
آشپزخانه شلوغ و پر از جنبوجوش است. سینیهای بزرگ پر از شیرینی نخودی، برنجی، مربایی، برشتوک و... روی میزها چیده شدهاند. کیسههای آرد و شکر در گوشهای قرار دارد و ظرفهای روغن و کره روی پیشخوان دیده میشود. بوی کره آبشده همراه با عطر پودر پسته و بادام در فضا پیچیده است و حس شیرین یک روز پرکار را به ذهن میآورد.
دستهای اعضای گروه «شیرینی پویا» با سرعت حرکت میکند. یکی خمیر را ورز میدهد، دیگری با دقت، خردههای پسته را روی شیرینیها میپاشد؛ یک نفر هم سینیهای شیرینی را در فر قرار میدهد.
از پنجره نیمهباز آشپزخانه نسیمی خنک میوزد، اما چیزی از گرمای آشپزخانه کم نمیکند. روی میزها پر از وسایل قنادی است؛ وردنههای آردی، انواع قالبهای فلزی و سیلیکونی، کاغذهای روغنی و جعبهها که آماده بستهبندی هستند.
قنادها با اینکه روزهدارند، انرژیشان کم نشده است؛ همه با اشتیاق کار میکنند. سمیه اسحاقپور، سرپرست گروه، با دقت، مراحل کار را بررسی میکند. مریم محمودی، خمیر نخودی را شکل میدهد.
اکرم و اعظم زارع روی تزیین شیرینیها کار میکنند و محدثه بوستانی بستهبندی را انجام میدهد. درحالیکه کار میکنند، با هم گفتوگو میکنیم تا از تحویل کارشان عقب نمانند. قرار است هفدهکیلو شیرینی را ظرف ۲۴ ساعت تحویل بدهند.
این بانوان دورههای شیرینیپزی و آشپزی را در دفتر تسهیلگری محله خلج گذرانده و بعد از کسب مهارت، مدرک فنیوحرفهای دریافت کردهاند.
ایده تشکیل گروه، از علاقه مشترکشان به شیرینیپزی و رؤیای داشتن کسبوکاری مستقل ایجاد شده است. هرکدام با مهارت و سلیقه خود، بخشی از این کار را به عهده گرفتهاند. یاد میگیرند، رشد میکنند و درکنار هم پیش میروند.
سمیه اسحاقپور مادر سه فرزند است و تا قبل ازدواج به قول خودش در خانه پدری دست به سیاه و سفید نمیزد. اما ازدواج و راهیشدن به استان چهارمحالوبختیاری باعث شد دست به کار شود و برای آشپزی در منزل دنبال دستور پخت بگردد. همین دو سال دوری، او را به آشپزی حرفهای تبدیل کرد. اولین شیرینیهایی که پخت، نخودی و برنجی بود که حالا در پخت آنها مهارتی مثالزدنی دارد.
اسحاقپور میگوید: تا سه سال قبل، فقط برای خودم شیرینی و کیک میپختم. اما تصمیم گرفتم مدرکم را در این زمینه بگیرم و در اقتصاد خانوار سهیم شوم. شنیدم که دفتر تسهیلگری محله خلج، کلاسهایی در این زمینه برگزار میکند و مدرک میدهد. در کلاسها شرکت کردم و توانستم مدرکم را بگیرم. در همین کلاسها با سایر اعضای گروه آشنا میشود. دفتر تسهیلگری به آنها پیشنهاد داد که گروهی تشکیل دهند و با تقسیم کار سفارش قبول کنند.
سمیهخانم، سینی نخودی داخل فر را کنترل میکند و به یکی از بانوان میگوید پنجدقیقه دیگر آماده است و سپس حرفش را اینگونه دنبال میکند: حدود سه ماه قبل شروع کردیم. تعدادمان بیشتر بود. اما هرکدام به دلایلی از گروه رفتند. حالا پنجنفر هستیم. برای تهیه سفارشها، چون مکان ثابتی نداریم، هربار به خانه یکی میرویم.
وسایل و ابزار کارشان را از قبل داشتهاند و در تأمین هزینه مواد اولیه با هم شریکاند و با سرمایه کمی کارشان را شروع کردهاند. حالا یکی از دغدغههایشان، داشتن مکانی ثابت برای کسبوکارشان است.
سمیهخانم میگوید: نزدیک عید، گروه را تشکیل دادیم و فرصتی نبود که برای تهیه مکان ثابت وقت بگذاریم؛ بههمیندلیل نمیتوانیم زیاد سفارش قبول کنیم.
آنها برای تبلیغ کارشان، در فضای مجازی هم کانالی درست کردهاند و از طریق آن، سفارش میگیرند و نمونهکارهایشان را به نمایش میگذارند.
