌کند و هرچه به آنها می‌رسد، از کمک‌های مردمی و درآمد شخصی «عبدی» است که از راه تعمیر ویلچر‌های ازکارافتاده و فروش آنها به‌دست می‌آورد، با این وجود هستند انسان‌های مهربانی که فقط به قیمت عشق و دیگر هیچ، یاور معلولان موسسه باور سبز شده‌اند؛ ۱۰۰ یاور در قالب مربیان افتخاری، یاوران افتخاری و یاوران مالی.

مربیان در کلاس‌های تخصصی تدریس می‌کنند، یاوران افتخاری با معلولان در برنامه‌های مختلف همراه می‌شوند و به‌نوعی دست و پای آنها هستند و یاوران مالی هم ماهیانه از ۵ هزار تا ۱۰ هزار تومان به موسسه کمک مالی می‌کنند. تلاش عبدی و همه یاوران موسسه به اینجا رسیده است که «باور سبز» در واحد‌ها و برنامه‌های مختلف خود، خروجی‌های درخورتوجهی داشته باشد. گزارش پیش‌رو توضیح داشته‌ها و نداشته‌های این موسسه از زبان مدیر آن است.

 

«باورسبز» محله نیزه آرزوی معلولان برای توانمندی را عملی می‌کند

 

واحد آموزشی

بیشتر معلولان از خانواده‌های کارگری هستند و موقعیت تحصیل نداشته‌اند، بنابراین در این موسسه برای معلولانی که موفق به تحصیل نشده‌اند، نهضت سوادآموزی تشکیل شده است تا از پایه اول تا پنجم ابتدایی را آموزش ببینند.

علاوه بر این، برای آن‌ها کلاس‌های کاربردی کامپیوتر، زبان، نقاشی، سرود، تئاتر و مشاوره خانوادگی و فردی با تدریس مدرسان متخصص هر رشته برگزار می‌شود؛ البته ۱۲ مربی در این موسسه کار تدریس را انجام می‌دهند که همه آنها افتخاری هستند و با هرآنچه در چنته دارند، برای معلولان کار می‌کنند.

 

واحد مددکاری

بسیاری از معلولان این مرکز از خانواده‌هایی هستند که توان مالی بسیار ضعیفی دارند و از پس هزینه‌های توان‌بخشی معلولان‍شان برنمی‌آیند، بنابراین واحد مددکاری این موسسه به خانواده‌های معلولان نیازمند کمک کرده و وسایل توان‌بخشی آنها مانند واکر، عصا، ویلچر، سمعک و... را تهیه و در اختیارشان قرار می‌دهد. هدفشان هم از این کار، پررنگ کردن حضور معلولان و بازگرداندن آنها به جامعه است.

مددکاری از واحد‌های بسیار فعال موسسه به‌شمار می‌رود که بیشتر با کمک‌ها و نذر‌های مختلف مردمی و صندوق‌های صدقات موسسه در منازل می‌چرخد. یکی از برنامه‌های این مرکز، برگزاری جشن تولد در پایان هر ماه برای متولدان همان ماه بود که تا سال ۹۳ انجام می‌شد و در آن به هر فرد همان چیزی را که دوست یا نیاز داشت، هدیه می‌دادند، اما امسال به‌خاطر مسائل مالی موفق به انجام آن نشدند. هدف از این کار هم افزایش روحیه معلولان و فرهنگ‌سازی برای مردم بود تا به نیاز‌های عاطفی این قشر هم توجه کنند.

یکی دیگر از اقداماتی که در صورت رسیدن کمک خیران انجام می‌شود، تهیه لباس برای معلولان است؛ برای نمونه امسال خیری ۴ میلیون تومان هزینه کرد و آنها هم توانستند با این پول برای ۴۰ معلول، لباس گرم تهیه کنند، به این ترتیب که عبدی خود بچه‌ها را به بازار برد و شرایطی را فراهم کرد تا آنها بتوانند بر اساس سن و سلیقه شخصی، لباسشان را انتخاب کنند.

خرید لباس یا وسایل برای معلولان نیز به‌نوبت و بر اساس اولویت وضعیت مالی خانواده‌هایشان انجام می‌شود. به این ترتیب معلولانی که سال گذشته برایشان لباس تهیه شده بود، امسال از فهرست خارج می‌شوند تا نوبت به بقیه برسد: «حتی یک‌بار فردی گوسفندی را نذر کرده بود که آن را در اختیار موسسه گذاشت و ما هم بین معلولان و خانواده‌های نیازمند سالم تقسیم کردیم.»

برنامه‌های اردویی

معلولان به‌دلیل ناتوانی مالی و جسمی که دارند، امکان تفریح و بیرون رفتن را ندارند. این موسسه شرایطی را فراهم کرده است تا با کمترین امکانات و در حد توانش، آنها را به اردو‌های تفریحی و زیارتی حرم و میامی ببرند. اردو‌هایی در دل طبیعتی که تا پیش از این معلولان از آن محروم بودند؛ جاهایی، چون جاغرق، زشک، کنگ، طرقبه، شاندیز، دره ارغوان، گلمکان، کردینه و...

یا برای نمونه معلولان را به سینما بردند، درحالی‌که آنها به‌خاطر شرایط خاصی که دارند، تا پیش از این نتوانسته بودند در یک مکان عمومی فیلم ببینند، حتی بعضی‌هایشان از دیدن بزرگی پرده سینما تعجب کرده و ذوق‌زده شده بودند. همچنین سال گذشته برای اولین‌بار آنها را به کوهسنگی بردند و با کمک یاوران، معلولان را به جبل‌النور رساندند. درمجموع سال گذشته ۳۰ برنامه تفریحی و امسال نیز تاکنون ۱۵ برنامه برای تفریح و روحیه بخشیدن به معلولان برگزار شده است.

یکی از برنامه‌های اردویی که امسال برای معلولان ترتیب داده شده بود، سفری هشت‌روزه به شمال بود؛ سفری تفریحی‌زیارتی برای ۴۳ نفر از معلولانی که تاکنون به شمال و زیارت شاه‌عبدالعظیم، مرقد امام‌خمینی (ره) و حضرت معصومه (س) نرفته بودند. در همه این توقفگاه‌ها، میزبانان، خیرخواهانه و رایگان از میهمانان معلولشان از مشهد پذیرایی کردند. برای تحقق این مسئله، سه ماه زمان صرف شد تا هماهنگی‌ها با میزبانان انجام بگیرد.

 

«باورسبز» محله نیزه آرزوی معلولان برای توانمندی را عملی می‌کند

 

برنامه‌های مذهبی و مناسبتی

این موسسه اولین هیئت مذهبی معلولان به نام «علمدار حسین» را هم تاسیس کرده است که مشابه آن تنها یک هیئت در مشهد وجود دارد. این هیئت در مناسبت‌های مذهبی مختلف، مراسم عزاداری در جمع خودشان برگزار می‌کند، همچنین محرم و صفر هرسال، دسته عزاداران معلول به سمت حرم مطهر رضوی پیاده‌روی و عزاداری می‌کنند.

علاوه بر این ماه‌های رمضان برای معلولان و خانواده‌هایشان برنامه افطاری برگزار می‌شود؛ به این ترتیب که ۳۰ شب ماه رمضان را روی برد می‌نویسند و افراد به‌صورت فردی یا مشارکتی، بانی پرداخت هزینه افطار یک شب می‌شوند. ماه رمضان امسال هم موفق شدند ۲۵ شب را به همین ترتیب افطاری بدهند. افطاری هم شامل نان و پنیر و سبزی و سوپ بوده است و شب‌هایی که افطاری داشتند، با هدف شناساندن معلولان و برقراری ارتباط بهتر با آنها، از نمایندگان یک نهاد مانند شهرداری، آتش نشانی، پاسگاه گلشهر، مراکز فرهنگی، درمانگاه، بیمارستان و... دعوت می‌کردند تا از نزدیک مهمان این موسسه و جمع مهربان آن باشند.

همچنین این موسسه سعی کرده است در مناسبت‌های مختلف، مراسم کوچکی برگزار کند که ازجمله آنها مراسم سال تحویل است. در دو سال گذشته با حضور همه معلولان، سفره هفت‌سینی پهن شد و سال را در کنار هم تحویل کردند. به‌گفته مدیر موسسه، آنها شام را هم مهمان موسسه بودند و درنهایت هدایایی به اضافه نفری ۵ هزار تومان عیدی گرفتند.