سمیهخانم میگوید: نزدیک عید، گروه را تشکیل دادیم و فرصتی نبود که برای تهیه مکان ثابت وقت بگذاریم
از عمر آشنایی مریم محمودی و اسحاقپور، ۱۰ سال میگذرد. همسایه و همدوره قرآنی هستند و با هم، دورههای شیرینیپزی را گذراندهاند. محمودی همانطورکه قالب نخودی را آردپاشی میکند، میگوید: دفترهای شیرینی و آشپزی سمیهخانم را میگرفتم و از روی آن آشپزی میکردم. همین باعث رفاقتمان شد. در این سالها بارها بدون اینکه مزدی بگیرد، برای اطرافیان شیرینی پخته است.
او هروقت جایی دعوت بوده، از کیک و شیرینیهای خودش بهعنوان هدیه برده است. محمودی میگوید: همین حس و حال خوب ترغیبم کرد که وارد گروه شوم. کار جمعی زودتر انجام میشود و هرکدام گوشهای از کار را میگیریم.
مریمخانم امیدوار است که بتوانند بعد از نوروز، مکانی ثابت برای کارشان پیدا کنند.
او درباره چالش کارش میگوید: کانالمان در پیامرسان ایتا باید بهروز باشد و دائم به تهیه عکس و فیلم بپردازیم. این موضوع برایمان وقتگیر است. اما در این مدت توانستهایم سفارشهای خوبی قبول کنیم و این موضوع، ما را به ادامه کار امیدوار کرده است.
اکرم و اعظم زارع خواهرند. از همان زمانی که در خانه پدریشان بودند، آشپزی و کیک و شیرینیپزی را شروع کردند. حالا که پای صحبتهایشان نشستهام، کلی خاطره مشترک از خرابکاری هنگام آشپزی دارند.
در این مدت توانستهایم سفارشهای خوبی قبول کنیم و این موضوع، ما را به ادامه کار امیدوار کرده است
با خنده به هم نگاه میکنند؛ اکرم که بزرگتر است، حرفش را اینگونه آغاز میکند: در دوران نوجوانی هرچه میپختیم، خانواده استقبال میکرد. گاهی میسوخت، گاهی بدمزه میشد، گاهی دستور پخت یکچیز بود و ما یک غذای متفاوت درست میکردیم. والدینمان حمایت میکردند و میگفتند باید در خانه، امتحان کنید تا حرفهای بشوید. همین سبب شد ما به آشپزی و شیرینیپزی علاقهمند شویم و کارمان را دنبال کنیم.
اکرم با آشپزی، آرامش خاصی پیدا میکند و از اینکه اطرافیان دستپختش را دوست داشته باشند، لذت میبرد. کار گروهی را دوست دارد و درباره گروهی که در آن فعال است، میگوید: با آنکه مدت کوتاهی است بهصورت جمعی کار میکنیم، با هم هماهنگ هستیم. در این مدت با هم چالش نداشتهایم. شکرخدا توانستهایم سفارشها را بهموقع برسانیم.
اعظم، خواهر کوچکتر که دو دختر دارد، اینطور میگوید: وقتی جدا کار میکردیم، هرکدام از ما مشتریان خودمان را داشتیم و بهدلیل کمبود وقت و خستگی ناشی از کار، پذیرش سفارشهایمان محدود بود. اما حالا میتوانیم سفارشهای بیشتری قبول کنیم.
اعظم زارع از کار گروهی رضایت دارد و توضیح میدهد: مدتها بود که میخواستم درآمد کسب کنم و وارد بازار کار شوم. هنگامیکه این پیشنهاد مطرح شد، از آن استقبال کردم؛ چون با یک تیر دو نشان میزنم.
محدثه بوستانی از همه اعضای گروه کمسنتر و دهههفتادی است. در تمام طول مصاحبه، ساکت است و با اطرافیان کمتر حرف میزند و کارش را انجام میدهد. همه اعضای گروه، او را بهعنوان فردی دقیق و منظم میشناسند.
بوستانی در پخت برشتوک مهارت دارد. عضویتش در گروه را بهدلیل تبادل تجربه، مفید میداند و میگوید: هرکدام از ما در کاری مهارت داریم و توانایی یکدیگر را تکمیل میکنیم.
این دختر دهههفتادی میگوید: هر سال بازارچههایی در محلات منطقه برای بانوان برپا میشد. خیلی وقتها بهعنوان خریدار از آن غرفهها خوراکی یا شیرینی خریدهام. هم کسب و کارشان معرفی میشد و هم مشتری پیدا میکردند. امیدوارم باز هم چنین بازارچههایی برپا شود تا گروه ما هم بتواند در آن شرکت کند.
* این گزارش سهشنبه ۲۸ اسفندماه ۱۴۰۳ در شماره ۶۰۴ شهرآرامحله منطقه ۷ و ۸ چاپ شده است.