در روز‌های مناسبتی سال مانند روز پدر، مادر، دختر، معلولان و... هم جشن کوچکی گرفته و از آنها با اهدای وسیله‌ای که نیاز دارند، تقدیر می‌شود؛ برای نمونه امسال به‌مناسبت روز دختر، خیران ۷ میلیون تومان هزینه کرده و ۴ ویلچر برای چهار نفر از دخترانمان خریدند. یا اول مهر امسال دو نفر دیگر از پسران معلول را با ویلچر راهی مدرسه کردند. اعضای موسسه امسال شاهد یک اتفاق ناب هم بودند و آن وصلت دو عضو معلول موسسه بود؛ دختر ناشنوا با پسر معلول ویلچری، با یاری دوستان معلولشان به خانه بخت رفتند. همه این کار‌ها با همراهی مردمان خیری انجام شده است که در حد توانشان، به موسسه و اعضای آن دست یاری رسانده‌اند.

 آرزو مرتضی عبدی سال ۹۲ به درخت آرزو‌های موسسه نیکوکاری رعد تهران آویخته می‌شود 

 

واحد فیزیوتراپی و کاردرمانی

واحد فیزیوتراپی و کاردرمانی مجهز به هفت تخت فیزیوتراپی است که متخصصان این کار نیز به‌طور افتخاری برای انجام فیزیوتراپی معلولان باور سبز کار می‌کنند. این واحد، کاردرمانی و فیزیوتراپی را در رده سنی کودکان، نوجوانان و جوانان انجام می‌دهد؛ چون این بازه به‌اصطلاح، سنین طلایی نامیده می‌شود و احتمال ویلچرنشین شدن فرد کاهش می‌یابد و می‌تواند با عصا راه برود، اما اگر فرد ۱۸ سال را تمام کند، دیگر بدن او تغییر شکل یافته است و آموزش‌پذیر نیست؛ البته این واحد با توجه به افزایش روزافزون تعداد معلولان تحت‌پوشش، بیشتر از اینها نیاز به تخت و تجهیز لوازم موردنیاز دارد.

 

فعالیت ورزشی

در روز‌های فرد با حضور مربیان افتخاری، کلاس‌های ورزشی برگزار می‌شود که مربیان، بیشتر حرکت‌های کششی و موردنیاز توان‌یابان را تمرین می‌کنند تا از خشک شدن بدنشان جلوگیری شود. هرچند موسسه فضای بسیار محدودی برای ورزش دارد، این مهم را هم فراموش نکرده است.

 

واحد اشتغال

این موسسه در کنار آموزش‌ها و حمایت‌های این‌چنینی که از معلولان می‌کند، سعی کرده ماهیگیری را هم به آنها بیاموزد و به‌تازگی شرایط را برای این کار فراهم کرده است. کارگاه تولیدی خیاطی و کفاشی حدود یک ماه پیش با اجاره مکانی ۱۵۰ متری در نزدیکی دفتر موسسه تاسیس شد.

در این کارگاه، ۲۰ چرخ خیاطی به همراه همه لوازم موردنیاز یک کارگاه مجهز تهیه شده که چیزی حدود ۳۰ میلیون تومان هزینه دربر داشته است؛ البته ۱۰ میلیون تومان آن را چک داده‌اند که هنوز پولش جور نشده است. این کارگاه برای ۳۰ بانوی معلول بی‌سرپرست و یک سرپرست مرد اشتغال ایجاد کرده است که امکان افزایش نیرو هم وجود دارد، اما چرخ و دیگر وسایل موردنیاز را ندارند تا در اختیار نیرو‌های اضافه بگذارند، حتی خانواده معلولی را در طبقه بالای کارگاه بدون دریافت هزینه‌ای اسکان داده‌اند تا هم‌زمان هم از کارگاه نگهبانی کنند و هم سفارش‌های کارگاه را از سه تولیدی طرف قرارداد تحویل بگیرند؛ البته ناگفته نماند که موسسه پیش از این هم برای برخی معلولان، چرخ خیاطی و کفاشی گرفته بود تا در خانه کار کرده و مایحتاج خود را تامین کنند. برای آقایان هم شرایطی فراهم شده است تا با آموختن کامپیوتر و زبان بتوانند در این حوزه‌ها فعالیت کنند و روی پای خودشان بایستند.

 

«باورسبز» محله نیزه آرزوی معلولان برای توانمندی را عملی می‌کند

 

حمایت از خانواده‌های بی‌سرپرست سالم

موسسه باور سبز در کنار همه کار‌هایی که برای معلولان انجام می‌دهد، حدود ۲۰۰ خانواده سالم محروم را هم تحت‌پوشش خود گرفته است. همه این خانواده‌ها بی‌سرپرست هستند. کارشان به این ترتیب است که دوشنبه‌ها برای این خانواده‌ها کمک جمع می‌کنند و هفته‌ای یک‌بار به آنها مرغ و اگر بودجه‌ای برایشان بماند، ۵ تا ۱۵ هزار تومان هم پول می‌دهند. در طول ماه هم حدود ۳ میلیون تومان سهم سادات دارند که به ۳۰ خانواده معلول سید می‌دهند.

توان‌یابان این منطقه هنوز وارد جامعه نشده‌اند و به خودباوری و توانایی نرسیده‌اند؛ برای همین هم اسم موسسه را باور سبز گذاشتم تا معلولان روزی خودکفا شوند. باید خیلی‌ها بدانند که اینجا کجاست و چه می‌کند تا جذب شوند و بتوانند به زندگی عادی بازگردند، اما در این مسیر به‌تنهایی نمی‌توانم کار زیادی انجام دهم و به حمایت بهزیستی و کمک خیران بیشتری نیاز دارم. معلولان، صدقه‌خور نیستند، اما با توجه به شرایط کنونی اقتصادی، نداشتن بودجه ثابت برای موسسه و مشکلاتی که معلولان با آن درگیرند، هر کمکی که باشد، قبول می‌کنیم؛ حتی اگر مردم اقلام موردنیاز دسته دوم را ارزان‌تر به ما بفروشند، برایمان کمکی است. بهای اجاره فضای ۳۰۰ متری موسسه، ماهی ۸۰۰ هزار تومان و فضای کارگاه هم ماهانه ۵۰۰ هزار تومان است که برایمان به‌خودی‌خود رقم سنگینی محسوب می‌شود.

مشکلات معلولان زیاد است؛ از هزینه‌های دارو، ویلچر، سمعک، واکر، کتاب و وسایل ورزشی ویژه معلولان بگیر تا هزینه رفت‌وآمدشان به موسسه. ازطرفی مسائل مالی، بزرگ‌ترین مشکل موسسه است و بودجه ثابتی هم نداریم. خیلی از معلولان از راه‌های دور می‌آیند، اما برخی‌هایشان به‌دلیل هزینه رفت‌وآمد دیگر نمی‌توانند به مرکز بیایند و توان مالی ما هم اجازه نمی‌دهد که سرویسی را برای موسسه تهیه کنیم؛ چون اینجا هیچ منبع درآمدی ندارد و همه خدمات رایگان داده می‌شود.

کاش کسانی که از نعمت سلامتی بهره‌مندند، به ما یاری می‌رساندند؛ به‌ویژه روان‌شناس‌ها، مشاوران و متخصصان معلولان. هرچند نیرو‌های افتخاری در این حوزه‌ها کمک‌حالمان هستند، نمی‌شود همیشه از آنها انتظار داشت؛ بالاخره آنها هم زندگی و گرفتاری‌های خود را دارند. اگر توان مالی داشتیم که حقوقی برای مربیان داشته باشیم، اوضاع خیلی بهتر می‌شد. سال گذشته از طرف وزارت بهداشت‌ودرمان و بهزیستی تهران آمدند و سه روز در موسسه ماندند، اما هیچ خروجی خاصی نداشت.

از سال ۹۲ تا امروز فقط یک شب به خانه رفته و شبانه‌روز در موسسه بوده‌ام، اما حتی نتوانستم یک دوربین بخرم تا با خیال راحت به خانه نزد مادرم بروم. از سر شکم‌سیری این کار را نمی‌کنم؛ می‌ترسم اگر رهایش کنم، کس دیگری نباشد که انجامش دهد. درواقع یک‌نوع معامله با خداست و من هم تا توانش را دارم، این کار را می‌کنم که مبادا فرداروز افسوس بخورم.

 

* این گزارش در شهرآرا محله منطقه ۵ مورخ ۹ آذرماه سال ۱۳۹۴ منتشر شده است.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44